مروری بر اخلاق و احکام کسب و کار در اسلام
این جزوه شامل ده فصل است که شما می توانید هر فصل را جداگانه از برگه های زیر مطالعه نمایید.
- فصل اول: اهمیت و جایگاه کسب و کار در اسلام
- فصل دوم: آداب کسب
- فصل سوم: انواع کسبهای واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح
- فصل چهارم: احکام عمومی درآمدها
- فصل پنجم: احکام در معاملات
- فصل ششم: احکام گوناگون
- فصل هفتم: احکام مزایده و قرعه و مناقصه
- فصل هشتم: احکام معامله با فرقههای گوناگون
- فصل نهم: احکام معاملات مختلف
- فصل دهم: احکام کار و کارگری
فصل اول: اهمیت و جایگاه کسب و کار در اسلام
دین جامع و هدایتگر اسلام برای هر یک از زوایای زندگی انسان, احکام بخصوصی دارد و بر هر مکلفی لازم است احکام مورد نیاز خود، در هر زمینه را فراگرفته و به آن عمل نماید.
یکی از این زوایا که احکام آن برای بیشتر افراد مورد نیاز است، معاملات و روابط مالی است . در میان معاملات، اولین و مهمترین قرارداد متداول در روابط اقتصادی بیع (خرید و فروش) است، که نقش بسیار مهمی در روابط اجتماعی دارد. مساله خرید و فروش همچون سایر فعالیتها باید در محدودۀ مقررات اسلام باشد. از این رو یادگیری احکام خرید و فروش، پیش شرط داد و ستد صحیح است. اسلام، مالکیت خصوصی و فردی را که ریشه و زیربنای اصلی آن کار است، تا حدودی محترم شمرده و اساس مالکیت در اسلام همان احترام به حقوق فرد و حفظ انگیزۀ وی بر تلاش و کوشش آزادانه است . اسلام خواسته است شوق به کار و فعالیت همواره در انسان زنده بماند، و هر کس به استفادۀ از بازده کار خود نیز امیدوار باشد. ولی در عین حال اینرا هم خواسته است که بهرهمند شدن یک فرد از بازدۀ کار خود، زمینۀ استثمار و تسلط او را بر دیگران و سبب محروم کردن آنان از بازدۀ کارشان نگردد.
مالکیت خصوصی که بر اساس کار پیریزی شده نشان میدهد که انسان به طور طبیعی تمایل دارد مالک حاصل کار خویش بوده و بر آن تسلط داشته باشد، و به همین علت تملک بر اساس کار از احساسات و عواطف غریزی انسان سرچشمه گرفته و حق طبیعی وی میباشد، و این یک قانون مسلم و پذیرفته شده نزد تمام عقلا است. از دو آیۀ شریفۀ ذیل نیز همین معنی استفاده میشود:
سوره نجم آیۀ ۳۹ : و اینک نیست برای انسان، مگر آنچه را کوشش کرده.
سوره نساء آیۀ ۳۲ : برای مردان از آنچه به دست آورند بهرهای، و برای زنان نیز ازآنچه بدست آورند بهرهای است.
حضرت امیرالمومنین (ع) فرمود: « کسی که آب و خاک ( و امکانات تولید) در اختیار دارد ولی فقیر (و در اثر تنبلی، بیکار) است، خدا او را (لعنت و از رحمت خویش) دور میکند.»
امام حسن (ع) فرمود: «خداوند عزّ وجلّ از زیاد خوابیدن و کم کار کردن کراهت دارد».
زندگی شرافتمندانه ایجاب میکند که آدمی در جامعه شغلی را به عهده بگیرد و از سعی و عمل خود امرار معاش نماید. کسی که مال در اختیار ندارد و میخواهد بدون کار و فعالیت، زندگی خود و عائلۀ خویش را تأمین نماید، یا باید از راه دزدی و چپاول دیگران و دست زدن به کارهای قاچاق که با زندگی انسان بازی میکند و دیگر اعمال غیرمشروع، اموال دیگران را سرقت کند، یا با تکدی و تن دادن به ذلّت (و خواری) ، از دسترنج دیگران ارتزاق نماید و این هر دو، منافی با مقررات اسلامی و شرف انسانی است.
رسول اکرم (ص) فرمود: «کسی که بار زندگی خود را به دوش مردم میافکند و از دسترنج مردم امرار معاش میکند، رانده و مطرود درگاه الهی است.»
از آنجا که قراردادها یا عقود، موجب تنظیم روابط مردم میشوند، فقه قراردادها، نیمی از برجستهترین نیازمندیهای انسان را پاسخ میدهد و امروز نیاز به بهرهمند بیشتر از منابع فقهی در این باب، بیش از پیش احساس میشود.
سورۀ جمعه آیۀ ۱۰ :«هنگامی که نماز پایان گرفت (شما آزادید) در زمین پراکنده شوید و از فضل خدا بطلبید، و خدا را بسیار یاد کنید شاید رستگار شوید» .
از آنجا که اسلام راه و روشی کامل و فراگیرندۀ تمام رویههای حیات بشری است و آنرا فرا روی ما قرار میدهد، خداوند پایهها و احکام و اجزای آن را هم خوان با یکدیگر قرار داده است. در واقع اسلام راه و روش دنیا و آخرت، تن و روان و پرستش و کار را تبیین میکند. از همین رو قرآن کریم در آیۀ فوق، بی درنگ پس از فراخوانی به نماز جمعه، دستور میدهد، که پس از نماز، مردم برای از سرگیری زندگی طبیعی و دستیابی به روزی و لقمۀ حلال پراکنده شوند. پس نمیتوان نماز و عبارت را به مثابۀ جایگزینی برای ادامۀ حیات طبیعی و اجتماعی برشمرد. این روشی است برای جهتدهی انسان و تنظیم زندگی او. انسان از رهگذر این، هم فرصتی برای عبادت مییابد و هم روشی برای تلاش و کوشش و کار. چرا که فضل و روزی الهی، تنها با تلاش و کوشش و کار دامنهدار بدست خواهد آمد.
