موسسه طیبات
موسسه تحقیقات و آموزش فقه اقتصادی

گزارشی از بازتاب‌های خبری و اظهارنظرها و شکایت اعضای انصراف داده از شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای

برای تکمیل موضوع‌شناسی و تأیید نظرات محققان در خصوص ناسالم بودن فعالیت شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای که در حاضر در کشور فعال هستند گزارشی از بازتاب‌های خبری و اظهارنظرها و شکایات اعضای شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای که از ادامه همکاری با آن‌ها منصرف شده‌‌‌اند مطرح می‌شود تا ضمن آشنایی با دلایل انصراف و انفکاک آن‌ها، به پشت پرده عملکرد این شرکت‌ها پی ببریم.
مطالب این بخش مربوط به بیش از ۱۰۰ نفر از اعضای منفک شده شرکت‌های مختلف بازاریابی شبکه‌ای است که بر اساس موضوع دسته‌بندی شده است.

۷- ترویج کسب درآمد از تلاش دیگران و کم ارزش جلوه دادن کسب درآمد از محل دسترنج خود
یکی از جملاتی که امروزه بین بازاریابان شبکه‌ای همانند ضرب‌المثل به کار گرفته می‌شود و نوعی فلسفه بازاریابی شبکه‌ای محسوب می‌شود، جمله معروف جی. پل گتی آمریکایی است که به ادعای بازاریابان، ثروتمندترین مرد آمریکایی در سال ۱۹۵۷ میلادی بود. جمله وی (معروف به ایده «اهرم زدن») چنین است: «من ترجیح می‌دهم که از ۱ درصد تلاش صد نفر استفاده کنم تا اینکه از ۱۰۰ درصد تلاش خودم».
همچنین به راحتی از زبان افراد شاغل در این شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای می‌شنویم که پدرت چند سال است زحمت می‌کشد؟! الآن در زندگی چه دارد؟! در شغلی که هستی چند سال زحمت کشیده‌ای؟! به چه رسیده‌ای؟!
در واقع چنین القا می‌کنند که ارزش در این است که با مقداری تلاش به نقطه‌ای برسی که بدون نیاز به تلاش و کار کردن درآمد بالایی داشته باشی و از محل فعالیت دیگران سود ببری.
جالب اینکه یکی از پلن‌های درآمدی این شرکت‌ها که اعضای شرکت را به شدت به ولع می‌اندازد، پلن بازنشستگی است که بر اساس آن اگر تعداد زیرمجموعه‌‌های شخص بالا برود به تبع آن، میزان خرید آن‌ها از شرکت بالا خواهد رفت و به شرایط پلن بازنشستگی خواهد رسید. شخصی که به کمک خرید اعضای زیرمجموعه‌هایش به این پلن برسد، دیگر نیازی به فعالیت ندارد و ماهانه درآمد سرشاری (بین ۱۰ میلیون تا ۱۰۰ میلیون تومان) از شرکت دریافت می‌نماید.
نتیجه اینکه در این مدل کسب و کار، پول هدف است و کار با درآمد کمتر کم ارزش تلقی می‌شود. غافل از آنکه در فرهنگ ما نفس کار و تلاش مفید، مقدس و دارای ارزش تلقی شده هرچند درآمد آن کم باشد.
در این شرکت‌ها، اهداف برای شما مادی ترسیم می‌شود و انسان موفق انسانی معرفی می‌شود که اتومبیل آخرین سیستم و خانه ویلایی با تجهیزات کامل و… دارد. افراد قانع، کوچک شمرده می‌شوند و آن‌ها را متهم به ناتوان بودن می‌کنند.
من هم قبول دارم انسان موفق و ناموفق وجود دارد اما حوزه کاری فرد هم دارای اهمیت بالایی است. انسان می‌تواند مدیر موفق و یا ناموفقی باشد. می‌تواند مغازه‌دار موفق و یا ناموفقی باشد. می‌تواند کارگر موفق و یا ناموفقی باشد و میتواند در تجارت و بازاریابی موفق و یا ناموفق باشد. در هر کاری میتوان موفق بود ولی ممکن است هر کاری پتانسیل ثروت‌آفرینی یا بهتر است بگویم پول‌آفرینی بالایی نداشته باشد. ثروت آدمی، جایگاه و مقام و اتومبیل نیست؛ ثروت او در گرو افکار و اندیشه‌‌های والایش است. از این منظر ممکن است انسان ثروتمند باشد ولی کوچک باشد و میتواند پول هنگفت نداشته باشد ولی بزرگ باشد.