اقتصاد اسلامی و نیمنگاهی به بانکداری اسلامی در ایران
معبدعلي الجارحي/ ترجمه: واحد ترجمه نشريه معرفت
اشاره: دکتر معبدعلی الجارحی اندیشمند مسلمان مصری و رئیس مرکز تحقیقات توسعه اسلامی عربستان در جدّه است. وی فارغالتحصیل دکتری اقتصاد از آمریکا، دارای بیست و پنج سال فعالیت پژوهشی و آموزشی در زمینه بانکداری اسلامی و از کارشناسان و استادان به نام این رشته محسوب میشود. ایشان در تابستان ۱۳۸۳بنابر دعوت مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی؛ در این مؤسسه به تدریس اقتصاد اسلامی در مقطع دکتری پرداختند. وی در یکی از نشستهای خویش در تبیین اقتصاد اسلامی و جایگاه اوراق بهادار در بورس اسلامی ضمن بیان دیدگاههای خود، به پرسشهای حاضران در جلسه پاسخ دادند که در ذیل از نظر شما میگذرد.
آیا افزایش منابع مالی زیاد موجب افزایش میزان سود و کاهش ریسک میشود؟
دکتر الجارحی: بله، اساسا وقتی بانک فراگیر و جامع در شرکتی سهمگذاری میکند و سرمایه در اختیار آن قرار میدهد؛ یعنی تأمین مالی میکند، اولا، به آن در حل مشکلش کمک میکند؛ ثانیا، در جریان رقابت از آن حمایت میکند. به این معنا که در واقع، این شرکت توسط بانک فراگیر تأسیس شده و بنابراین، بانک جامع آن را سرپرستی و سهامداری میکند و همه نیازهای آن را تأمین میکند و بر همه فعالیتهای آن نظارت دارد. در این حال، وقتی بانک فراگیر سراغ شرکت رقیب نمیرود تا آن را تأمین مالی کرده و به همین روش آن را یاری دهد، در حقیقت، در این رقابت از شرکت طرف قراردادش حمایت میکند. به همین دلیل، این شرکت سودآوری بیشتری در مقایسه با شرکتی که با بانک فراگیر تعامل ندارد و با بانکهای مختلف سر و کار دارد، خواهد داشت. البته همه این بانکها به شرکت اخیر سرمایه میدهند، اما هیچکدام از آنها به آن توجه ویژه ندارند.
از آنجایی که تأمین مالی به وسیله بانکهای تجاری هم انجام میشود، فرق این بانکها با بانک فراگیر و جامع چیست؟
دکتر الجارحی: مسئله تنها تأمین سرمایه نیست. مسئله شرایط این سرمایهگذاری است. بانک فراگیر به این شرکت با شرایط مناسب سرمایه میدهد و آن را به هنگام بروز مشکلات یاری میدهد و در جریان رقابت حامی آن است. این ویژگیها موجب افزایش سود شرکت میشود.
در این صورت، بانک توان چانهزنی بالایی در تعیین شرایط دارد.
دکتر الجارحی: در حقیقت، این امری طبیعی است. اگر به شرکتی که از سوی چند بانک تأمین مالی میشود بنگریم، میبینیم شرکت به رابطه با یک بانک معین مقیّد نیست. انتظار میرود که اساسا این بانکها برای اعطای سرمایه به شرکت با هم رقابت کنند و در نتیجه، با شرایط کمتری سبب شوند شرکت سود بیشتری به دست آورد. اما در صحنه عمل چنین چیزی وجود ندارد. چرا؟ برای اینکه در بازار بورسی که بانکهای فراگیر در آن وجود دارند، مانند بورس آلمان، این قاعده بر آن منطبق نیست؛ زیرا بانکهای فراگیر شرکتهایی را که در آن سهامگذاری کردهاند، یعنی شرکتهای تابع خود را ترجیح میدهند. بانک شرکت تابع خود را دارد و با شرایط بهتری به آن سرمایه میدهد و نیازی به چانهزنی نیست. اما به شرکتهای دیگر این شرایط مناسب را ارائه نمیکند. در نتیجه، از شرکت تابعه خود در این رقابت حمایت میکند.
بنابراین، روشن شد در اقتصاد آلمان شرکتی که با یک بانک در تعامل است سود بیشتری دارد. این مسئله در دنیا دور از انتظار است. اما واقعیت موجود همین است و این چیزی است که اتفاق افتاده است. ما تلاش میکنیم به سه دلیل این امر را توجیه کنیم:
۱. تأمین سرمایه با شرایط خاص. به این معنا که این نوع [سرمایهگذاری] به دلیل رابطه ویژهای همچون رابطه دوستی انجام میپذیرد؛
۲. کمک به حل مشکلات؛
۳. پشتیبانی در رقابتها.