همچنین این آیه ما را بر فراوان یادکردن خدا در هنگام طلب فضل الهی فرامیخواند. چه، یاد خدا انسان را از کژروی و فرو افتادن در خطاها بازمیدارد. به همین خاطر یاد کنندگان خدا هیچگاه به حرام دست نمییازند و کژراههها را برنمیگزینند و مردم را فریب نمیدهند و به ایشان زیان نمیرسانند. از همین روامید میرود که ایشان به صلاح و بهروزی دست یابند.
سورۀ مزمل آیه ۲۰ : «و گروهی دیگر برای بدست آوردن فضل الهی و کسب روزی به سفر میروند».
این آیه برای بازرگانانی که در طلب روزی حلال به مسافرت میپردازند و در کنار آن برای مجاهدان در راه خدا تخفیف قایل میشوند است . این امر از جهتی نشانگر اهمیّت پیشۀ بازرگانی و سخت کوشی در بدست آوردن روزی حلال نیز میباشد.
احادیث و روایات در باب اهمیت کسب و کار:
۱ـ پیامبر (ص) گرامی اسلامی میفرماید: «هر مردی که کالایی را با شکیب و حسابرسی، به سوی یکی از شهرهای مسلمانان جذب کند، و آن را با قیمت روز به فروش رساند، نزد خدا از شهدا به شمار میآید»
۲ ـ و همچنین میفرماید: «تلاشگر در راه زن و فرزند، همچون مجاهد در راه خداست.»
۳ـ پیامبر اسلام (ص) : «عبادت هفتاد جزء است که برترین آنها بدست آوردن مال حلال است.»
۴ـ حضرت علی (ع) : «همانا خداوند پیشه ور امانت دار را دوست دارد»
۵-امام موسی کاظم (ع) : «هرکس روزی را از راه حلال جستجو کند تا برای خود و زن و فرزندش فراهم نماید، همچون مجاهد در راه خدا خواهد بود.»
۶-امام صادق (ع) : «خیری نیست در کسی که گرد آوری مال از راه حلال را برای بینیاز شدن و پرداخت بدهکاریها و صلۀ رحم خود دوست نمیدارد.»
۷ـ همچنین میفرماید: «زهد در دنیا نه به تباه ساختن مال است و نه به تحریم امور حلال، بلکه زهد در دنیا آن است که به آنچه در دست داری مطمئنتر از آنچه نزد خداست، نباشی.»
فصل دوم: آداب کسب
یکی از مشخصات جامعۀ بشری آن است که انسانها ناگزیر از زندگی دسته جمعی هستند، و چون بقا و استمرار آن، نیازمند یک سری امکانات زیستی میباشد و تمام ابنای بشر نمیتوانند تمام نیازهای خود را شخصاً برآورده سازند، به ناچار باید در یک تعامل و ارتباط فکری و معنوی با یکدیگر، نیازها و احتیاجات روزمرۀ خود را تأمین کنند و این خود، یکی از اهداف حق تعالی برای زندگی اجتماعی انسانها بوده که اشتراکات زیادی دارند.
بنابراین، با توجه به اینکه انسان باید در تأمین نیازهای مادی و معنوی خود کوشش کند و برای زندگی سالم و خوب و تربیت فرزندان صالح ، تلاش پیگیر داشته باشد، باید این فعالیت مشروع و هدفمند بوده و انسان را در راه کمال گرایی مساعدت نماید، از این رو در کتاب آسمانی ما مسلمانان و همین طور سفارشاتی که از سوی ائمه معصومین (ع) شده، کسب درآمد و روزی توسط انسان، باید از راه مشروع و قانونی و حلال باشد، توسل به راههای نامشروع و خلاف شرع، حرام و غیرجایز است، و عواقب بسیار سوئی برای انسان بطور اخص، و برای تمام مردم جامعه به طور اعم در پی خواهد داشت. در ذیل به اختصار، به راهکارهای مناسب آداب کسب و درآمد حلال،که در گفتار ائمۀ معصومین (ع) به آنها اشاره شده، میپردازیم:
امام صادق (ع) میفرماید: «هر کس بخواهد کارهای بازرگانی (کسب و کار) کند، پس میبایست در دین تَفَقُّه* کند تا آنچه را که بر او حلال است، از آنچه حرام است، بازشناسد. و هر کس بدون تفقّه در دین، به بازرگانی (و کار اقتصادی) بپردازد، در شبههها گرفتار خواهد شد.»
هر کس که به فعالیتهای اقتصادی (چه بازرگانی، تولیدی و یا صنعتگری) اشتغال دارد، میبایست تلاش را بر کسب روزی از راههای حلال و با استفاده از ابزارهای مشروع متمرکز کند، و از خطر سودجویی بدون توجه به مشروعیت آن، بر حذر باشد. نزدیک نشدن به مرزهای حرام و دوری کردن از ابزارهای نامشروع درآمد، مستلزم شناخت احکام شرعی فعالیّتهای اقتصادی میباشد. از همین رو یادگیری این احکام به اندازۀ نیاز برای فعالان امور اقتصادی واجب میباشد.
برای شناخت احکام شرعی فعالیتهای اقتصادی، واجب نیست که فعّالان اقتصادی به اجتهاد رسیده وبه پژوهش در منابع احکام شرعی بپردازند، بلکه جایز است همچون عرصۀ عبادات ـ از راه تقلید از فقیه جامع الشرایط به این احکام دست یابند.[۱]
حضرت امیرالمؤمنان (ع) میفرماید: نخست احکام (خرید و فروش) را یادبگیر، سپس به تجارت بپرداز. زیرا اگر کسی خرید و فروش کند و از حلال و حرام آن نپرسد، در رباخواری فرورفته، سپس گرفتار میشود.
