موسسه طیبات
موسسه تحقیقات و آموزش فقه اقتصادی

اقتصاد اسلامی و نیم‌نگاهی به بانکداری اسلامی در ایران

معبدعلي الجارحي/ ترجمه: واحد ترجمه نشريه معرفت

اشاره: دکتر معبدعلی الجارحی اندیشمند مسلمان مصری و رئیس مرکز تحقیقات توسعه اسلامی عربستان در جدّه است. وی فارغ‌التحصیل دکتری اقتصاد از آمریکا، دارای بیست و پنج سال فعالیت پژوهشی و آموزشی در زمینه بانکداری اسلامی و از کارشناسان و استادان به نام این رشته محسوب می‌شود. ایشان در تابستان ۱۳۸۳بنابر دعوت مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی؛ در این مؤسسه به تدریس اقتصاد اسلامی در مقطع دکتری پرداختند. وی در یکی از نشست‌های خویش در تبیین اقتصاد اسلامی و جایگاه اوراق بهادار در بورس اسلامی ضمن بیان دیدگاه‌های خود، به پرسش‌های حاضران در جلسه پاسخ دادند که در ذیل از نظر شما می‌گذرد.

اما پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا به ژاپن در جریان توسعه کمک نمود.

دکتر الجارحی: درست است. اما من می‌گویم این امر مهم‌ترین عامل نبوده است؛ زیرا آلمان پیشتر بدون هیچ کمکی بر انگلیس پیشی گرفت. آمریکایی‌ها در آلمان چه کردند؟ بخشی از چیزهایی را که نابود کرده بودند بنا کردند؛ یعنی آن‌ها تمام چیزهایی را هم که در جریان جنگ در آلمان نابود شده بود نساختند. ژاپن هم چنین بود. اما در ژاپن آن‌ها نظام سیاسی را تغییر دادند، دموکراسی را جایگزین امپراتوری ساختند.

پیش از جنگ، آنان یک نهضت صنعتی را تجربه کرده بودند و در آستانه سلطه بر جهان بودند. آیا آن‌ها نتوانستند به امریکا رفته و پرل هاربر را نابود کنند؟ یعنی نهضت صنعتی ژاپن پیش از جنگ، بدون هیچ کمکی شکل گرفته بود و پس از جنگ با اندک کمکی [به حرکت خود ادامه داد].

البته، آمریکایی‌ها مثلا می‌گویند بازسازی عراق و نمی‌گویند سازندگی عراق. تنها کلمه بازسازی را به کار می‌برند؛ یعنی عراق سازندگی داشته و سپس نابود شده است.

بنابراین، ما در حقیقت می‌خواهیم درس بگیریم و از تجربه این‌ها استفاده کنیم. این مردم از بانکداری فراگیر استفاده کردند و این رهنمونی که ما به فضل خدا از رسول خدا دریافت کرده‌ایم به ما می‌گوید که بانک‌های اسلامی با همکاری و مشارکت کار می‌کنند و تنها به مرالجه فعالیت نمی‌کنند. بنابراین، باید بانک‌های فراگیر وجود داشته باشد و به این روش کار کند.

آیا اکنون در آلمان بانک فراگیر متداول وجود دارد؟

دکتر الجارحی: بانک فراگیر ممکن است به هنگام پیشرفت زیاد کشور، اندکی اهمیت خود را از دست بدهد. از این‌رو، می‌بینیم نقش بانک‌های فراگیر در آلمان رو به ضعف نهاده، اما هنوز هست و نسبت به گذشته کم نتیجه‌تر شده است؛ زیرا آلمان پیشرفت بسیاری کرده و اعتماد به بازارهای بورس بیش از پیش رشد کرده است. این مسئله دیگری است که به بحث و بررسی نیاز دارد. در حقیقت، من شما را تشویق می‌کنم درباره مسائل بانک‌های فراگیر مطالعه و پژوهش کنید و رساله دکتری را در این‌باره و نحوه پیاده‌سازی آن در ایران یا سودان بنویسید.

برای بررسی بانک‌های جامع، به کدام منابع می‌توان مراجعه کرد؟

دکتر الجارحی: منابع و مراجع زیادی وجود دارد. در خود این مقاله هم چند صفحه منبع ذکر شده است. اما من خواستم این موضوع را مستند کنم تا مسلمانان به آن رو آورند. من هم‌اکنون بالای ۶۵سال سن دارم. عمر دست خداست. اما می‌خواهم جوانان این مسائل را عهده‌دار شوند و خوب درباره آن‌ها به پژوهش بپردازند.

