موسسه طیبات
موسسه تحقیقات و آموزش فقه اقتصادی

گزارشی از بازتاب‌های خبری و اظهارنظرها و شکایت اعضای انصراف داده از شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای

برای تکمیل موضوع‌شناسی و تأیید نظرات محققان در خصوص ناسالم بودن فعالیت شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای که در حاضر در کشور فعال هستند گزارشی از بازتاب‌های خبری و اظهارنظرها و شکایات اعضای شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای که از ادامه همکاری با آن‌ها منصرف شده‌‌‌اند مطرح می‌شود تا ضمن آشنایی با دلایل انصراف و انفکاک آن‌ها، به پشت پرده عملکرد این شرکت‌ها پی ببریم.
مطالب این بخش مربوط به بیش از ۱۰۰ نفر از اعضای منفک شده شرکت‌های مختلف بازاریابی شبکه‌ای است که بر اساس موضوع دسته‌بندی شده است.

۳- اصرار به خریدن کالا و ساختن زیرمجموعه (از شرکت بیز)
من تجربه شخصی خودم را برای دوستان یادداشت می‌کنم که آن‌ها مثل من فریب نخورند. من به مدت سه ماه در شرکت بیز (بازاریابان ایرانیان زمین) فعالیت کردم. با معرفم در فضای مجازی آشنا شدم. در ابتدا که کار را برایم توضیح دادند مردد بودم. آن‌ها چند سایت را برای تحقیق به من معرفی کردند. ولی چون تصمیم قطعی راجع به کار کردن با آن‌ها را نگرفته بودم به آن سایتها مراجعه نکردم. ولی بعد با تماس‌های مکرر و سمجانه بالاسریم، بدون هیچ‌گونه تحقیقی وارد این کار شدم و کلی از وقت و پول و اعتبارم بین دوستان را برای این شرکت تلف کردم. هر سؤالی هم که از شرکت راجع به ایراداتش می‌پرسیدم، با بهانه‌‌های واهی توجیه می‌کردند و به گونه‌ای پاسخ می‌دادند تا شخص از سؤال پرسیدنش پشیمان بشود و احساس گناه و مقصر بودن به او دست بدهد. خلاصه از همان اول مدام دروغ تحویلم میدادند و با تکرار اینکه به آرزوهایت فکر کن و اینکه همه آن‌ها دست‌یافتنی هستند و…، باعث شده بودند که از منطق دور بشوم و دائم به دارایی‌هایی که از این شرکت می‌توانم به دست بیاورم فکر کنم. ولی کم کم دروغهایشان برایم رو شد. از جمله دروغهایی که به من گفته بودند این بود که خرید اجباری نداریم! گفته بودند اگر جنس‌ها را نتوانستی بفروشی بیاور پس بده و پولت را پس بگیر! (البته تا ۷ روز بعد از خرید). یکی دیگر از دروغهایشان این بود که سفارشات در طی مدت ۳ روز به دستت می‌رسد و به من گفته بودند که بعد اتمام آموزشهای ۴ جلسه‌ای، دیگر لازم نیست دائم به شرکت بیایی و همه محصولات ایرانی و با کیفیت بالا و به قیمت بازار یا حتی ارزان‌تر است.
ماه اول که به اجبار دست به خرید زدم، ۳ هفته طول کشید تا کالاها به دستم رسید. گفتند چون وسط ماه خرید کردی، دیر به دستت رسیده است. ماه بعد هم اصلاً پولی برای خریدن نداشتم، ولی تا آخر ماه آنقدر مغزم را خوردند و مجبورم کردند که رفتم از یکی پول قرض کردم و دست به خرید زدم. در حالی که هنوز هیچ‌کدام از جنسهای قبلی را نفروخته بودم. کلاً برای شرکت و بالاسری اهمیت نداشت که تو کالایی را که خریدی، فروختی یا نه. فقط می‌گفتند باید خرید کنی، همین. بعد هر روز من را به بهانه‌های مختلف به شرکت می‌کشاندند. واقعاً از کار و زندگی افتاده بودم حتی دیگر دانشگاهم نمیرفتم. سه زیرمجموعه داشتم که آن‌ها هم به خاطر مزاحمت‌های وقت و بی‌وقت من و بالاسریم و اصرار بالاسریم به آن‌ها که حتماً باید آن‌ها هم به شرکت بروند و دست به خرید بزنند و زودتر زیرمجموعه بیاورند عاصی شدند و دیگر فعالیت نکردند. همه فامیل و دوستانم را برای این کار بیهوده دعوت کردم ولی چون آن‌ها تحقیق کردند و فهمیدند این کار از نظر شرعی مشکل دارد و درست نیست، به جای اینکه به من بگویند مسخره‌ام کردند و الان به چشم بدی به من نگاه می‌کنند.