آداب خرید و فروش
تجارت و کسب ، آداب ویژهای دارد که به پارهای از آنها به طور فهرستوار اشاره میکنیم:
الف ـ مستحبات
۱ـ میانه روی در طلب مال به طوری که آدمی نه کوتاهی کند و نه حریص باشد.
۲ـ پذیرش برهم زدن معامله در صورتی که طرف مقابل از معامله پشیمان شود.
۳ـ مساوات بین مشتریان در قیمت، به طوری که میان چانه زننده و غیر آن فرق نگذارد؛ البته اگر به سبب فضیلت و دین کسی و مانند اینها فرق بگذارد ظاهراً اشکال ندارد.
۴ ـ هنگام دریافت جنس کمتر بگیرد و هنگام پرداخت (به دیگران) بیشتر و سنگینتر بدهد.
ب ـ مکروهات
۱ ـ تعریف کردن از کالای خویش و بدگویی از جنسی که میخرد.
۲ـ وارد معاملۀ دیگران شدن.
۳ـ قسم راست خوردن در معامله (قسم دروغ حرام است).
۴ ـ معامله کردن در جایی که عیب (جنس) در آن جامخفی میماند.
۵ ـ قبل از همه برای معامله وارد بازار شدن و دیرتر از همه خارج شدن.
۶ ـ معامله با فرومایگان و افراد لاابالی و بد نام .
۷ـ تقاضای کم کردن قیمت پس از انجام معامله.
ارکان خرید و فروش
خرید و فروش دارای سه رکن: «خریدار و فروشنده» ، «پول و کالا» و «صیغۀ قرارداد» است. از این رو شرایط خرید و فروش نیز در سه محور به شرح زیر میباشد:
شرایط خرید و فروش
الف ـ شرایط خریدار و فروشنده : ۱-بلوغ ۲- عقل ۳- قصد معامله۴- اختیار (مجبور نبودن در معامله) ۵- عدم ممنوعیت از تصرف ۶-مالک یا اختیار دار مال بودن
ب – شرایط پول و کالا : ۱-معلوم بودن مقدار آن ۲- قابل تحویل بودن ۳-معین بودن خصوصیات ان ۴- تحت ملکیت یا ولایت بودن (بطوری که کس دیگری در آن حقی نداشته باشد) ۵۵-فروش خود جنس نه منفعت آن (بنابر احتیاط )
ج- شرایط صیغه قرار داد: ۱-وجود دو طرف ایجاب و قبول ۲- پی در پی بودن ایجاب و قبول ۳-هماهنگی ایجاب و قبول ۴-اجرای صیغه همراه با خرید و فروش
تعریف : ایجاب ، بیان و اظهاری است مبنی بر این که شخص اظهار کننده مایل است بر اساس شروط تصریح شده ، به مجرد اینکه این شروط توسط شخصی که آن اظهار و بیان به او خطاب شده است ، پذیرفته و قبول گردد ، عقدی را منعقد کند.شخصی که بیان ایجابی را می سازد (شخص اظهار کننده ) اصطلاحا به ایجاب کننده و شخصی که اظهار به او انجام شده است، چنانچه ایجاب را قبول کند, طرف قبول نامیده می شود.
احکام خرید و فروش
۱ـ معامله با نابالغ ـ اگرچه با اجازۀ پدر یا جدّ او ـ باطل است. در صورت معامله کردن با او، باید جنس یا پولی را که از او گرفته به صاحب آن بدهد، یا از صاحبش رضایت بخواهد و چنانچه جنس یا پولی که به بچه داده، از بین برود نمیتواند از بچه یا ولیّ او مطالبه کند.
۲ـ بچّه ممیّز؛ چنانچه اشیای کم قیمتی را که خرید آن برای بچهها متعارف است، بخرد اشکال ندارد.
۳ـ اگر دو نفر بالغ معامله کنند و بچه، وسیله باشد که پول را به فروشنده بدهد و جنس را به خریدار برساند، یا جنس را به خریدار بدهد و پول را به فروشنده برساند، معامله صحیح است، ولی باید فروشنده و خریدار یقین داشته باشند که طفل، جنس و پول را به صاحب آن میرساند.
۴ـ اگر خریدار یا فروشنده را به معامله مجبور کنند، چنانچه بعد از معامله راضی شود و بگوید راضی هستم، معامله صحیح است، ولی احتیاط مستحب آن است که دوباره صیغه معامله را بخوانند.
۵ ـ پدر یا جدّ پدری طفل در صورتی میتوانند مال طفل را بفروشند که برای او مفسده نداشته باشد، بلکه بهتر آن است که تا مصلحت نباشد نفروشند؛ امّا وصیّ پدر و وصی جدّ پدری و حاکم شرع فقط در صورتی میتوانند مال طفل را بفروشند که مصلحت طفل در آن باشد.
۶ ـ معاملۀ چیزی که وقف شده باطل است. ولی در دو صورت زیر اشکال ندارد:
الف ـ اگر به طوری خراب شود که نتوانند استفادهای را که مال برای آنها وقف شده از آن ببرند، مثلاً حصیر مسجد به طوری پاره شود که نتوانند روی آن نماز بخوانند، فروش آن اشکال ندارد و در صورتی که ممکن باشد باید پول آن را در همان مسجد به مصرفی برسانند که به مقصود وقف کننده نزدیکتر باشد.
ب ـ هرگاه بین کسانی که مال را برای آنان وقف کردهاند به طوری اختلاف پیدا شود که اگر مال وقف را نفروشند، گمان آن برود که مال یا جانی تلف شود، میتوانند آن مال را بفروشند و بین مَوقُوفَ عَلَیهِم تقسیم نمایند.
۷ ـ خرید و فروش ملکی که آن را به دیگری اجاره دادهاند اشکال ندارد، ولی استفاده آن ملک در مدّت اجاره، مال مستأجر است و اگر خریدار نداند که آن ملک را اجاره دادهاند یا به گمان این که مدّت اجاره کم است ملک را خریده باشد ، پس از اطلاع میتواند معاملۀ خودش را به هم بزند.