البته، علت صحبت درباره بانک‌های فراگیر نقش این بانک‌ها یا سرمایه‌گذاری در روند توسعه است. آیا این نقش ثانوی‌است (همانند کشورهای ما) یا نه، نقش آن محوری است؟

بانک‌های فراگیر، نقش بانک‌ها در توسعه اقتصادی آلمان و سایر کشورهایی را که از این سیستم پیروی کردند محوری و مهم نمود. آن‌قدر مهم که این کشورها به سرعت دوره‌های طولانی رشد اقتصادی را پشت سر گذاشتند؛ زیرا این کشورها عقب افتاده بودند. آن‌ها پیشرفت کردند و خود را به جمع کشورهای پیشرفته رساندند و حتی از کشوری مثل انگلیس پیش افتادند. بنابراین، این یکی از عوامل است. اما عامل کوچکی نیست، بلکه یک عامل مرکزی و مهم است. با این حال، عوامل دیگر نیز در این زمینه اجتناب‌ناپذیر بود؛ مانند آموزش، سرمایه‌گذاری در آموزش و اینکه آموزش جهت‌دهنده به سوی موضوعاتی است که اقتصاد بدان‌ها نیازمند است نه موضوعاتی که به کار اقتصادی نمی‌آیند. همچنین آموزش همان تربیت نیروی انسانی است و شاکله مبنایی اقتصاد تنها با وجود راه‌های مناسب پیشرفت می‌کند؛ انرژی، منابع انرژی، آب و مواد مشابه.

از جمله عوامل دیگر توسعه آن است که، بخش دولتی یا دولت به عنوان عنصر کمکی عمل کند نه یک عامل تأخیری. در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، از جمله کشورهای ما، متأسفانه دولت در برابر سرمایه‌گذاری مانع‌تراشی می‌کند و مسائل را پیچیده‌تر می‌سازد. فساد اداری هم [عامل دیگری است]. خداوند می‌فرماید: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ) (نساء: ۲۹) و سپس می‌فرماید: (وَتُدْلُواْ بِهَا إِلَی الْحُکَّامِ لِتَأْکُلُواْ فَرِیقا) (بقره: ۱۸۸) همه چیز مسلمان بر مسلمان حرام است؛ خون، مال و آبروی آنان؛ یعنی شما مسلمانید و من هم مسلمان هستم. من نمی‌توانم اموال شما را بر خود حلال کنم و آن را تصاحب کنم. پیامبر اکرم(ص) مقابل کعبه ایستاد و در توصیف کعبه فرمود: «تو محرم هستی، خداوند تو را محرم داشته است. این بیت‌الحرام است. کسی اجازه ندارد در آن جنگ کند و یا در آن سلاح حمل کند و مردم را بیازارد؛ زیرا این امور حرام است. ولی حرمت خون مسلمان از کعبه نیز بیشتر است.» با تمام این وجود، سرمایه‌گذار وارد کشور مسلمانی می‌شود تا سرمایه‌گذاری کند. اما مال او حلال به حساب می‌آید. از این‌رو، آن را حلال می‌شمارند و از او رشوه می‌گیرند. در حالی که، رشوه صراحتا در قرآن حرام شمرده شده است: (وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُواْ بِهَا إِلَی الْحُکَّامِ) (بقره: ۱۸۸) اموال خود را به حکام ندهید تا حاکم به شما اجازه دهد اموال دیگران را بخورید و به دیگران ظلم کنید. این رشوه است و حرام. دادن و گرفتنش و هرگونه ارتباط داشتن با این کار، حرام است.

این مسائل از جمله عوامل مهم در توسعه هر اقتصادی است. البته، تأکید ما اکنون بر بخش سرمایه‌گذاری است و اگر این بخش تحقق یابد ممکن است امور تا حدی اصلاح شود، ان‌شاءاللّه.

آیا می‌توان گفت ساختار کلی کشورهای صنعتی مانند آلمان و یا ژاپن و… نسبت به ساختار کلی حاکم بر کشورها، پذیرش بیشتری در برابر توسعه از خود نشان داده است؟

دکتر الجارحی: در حقیقت، مفهوم ساختار کلی چیست؟ من مثال ساده‌ای بیان می‌کنم: اخلاقیات و وجدان کار. آیا ما در اسلام وجدان کار داریم؟ البته. در حدیثی از پیامبر اسلام(ص) هست که می‌فرماید: «خداوند دوست دارد اگر کاری انجام می‌دهید، آن را درست و خوب انجام دهید.» یعنی نمی‌گوید: «خدا دوست دارد که کاری انجام دهید.» (إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَی أَهْلِهَا) (نساء: ۵۸) کار هم امانت است.

(وَ إِذَا حَکَمْتُم بَیْنَ‌النَّاسِ أَن تَحْکُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنّ‌اللّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُم بِهِ.) (نساء: ۵۸) از این‌رو، ما تعالیمی داریم که به اخلاقیات کار و افزایش تولید تشویق می‌کند. ولی چرا مسلمانان بر اساس اخلاقیات کار نمی‌کنند؟ دو علت می‌توان در این زمینه بیان کرد: دلیل اول آن است که، اکثریت مردم از این امر بی‌خبر هستند. یعنی این مفاهیمی که ما درباره آن صحبت می‌کنیم در یک دانشگاه یا یک مرکز پژوهشی شنیده می‌شود. اما اگر به نزد کارگر ساده مسلمان برویم، او این مسائل را نمی‌داند؛ زیرا به وی آموخته نشده. بنابراین، اینجا مسئله آموزش مطرح است.

