موسسه طیبات
موسسه تحقیقات و آموزش فقه اقتصادی

گزارشی از بازتاب‌های خبری و اظهارنظرها و شکایت اعضای انصراف داده از شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای

برای تکمیل موضوع‌شناسی و تأیید نظرات محققان در خصوص ناسالم بودن فعالیت شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای که در حاضر در کشور فعال هستند گزارشی از بازتاب‌های خبری و اظهارنظرها و شکایات اعضای شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای که از ادامه همکاری با آن‌ها منصرف شده‌‌‌اند مطرح می‌شود تا ضمن آشنایی با دلایل انصراف و انفکاک آن‌ها، به پشت پرده عملکرد این شرکت‌ها پی ببریم.
مطالب این بخش مربوط به بیش از ۱۰۰ نفر از اعضای منفک شده شرکت‌های مختلف بازاریابی شبکه‌ای است که بر اساس موضوع دسته‌بندی شده است.

در ادامه این لیدر پرانرژی به توصیف بحران مالی اخیر آمریکا پرداخت و تا جایی پیش رفت که بازاریابی شبکه‌ای را به عنوان نجات‌دهنده‌ اقتصاد آمریکا و تغییردهنده زندگی هزاران نفر معرفی و تأکید کرد که این شیوه بازاریابی امروز در آمریکا و دیگر کشورهای پیشرفته بسیار پرطرفدار است.
این توضیحات مفصل تا جایی ادامه می‌یابد که تمام افراد حاضر در آن کلاس مجاب می‌شوند که بازاریابی شبکه‌ای در دنیا کارنامه‌ قابل قبولی دارد و یکی از راه‌های خوب زندگی کردن در کشور‌های توسعه‌یافته همین بازاریابی شبکه‌ای است.
پس از دقایقی خانم لیدر، نقشه‌های سود‌دهی موجود در شرکت را رسم می‌کند. وقتی خانم لیدر بازاریابی بر اساس نقشه یا به اصطلاح خودش، «پلن درآمدزایی» ظرف کمتر از چند دقیقه را با استفاده از قانون تصاعد و رشد نمایی در طرح «پلن» درآمد و سوددهی ۵۰ میلیونی ظرف کمتر از ۴ سال و بازنشسته شدن پس از گذشت ۴ سال را توضیح می‌دهد، برای دقایقی کلاس در بهت و حیرت فرو می‌رود و او که نگاه بهت‌زده حاضران را می‌بیند به تمسخر می‌گوید: ‌«۵۰ میلیون هیچ، ۲۰ میلیون هم نمی‌توانید دربیاورید؟!»
او مصداق صحبت‌هایش را ماشین خاص و میلیونی یکی از اعضای بازنشسته عنوان کرد که دیگر در بازاریابی شبکه‌ای فعالیت نمی‌کند ولی ماهی ۶۰ میلیون به حسابش ریخته می‌شود.
پس از پایان کلاس مقدماتی و توجیهی، دو نفر به استقبال هر مراجعه‌کننده آمده و خودشان را لیدر مستقیم فرد معرفی و ضمن خوشامدگویی، آن‌ها را با سازوکار خرید آَشنا می‌کنند. آن‌ها حداقل خرید در مجموعه بازاریابی شبکه‌ای آن شعبه را برای عضویت ۱ میلیون تومان اعلام می‌کنند.
در برابر اصرار‌های مؤکد بازاریابان بالاتر برای خرید کالا، بهانه‌ای بهتر از ناتوانی در تأمین هزینه اولیه به ذهنم نمی‌رسد؛ اما لیدر مستقیم من جواب را در آستین داشت و کسانی را مثال زد که برای تأمین سرمایه خرید اولیه در‌صدد فروش کلیه، دست‌فروشی و یا قرض گرفتن بوده‌اند. او با این مثال‌ها ترغیبم می‌کند که هر وقت امکان دارد این مبلغ را فراهم کنم تا زندگی روی خوشش را به من نشان بدهد و این نکته قابل تأمل است که با فروش کلیه آیا اعضاء خوشبخت خواهند شد؟!