۸ ـ درخرید و فروش لازم نیست صیغۀ عربی بخوانند، مثلاً اگر فروشنده به فارسی بگوید این مال را در عوض این پول فروختم و مشتری بگوید قبول کردم معامله صحیح است، ولی خریدار و فروشنده باید قصد انشاء داشته باشند. یعنی به گفتن این دو جمله مقصودشان خرید و فروش باشد.
۹ ـ اگر در موقع معامله صیغه نخوانند، ولی فروشنده در مقابل مالی که از خریدار میگیرد، مال خود را ملک او کندو او بگیرد، معامله صحیح است و هر دو مالک میشوند.[۲]
*- تَفَقُّه*= فقه خواندن – علم دین خواندن
**-مَوقُوفَ عَلَیهِم = کسانی که مال را برای آنان وقف کرده اند.
[۱]– آیین تجارت از دیدگاه اسلام – علی محمد حیدری نراقی
[۲]– احکام مالی – سید مرتضی حسینی فاضل
فصل سوم: انواع کسبهای واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح
شایسته نیست که امور دنیوی، تاجر را از آخرت بازدارد که در این صورت عمر خود را تباه ساخته و داد و ستدش بر باد خواهد رفت و آنچه را که از سود آخرت از دست داده با تمام دنیا قابل معاوضه نیست و از زمرۀ کسانی خواهد بود که زندگی دنیا را با سرمایۀ آخرت خریده است.
انسان عاقل میباید که از همه چیز و همه کس، خود را دوستتر بدارد و دوستی خویشتن به حفظ سرمایۀ سعادت دیرین که همان دین اوست، میباشد.
یکی از گذشتگان گفته است که سزاوار است که عاقل در پی کاری باشد که فعلاً او را به کار میآید، و اگر دقت کنیم در مییابیم که از همۀ امور ضروریتر عملی است که زاد و توشۀ آدمی برای سرای آخرت او باشد.
مقصود این است که مبادا بهرۀ خویش را از این دنیا برای سرای آخرت از یاد ببری، چرا که دنیا مزرعۀ آخرت است، و اینجا محل کسب حسنات و سیّات میباشد و تحقق این امر یعنی مواظبت بر دین به مراعات چند امر بستگی دارد:
اول: حسن نیت؛ تاجر میباید که نیتش از تجارت، پرهیز از سؤال، و قطع طمع از مردم و اظهار بینیازی و استعانت از کار و کوشش خود بر انجام فرایض دینی و کفایت امر اهل و عیال خود باشد تا در شمار مجاهدان قرار گیرد. همچنین باید خیرخواه مسلمانان و انسانها بوده و آنچه را که برای خود نمیخواهد برای مردم نیز نخواهد، و پیوسته در پی این باشد که در داد و ستد، بر طریق عدل و احسان قدم نهاده و در بازار,آمر به معروف و ناهی از منکر باشد. اگر این امور را پیوسته مدنظر داشته باشد,هرگامی که بردارد و هر عملی که انجام دهد در طریق آخرت خواهد بود، حال در این میان اگر از مال دنیا هم بهرهای نصیبش شد که چه بهتر، وگرنه سرمایۀ عمر خویش را از تباهی محافظت نموده و بر فرض که از لحاظ مادی خسارت بیند، در مقابل از سود آخرت بهره مند گشته است.
دوم: سعی کند کار و صنفی پیشه کند که بتواند به گونهای آن را از واجبات بداند چرا که صناعات و معاملات اگر ترک شوند، معاش خلق مختل میماند و مردم هلاک میگردند. بنابراین، انتظام امور جامعه به این است که افراد دست به دست هم داده و هر دسته و گروهی، کاری را به عهده گیرند و اگر همه، یک کار و صنعت پیشه کنند بقیۀ امور بر زمین خواهد ماند و مردم هلاک خواهند شد و بعضی این فرمایش رسول خدا را که فرمود: «إِختلافُ اُمَّتی رَحمَهٌ» را چنین معنا کردهاند که مقصود اختلاف آنها در شغل و پیشه است و پیامبر همین را موجب رحمت دانسته است.
بنابراین، مشاغلی که نظام امر جامعه بستگی به وجود آنها دارد، واجب کفایی است. در مقابل مشاغلی نیز هست که بود و نبودش فرقی ندارد، چرا که در تنعّم و خوشگذرانی و زرق و برق زندگی به کار میرود، آدمی میباید صنعتی پیشه کند که گرهی از کار مردم بگشاید و مهمی از امور جامعه را به انجام برساند؛ و اما ساختن آلات لهو و لعب و وسایلی که در راه حرام به کار گرفته میشود، اجتناب از آن در حکم ترک ظلم خواهد بود، که واجب است و از جمله میتوان به دوختن لباس ابریشمی و ساختن انگشتر طلا برای مردان و امثال این امور اشاره نمود که هم نفس عمل حرام است و هم اخذ اجرت بر آن.