همه این مسائل موجب میشود شرکت سود بیشتری داشته باشد. اینها کسانی هستند که واقعیتهای موجود را کشف کردهاند.
اگر آنچه را که درباره بانکهای فراگیر گفتیم با آنچه بانکهای اسلامی پیاده میکنند، مقایسه کنیم، چه تفاوتی میان تئوری و عمل خواهیم یافت؟ یعنی آیا عملا بانکهای اسلامی از این واقعیتهای تئوریک و عملی موجود در بازار [بورس] استفاده میکنند؟ با کمال تأسف واقعیت این است که بانکهای اسلامی، اغلب، بانکداری فراگیر را به کار نمیگیرند.
در بحرین بانکی وجود دارد که حدود چند سال پیش ـ نزدیک به ۵سال پیش ـ تأسیس شده و یکی از دوستان من ریاست آن را بر عهده دارد. او یک سعودی به نام دکتر سعید طان است. وی تلاش میکند به مثابه یک بانک فراگیر عمل نماید و گفته میشود که موفقیت زیادی به دست آورده است. اما معمولا و با کمال تأسف هرگاه در یک کشور اسلامی بانکی تأسیس میشود، کسانی را که در بانکهای ربوی تجاری فعالیت دارند، به کار میگیرند؛ زیرا ما در کشورهای اسلامی نظامهای بانکی خود را از آمریکا و انگلیس و غیره کپیبرداری کردهایم. بنابراین، کسانی که در این بانکها کار میکنند چیزی از نظام بانکهای فراگیر نمیدانند و آن را پیاده نمیکنند.
مسئله دوم این است که بانکهای اسلامی از سهامگذاری و مشارکت خودداری میکنند و اغلب سرمایهگذاریهایشان از طریق مرالجه،[۱] پیش خرید، اجاره، فروش مهلتدار وغیره انجام میپذیرد. همانگونه که قبلا گفتیم، برخی از فقها از بانکهای اسلامی کنونی آزردهخاطرند و معتقدند این بانکها مرالجه میکنند. همانند آنچه که فقها در گذشته میگفتند، یعنی اینها اهل چارهجویی برای تعامل با رباخواریاند؛ هرچند که از نظر شکلی چنین نیست. همچنین متأسفانه میبینیم مقامات پولی در کشورهای اسلامی با بانکهای اسلامی همانند بانکهای کلاسیک برخورد میکنند و آنها را بانکهای اسلامی به حساب نمیآورند. نمیگویند که این یک بانک اسلامی است، مشارکت آن کو؟ سهامگذاری کو؟ بانکهای فراگیر کجاست؟ در این باره سؤال نمیکنند؛ زیرا مسئله بانکهای اسلامی برای خود مقامات پولی کشورهای اسلامی هم اهمیت ندارد.
بانکهای اسلامی هم مؤسسات پشتیبانیکننده پیدا نمیکنند. اینها مؤسسههایی هستند که باید در اقتصاد ایجاد شوند تا بانکهای اسلامی را برای کار یاری دهند و فعالیت آنها را آسانتر کنند. همچنین محیطی که بانکهای اسلامی در آن کار میکنند، محیط متناسبی نیست. بنابراین، چه باید کرد؟
در خصوص مؤسسههای پشتیبانیکننده، درمییابیم که بانکهای اسلامی به مؤسساتی نیاز دارند که جدول اطلاعات آنها را مورد بررسی و مطالعه قرار دهند. این یک فرایند بینهایت تخصصی است و به مؤسسات تخصصی نیاز دارد. در این فرایند همچنین به مؤسساتی نیاز است که به ارزیابی سرمایهگذاری بپردازند؛ یعنی مؤسسههای ربوییای وجود دارند که به ارزشیابی اعتبار میپردازند. برای مثال، آنها شرکتها یا مؤسسات را درجهبندی میکنند. بنابراین، وقتی شرکتی برای اخذ وام به بانک مراجعه میکند، میدانند که ارزشیابی مربوط به آن انجام گرفته است. از اینرو، بانک اطمینان خاطر دارد و اطلاعات درباره شرکتها و درجه اعتباری آنها برای بانک فراهم میباشد. بانکهای اسلامی به مؤسسات ناظری نیاز دارند که بر فعالیت مؤسساتی که صلاحیت اعتباری را میسنجند نظارت کنند. میتوان صلاحیت اعتباری را صلاحیت سرمایهگذاری هم نامید. اما متأسفانه کسی به فکر ایجاد چنین تشکیلاتی، که میتوانند در فعالیتهای بانک مشارکت کنند، نبوده است.