مسئله دوم، مربوط به وجود الگوست. آیا دانش‌آموخته‌ها، رؤسا و تحصیل‌کرده‌ها و بزرگان ما به این دین عمل می‌کنند؟ آیا آن‌ها به اخلاقیات کار عمل می‌کنند یا خیر؟

شاعر عرب می‌گوید: اگر مسئول خانواده دایره زن باشد، رقص خصلت و خوی تمام اهل‌خانه است.[۲] یعنی اگر بزرگ خانه دایره و طبل بزند، کسانی که اطراف او هستند می‌رقصند. اما اگر نماز بخواند و روزه بگیرد و دینداری نماید، زن و فرزندانش هم از او پیروی می‌کنند.

بنابراین، اخلاقیات بخشی از این ساختار کلی است. ما نمی‌توانیم بگوییم که ما چارچوب و ساختار کلی نداریم. چارچوب کلی داریم، اما آن را به کار نمی‌بریم. انگیزه‌ها، یعنی کسی که کار می‌کند پیشرفت می‌نماید و کسی که کار نمی‌کند، عقب می‌افتد. آیا این چیزی است که در نظام ما رخ داده؟ در کشور ما عکس این مطلب صحیح است؛ چرا؟ زیرا در هر جایی که یک تصمیم‌گیرنده وجود دارد یا هر جایی که تصمیمی گرفته می‌شود، این تصمیم به نوعی با پارتی‌بازی گرفته می‌شود. جانبداری از دوستان، آشنایان و نزدیکان. فرض کنیم فردی شرکتی دارد یا فروشگاهی دارد. چه کسی در این فروشگاه کار می‌کند؟ آیا او بهترین فرد ممکن است؟ نه، فامیل و دوست خود را برای کار وارد این فروشگاه می‌کند. از این‌رو، کار در همان سطح نیست. همچنین حرمت مال تنها به مال خصوصی و فردی اختصاص ندارد، بلکه اموال عمومی را هم شامل می‌شود؛ یعنی در اسلام اموال عمومی همانند اموال خصوصی حرمت دارد؛ زیرا به مسلمانان تعلق دارد. خلفا تساهل در جمع‌آوری زکات را نمی‌پذیرفتند. ابوبکر می‌گوید: به خدا قسم اگر طنابی را که با آن شتر را می‌بندند به پیامبر به عنوان زکات می‌دادند و می‌خواستند به من ندهند، بر سر آن با ایشان نبرد می‌کردم. زیرا این مال عمومی است و حق تمام مسلمانان به عنوان یک کل است. این زکات جمع می‌شود تا برای مصالح مسلمانان صرف شود. بنابراین، تساهل در آن جایز نیست. اما اگر ما بدانیم که چیزی جزو اموال عمومی است، در آن تساهل می‌کنیم؛ همه سعی می‌کنند آن را به سرقت ببرند یا آن را به دست آورند و مسائل بسیار دیگر. در حقیقت، این ساختار کلی است. یعنی چیزهای معینی است که می‌توان بر آن‌ها دست یافت و همانند دیگران که آن را پیاده کردند، آن‌ها را عملی سازیم و به فرزندانمان بیاموزیم. چیزی که هست این است که ما به بهبود و اصلاح نظام اقتصادی نیاز داریم؛ اگر نظام اقتصادی بهبود یابد، در آن رقابت و انگیزه خواهد بود؛ زیرا می‌دانیم اگر فرد کار نکند هرگز پیشرفت نخواهد کرد و با کار می‌توان ترقّی کرد و به [اهداف] رسید. این چیزی است که ما نیاز داریم.

به مبحث خود باز می‌گردیم. نقش بانک‌های اسلامی در توسعه چگونه بهبود می‌یابد؟ نخستین چیزی که باید درباره بانک‌های اسلامی انجام دهیم، آن است که ما باید سرمایه آن را افزایش دهیم. اما چگونه؟ یا از راه افزایش سهام‌گذاری‌ها؛ یعنی انتشار سهام بیشتر، یا اینکه آن‌ها را در همدیگر ادغام کنیم؛ یعنی دو، سه یا چهار بانک را در هم ادغام نماییم. ببینید فردی می‌گفت: من دو میلیون دلار دارم. هم‌اکنون دو میلیون دلار فقط به درد یک فروشگاه پسته می‌خورد نه یک بانک. کمترین میزان برای بانک در این زمینه یک میلیارد دلار است؛ یعنی دو میلیارد دلار امروزه ارزش چندانی برای یک بانک ندارد.