اقسام تجارات
پنج قسم تجارت وجود دارد:
قسم اول: تجارت و کسب واجب که بر دو قسم است: تجارت واجب عینی؛ و آن وقتی است که معاش شخص و عیال واجب النفقۀ او توقف بر آن کسب داشته باشد که در اینجا کسب و کار بر انسان، واجب است و شارع مقدس هم سفارش فراوانی بر آن نموده است؛ و اگر فرد چنین کسب و کاری را رها کند و با وجود سلامت و قدرت بر کار دنبال کار و کاسبی نرود، ترک واجب نموده و چنین شخص از مرز عدالت ساقط گردیده و به عنوان شاهد عادل شهادت او پذیرفته نیست. و همین طور تمام کسب هایی که نظام جامعۀ انسانی به آن نیاز دارد، به عنوان واجب کفایی بر همه واجب است، که اگر هیچ کس انجام ندهد ترک واجب صدق میکند، لیکن اگر فردی آن کسب و کار را انجام داد، وجوب آن از بقیۀ افراد ساقط میشود، برای مثال نظام جامعۀ انسانی نیاز به خیاط دارد که انسانها از سرما و گرما و نامحرم خود را بپوشانند و لذا انجام این نوع کسبها، واجب کفایی است و اگر افرادی آن را انجام دهند و واجب از گردن جامعه ساقط میشود یا کشاورزی و دامداری که حیات جامعه بستگی به آنها دارد از باب واجب کفایی بر همۀ انسانها واجب است، لیکن وقتی گروهی آن را انجام دادند وجوب برداشته میشود، البته مثالهای فراوان و مصادیق زیادی د ارد که ما از باب نمونه به چند مثال آن بسنده کردیم.
قسم دوم: تجارت و کسب و کار که مستحب و سنت است و آن در جایی است که وسعت بر زندگی اهل و عیال و نفع رسانیدن به مسلمانان توقف بر آن داشته باشد، دنبال کسب و کار میرود تا وضعیت مالی او بهتر شود، بتواند زندگی مورد آسایش و بهتری را برای اهل و عیال و فرزندان خود و حتی برای افراد جامعه فراهم کند و ضعفا و نیازمندان جامعه را در زندگی بهتری قرار دهد. که این نوع کسب و کار، گرچه واجب نیست، لیکن مستحب است و سفارشات فراوانی در آیات و روایات برآن شده است.
قسم سوم: تجارت و کسب مباح و آن تجارتی است که غرض از آن زیاد شدن مال باشد بر استغنا که غنی و ثروتمند شود، لیکن نمیخواهد کارهای مستحبی انجام دهد یا برای افراد خرج کند، و در موقع کسب آن به تکلیف او ضرر و زیانی هم وارد نمیشود. مثل اینکه میخواهد کسب درآمد کند و بعد از انجام واجبات، فقط سرمایۀ او زیادتر شود، که این نوع کسب مباح و جایز است، لیکن حرام، مکروه و مستحب نیست.
قسم چهارم: تجارت و کسب مکروه و آن کسبی است که مشتمل باشد بر وجهی مرجوع که در کتب فقهی به آنها اشاره شده که از باب نمونه به مواردی از آن اشاره میشود، مثل اینکه شخصی ملک خود را بفروشد، لیکن اگر با پول آن ملک دیگری بخرد، مکروه نیست یا فرد شغل خود را قصابی قرار دهد یا با افراد پست معامله و کاسبی کند، یا بین اذان صبح و طلوع آفتاب کسب کند یا شغل خود را کفن فروشی قرار دهد، یا کار خود را تنها خرید و فروش گندم یا جو قرار دهد، یا جنسی را که دیگری میخواهد بخرد در معاملۀ آنها داخل شود، و مواردی دیگر که در کتب فقهی مفصل آمده است و ما برای نمونه مواردی از آن را ذکر کردیم.
در این نوع کسب و کارهای مکروه، شخص فعل حرام مرتکب نشده و گناهی هم انجام نداده است، لیکن اگر این شغلها را برای خود انتخاب نکند، بهتر است.
توضیح: وقتی گفته میشود چیزی و کاری مکروه است، در اینجا گناهی را شخص مرتکب نشده ولی اگر ترک کند بهتر و شایستهتر است، مثلاً چنانچه به انسان گفته شود آب و غذا بخور، اگر انسان در یک لیوان شیشهای و ظرف چینی غذا و آب بخورد بهتر است یا در ظرف سفالی و گلی، مَثَلِ مکروه را همین طور میتوان تقریب به ذهن نمود، مکروه را اگر انسان ترک کند مثل این است که با ظرف گلی و سفالی آب نخورده، در ظرف شیشهای و چینی غذا خورده و کسی که مکروه را انجام داده مثل این است که در ظرف سفالی آب و غذا خورده است.
قسم پنجم: معاملات و کسبهای حرام و باطل و آن کسبی است که مشتمل باشد بر وجهی قبیح که شارع مقدس از آنها نهی کرده باشد.[۱]
[۱]– آیین تجارت از دیدگاه اسلام – علی محمد حیدری نراقی
فصل چهارم: احکام عمومی درآمدها
۱-۴)امور پسندیده در عرصۀ کسب روزی
به آیات ذیل توجه کنید:
سوره سبا آیه۹ ۳ : «بگو : پروردگارم روزی را برای هر کس بخواهد وسعت میبخشد، و برای هر کس بخواهد تنگ (و محدود) میسازد، و هر چیزی (در راه او) انفاق کنید، عوض آن را میدهد (و جای آن را پر میکند) ، و او بهترین روزی دهندگان است.»
سوره نور آیه ۳۷ : «مردانی که نه تجارت و نه معاملهای آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و ادای زکات غافل نمیکند، آنها از روزی میترسند که در آن، دلها و چشمها زیر و رو میشود.»
همچنین احادیث شریف:
۱ ـ ازپیامبر اکرم (ص) در حجّه الوداع نقل شده که طیّ خطبهای فرمودند:
«همانا روح الأمین [جبرئیل] بر دل من اینگونه دمید که تا روزی کسی کامل نگردد آن فرد نخواهد مرد، پس تقوای الهی پیشه کنید و خواستهها را خلاصه کنید، مبادا کُند یافتن چیزی از روزی، شما را به خواست آن از راه گناه وادارد. چه، همانا خداوند تبارک و تعالی روزی را میان آفریدههایش به حلال قسمت کرده، نه به حرام، پس هر کس تقوای الهی پیشه کند و شکیب ورزد خداوند روزی او را از حلال خواهد داد، و هرکس پرده دری و شتاب کند، پس آن[روزی] را از راه غیر حلالش بدست آورد، از روزی حلال او کاسته خواهد شد و در روز قیامت از آن [روزی]، از او پرسش خواهد شد.»
۲ـ امام صادق (ع) همچنین میفرماید:
«هر مسلمانی قرارداد فروشی را که دستخوش پشیمانی (طرف مقابل) قرار گرفته است فسخ کند، خداوند عزّ وجلّ لغزش او را روز قیامت پاک خواهد کرد.»
۳ـ پیامبر اکرم (ع) میفرماید:
«خداوند مردی را که پیش از شما بود و به هنگام فروش، خرید، قرض دادن و به هنگام وصل قرض خود از دیگران، آسانگیر بود، مورد آمرزش قرار میدهد!»
۴ ـ در فقه امام رضا (ع) اینگونه آمده است:
«اگر در حال تجارت بودی و وقت نماز فرا رسید پس کار بازرگانی، تو را از نماز بازندارد، چرا که خداوند گروهی را وصف کرده و ستایش میکند و میگوید: «مردانی که نه تجارت و نه معاملهای آنان را ازیاد خدا غافل نمیکند.)این گروه از مردم به بازرگانی مشغول بودند، پس هر گاه وقت نماز فرامیرسید، بازرگانی خود را رها میکردند و برای نماز برمیخاستند، پاداش ایشان از کسانی تجارت نمیکنند و نماز میخوانند بزرگتر است.»
احکام :
از آیات و روایات فوق چنین برمیآید که:
نخست: برگرفتن راه و روش اجمال و بیتکلّفی در کسب روزی، امری مستحبّ و پسندیده به شمار میرود. مفهوم «اجمال» آنگونه که از روایات برمیآید ـ عبارت است از:
۱ـ اهتمام به درخواست روزی حلال ، و نه حرام.
۲ـ زیان نرساندن و به مشقّت و سختیهای بزرگ نینداختن خود برای کسب روزی بیشتر.
۳ـ واننهادن دیگر اوامر الهی چه واجب و چه مستحبّ ، به خاطر زیاده خواهی در طلب دنیا.
دوّم : روایات، اصل تساهل و تسامح را در فعّالیّتهای اقتصادی، به ویژه به هنگام داد و ستد با دیگران مورد تأکید قرار میدهند. به طور کلّی توجّه انسان به کسب درآمد و سود نباید برخورداری وی از اخلاق نیکو را تحت تأثیر قرار دهد. برخی مصادیق «تساهل و تسامح» در داد و ستد عبارتاند از:
۱ـ فسخ قرارداد در صورتی که یکی از طرفین معامله پشیمان شده باشد، و قبول لغو قرارداد در صورت درخواست یکی از طرفین، هرچند درخواست او بدون دلیل واضحی باشد.
۲ـ تفاوت قائل نشدن میان مشتریان در بهای کالا، و پایبندی به بهایی یکسان برای تمام معامله کنندگان. البته اختلاف محدودی میان قیمتها برای افراد مختلف به دلایل معنوی چون خویشاوندی، دوستی و یا برتری در پرهیزگاری و اخلاق، اشکالی ندارد.
۳ ـ اینکه فروشنده به هنگام خرید و فروش برای دور ماندن از زیان زدن به مردم و بر حذر ماندن از کم فروشی کمی بر پیمانۀ موردنظر بیفزاید.
۴ ـ به طور کلّی آسان گیری در داد و ستدهای تجاری با مردم و همچنین آسانگیری در پرداخت بدهیهای خود و همچنین در وصول طلبهای خود از دیگران.
۵ ـ سخت نگرفتن و پافشاری نکردن بر قیمتها در هنگام فروش. در واقع روایات بر فروش کالا هر چند با سودی کم تأکید دارند.
سوم: رنگ و لعاب الهی دادن به مراکز اقتصادی و تجاری، از آن رو که فضای مادّی اینگونه مراکز، اخلاق انسان را تحت تأثیر قرار ندهد. این امر با اتّخاذ تدابیر زیر به وقوع خواهد پیوست:
۱ـ برپاداشتن نماز اوّل وقت در اینگونه مراکز و متوقّف ساختن داد و ستد، کار، تولید و اعمالی از این دست به هنگام فرا رسیدن وقت نماز.
۲ ـ یاد کردن خدا در بازار و مراکز تجاری و اقتصادی و تولیدی، با خواندن دعاهای منقول از معصومین و گفتن شهادتین و تلاوت قرآن و اعمالی از این دست.
۲ ـ ۴ ـ امور ناپسند در عرصۀ کسب روزی
قرآن کریم، به آیات ذیل توجه کنید:
سورۀ رحمن آیات ۷ الی ۹ : « و آسمان را برافراشت، و میزان و قانون (در آن) گذاشت. تا در میزان طغیان نکنید (و از مسیر عدالت منحرف نشوید). و وزن را بر اساس عدل برپا دارید و میزان را کم نگذارید.»
خداوند هر چیزی را در سر جای خود ومتوازن با جهان آفرینش، آفریده و اینگونه رحمت خود را در آن نمایان ساخته است، و همچنین انسان را به توازن در زندگی امر کرده، تا از آن رهگذر در سالم سازی ونیکبخت ساختن زندگی بشری سهیم شود. از این رو زیادهروی در خوردن و نوشیدن، ولخرجی، مصرف بیش از تولید و مهمتر از همه عدم پایبندی به توازن و عدالت (میزان) در دادوستدهای تجاری با دیگران، ناپسند شمرده میشوند.
کم گذاشتن از میزان، همان تجاوز از حدود عدالت میباشد، که به ناچیز شمردن حقوق مردم میانجامد، و کم فروشی به مردم و زیاده طلبی از ایشان از مصادیق آن به شمار میروند، حال آنکه خداوند ما را از اینگونه اعمال بازداشته و ما را به برپایی توازن و عدل و برترین گونۀ آن یعنی قسط امر میکند. مفهوم توازن و عدل نیز تنها با بزرگداشت آن مفاهیم و پایبندی دقیق به آموزههای آنها بدست میآیند.
مفهوم «میزان» در اینجا تمام سنجههای سامان یافته توسّط انسان برای تنظیم زندگی اجتماعی و اقتصادی، شامل پیمانه و وزن و اندازه گیری مساحت و دیگر سنجههای نوین، از این دست را دربرمیگیرد.
خداوند متعال میفرماید:
سورۀ اسراء آیۀ ۳۰ : «و هنگامی که پیمانه میکنید، حق پیمانه را ادا نمایید، و با ترازوی درست وزن کنید این برای شما بهتر، و عاقبتش نیکوتر است.»
وزن کردن با ترازوی درست، همان داد و ستد تجاری ایست که در آن نه از فریب خبری هست و نه از تقلّب . چه بسا بزرگداشت ادای حقّ پیمانه، به مفهومی فراتر از بزرگداشت حقوق مردم دلالت میکند، چرا که در زمرۀ احترام به قوانین اجتماعی و عدم مخالفت با آنها بر مبنای مصلحتی شخصی به شمار میرود. از سویی احترام به حقوق و پایبندی به موازین آن، به صورت فطری و اجتماعی، به شمار میرود. چه، در صورت حاکمیّت فضای تقلّب در یک جامعه، آن جامعه دچار فاجعهای میشود که رهایی از آن ناممکن مینماید، از سوی دیگر فرد متجاوز به حقوق دیگران در چنین فضایی میبایست از به تاراج رفتن حقوق خود نیز بیمناک باشد.
همچنین حدیث شریف ذیل بیانگر این مطلب هستند:
۱ـ پیامبر اکرم (ص) میفرماید:
«هر کس خرید و فروش میکند، میبایست از پنج ویژگی دوری گزیند، در غیر این صورت نه خرید کند و نه کالایی بفروشد . [آن پنج ویژگی عبارتاند از]: ربا، سوگند یاد کردن (در معامله) ، پنهان نمودن عیب کالا، مدح کالا در صورت فروش آن و بدگویی از یک کالا در صورت خرید آن.»
۲ ـ امام کاظم (ع) میفرماید:
«خداوند بر سه دسته نظر (لطف و رحمت) نمیکنند: یکی از آنها کسی است که خدا را کالایی شمرده و چیزی نمیخرد مگر با سوگند و چیزی نمیفروشد مگر با سوگند.»
۴ ـ از پیامبر اکرم (ص) روایت شده که ایشان از فروش کالا در فاصلۀ زمانی میان سپیده دم و طلوع خورشید، نهی میکردند.
۵ ـ پیامبر اکرم (ص) میفرمایند:
«تنها نادرستکاران به احتکار مواد غذایی میپردازند.»
احکام:
از آیات و روایات فوق چنین برمیآید که:
نخست: بکارگیری روشهایی که امکان دارد به تقلّّب، کم فروشی و یا دیگر امور نامشروع در چارچوب داد و ستد و یا به طور کلّی قراردادها منجر شود مکروه و ناپسند است. برخی از این روشها عبارتاند از:
۱ـ تعریف فروشنده از کالای مورد فروش و بدگویی مشتری از کالای در حال خرید. لازم به ذکر است که کراهت این مورد در دیگر قراردادها و مبادلات نیز جاری میباشد.
۲ـ به درستی سوگند خوردن، در حین معامله؛ زیرا هرکس به سوگند خوردن راست عادت کند احتمال میرود که رفته رفته سوگند دروغ نیز از او سرزند که این کار از محرّمات قطعی است.
۳ـ عرضه و یا فروش کالا در مکان و یا شرایطی که موجب پوشیده شدن عیبهای کالا شوند؛ عرضه کالا در زیر نور شدیدی که موجب پوشیده شدن نقاط ضعف کالا میشود و یا فروش کالا، به دور از نور که موجب پوشیده شدن عیبهای کالا میشود و کارهایی از این دست از این جملهاند.
۴ـ اگر کسی وزن کردن، پیمانه کردن، اندازه گیری مساحت و یا شمارش کالا را به درستی نداند، مکروه است آن را انجام دهد.
دوّم: پیروی از روشهای اقتصادی که امکان دارد به دیگران زیان رساند، مکروه و ناپسند است. برخی از این روشها عبارتاند از:
الف ـ وارد شدن در قراردادهای در حال انعقاد میان دیگران، و تلاش برای بهرهبرداری از آن به سود خود.
ب ـ احتکار کالاها، البته بجز موارد احتکاری که حرام شمرده میشوند.
سوم: فروش کالا در فاصلۀ زمانی سپیده دم تا طلوع آفتاب (بین الطّلوعین) مکروه است. چه بسا اختصاص این ساعات از روز به دعا و یاد خدا، کراهت فروش کالا را در این فاصلۀ زمانی موجب شده باشد.[۱]
مسئلۀ دیگری که مرحوم شیخ انصاری در کتاب المکاسب خودآن را مطرح میفرماید این است که آیا تصرف در جوایز و هدایایی که سلطان ظالم و یا عمّال او میدهند، جایز است یا خیر؟ ایشان در توضیح این مسئله میفرمایند: اموال سلطان از چهار صورت خارج نیست:
اول صورت آن است که ما علم به وجود حرام در اموال او نداشته باشیم. این مورد شک بدوی و شبهه تحریمیۀ بدوی است و حکم آن هم این است که اخذ مالی شرعاً جایز است و تصرف در آن هم حلال است.
و صورت دوم آن است که شخص گیرندۀ مال اجمالاً میداند در میان اموال ظالم مال حرام وجوددارد، اما نمیداند آیا آن حرام در میان همین جایزۀ اعطایی است و یا در میان اموالی که در دست خود ظالم مانده است، که این صورت سه فرض اموال بسیار حاکم، حرام است و چون اطراف آن خیلی زیاد است، آن را شبهۀ غیرمحصوره مینامند. حکم آن نیز حلّیت تصرّف است؛ زیرا در این صورت علم اجمالی منجّز نبوده و احتیاط و اجتناب از همۀ اطراف واجب نیست و ملحق به شک بدوی است.
- گاهی شبهه، محصوره ؛ یعنی اجمالاً میداند یکی از دو شیء حرام است، ولی همۀ اطراف شبهه مورد ابتلای مکلّف نیست، مثلاً حاکم، کنیزی را به او بخشیده و او میداند این کنیز و یا کنیزی که همسر سلطان است و از وی فرزندی دارد (ام ولد) مغضوب است که در این جا «ام ولد» مورد ابتلا نیست و به زودی آزاد میشود، چون مادر فرزند سلطان است. حکم این صورت هم مانند صورت اول جواز تصرف است، چون در علم اجمالی و شبهۀ محصوره همۀ اطراف باید مورد ابتلای مکلّف باشند.
- همۀ اطراف شبهه برای مکلّف مورد ابتلا باشد. در این مورد دلیلی بر جواز و عدم وجوب احتیاط نداریم؛ مثلاً اگر کسی از ظالم طلبکار باشد و بخواهد از اموال او تقاض کند و علم اجمالی به وجود مال حرام در اموال او داشته باشد، نمیتواند هیچ مالی را بردارد، چون همۀ اطراف شبهه برای او محل ابتلاست. یا اگر سلطان کلید خزانه را بدهد و به شخص بگوید: برو هر چه میخواهی بردار و او نیز میداند اموال حرامی در خزانه وجود دارد، در این جا هم چون همۀ اطلاف شبهه مورد ابتلای او هستند، احتیاط و اجتناب لازم است. یا این که شخص گیرندۀ جایزه میداند سلطان خود نیز معتقد است جایزه از مال مخلوط به حرام است، در این جا هم شخص حق ندارد آن را بگیرد.
صورت سوم اموال سلطان آن است که گیرندۀ جایزه، به وجود حرام علم تفصیلی داشته باشد که یا او پیش از وقوع مال حرام دردست خود، از آن آگاه بوده و یا پس از وقوع آن در دست خود چنین علمی پیدا میکند که در صورت اول یا به نیت رد به صاحب اصلی مال، آن را میگیرد، و یا بدون این نیت، که در صورت وجود چنین نیّتی گرفتن آن جایز و امساک به نیّت رد به صاحب آن هم جایز است و مال در دست اوامانت است.
مرحوم شیخ در بیان دلایل حرمت و حلیت تصرف و اخذ جوایز در صورتهای چهارگانه میفرمایند: در موردی که شخص علم اجمالی دارد، اما همۀ موارد آن محل ابتلای مکلّف نیست، حکم، حلیّت تصرف است، اما برخی فقها قائل به کراهتند و دلایلی را برای آن ذکر کردهاند که عبارت است از:
- احتمال حرمت که شاید حرام واقعی در آن باشد و همین احتمال سبب کراهت است.
- روایاتی که از معصومین (ع) نقل شده که انسان را از ارتکاب اموری که وی را به شبهه میاندازد، نهی کرده است.
- روایتی که میفرماید: « کسی که از شبههها اجتناب کند، از حرامها هم دوری جسته است».
- اعطای هدیه از سوی سلطان ظالم بی دلیل نیست و به همان اندازه که مال به انسان میدهد، دین او را میگیرد. روایت دیگری نیز از امام هفتم (ع) نقل شده که آن حضرت جوایز سلطان را قبول میکردند و میفرمودند این جوایز را قبول میکردند تا جوانان آل ابی طالب بتوانند ازدواج کنند که از این روایت کراهت استفاده میشود، اما حداقل آن.
سپس مرحوم شیخ میفرمایند برخی از امور سبب رفع کراهت میشوند: اول آن که خود جایزه دهنده بگوید آن مال حلال است که در این مورد صاحب ریاض و مرحوم صاحب حدائق نقل خلاف کردهاند. فرزند مرحوم صاحب ریاض در کتاب مناهل، برای برداشته شدن کراهت دلیلی ذکر نکردهاند و از مرحوم محقق اردبیلی و مرحوم علامۀ طباطبایی نقل کردهاند که کراهت با خبار مرتفع میشود.
مرحوم شیخ میفرمایند: دلیل، همان روایاتی است که قول ذوالید را ـ هر چند ستمگر باشد ـ قابل قبول میداند، لذا کراهت برداشته میشود، اما شبهه سر جای خود هست و سبب کراهت نمیشود، چون احتمال حرمت در هر چیز وجود دارد.
دومین چیزی که کراهت را برمیدارد، اخراج الخمس است. بحثی که در این جا وجود دارد این است که اخراج الخمس در جایی مال را جلال میکرد که حلال مخلوط به حرام بود، اما در این جا احتمال دارد کلّ مال حرام باشد مگر این که گفته شود طبق روایاتی که در باب جوایز وارد شده و گفتهاند اگر داده شود، حلال است، عمل میشود و یا این که وقتی مثل مرحوم شیخ طوسی در نهایه و ابن ادریس در سرایر که به اخبار آحاد عمل نمیکنند، میفرمایند با اخراج خمس جایزه حلال است، باید آن را بپذیریم.[۲]
۳ ـ ۴ ) حرفهها و معاملات حرام و مکروه
خداوند برای رسیدن انسان به هدف والای خلقت (رسیدن به کمال) ، در روابط اقتصادی بندگان نیز قوانین و ضوابطی را تعیین کرده است. بنابراین سرپیچی از این قوانین، فرد را از خدا دور نموده و موجبات عذاب الهی را فراهم میکند.
در این درس به معرفی و بیان برخی از معاملات و فعالیتهای اقتصادی حرام و یا مکروه به صورت سوال و جواب میپردازیم:
الف ) معاملات و کارهای حرام
۱ ـ معاملات مواد مضرّ و ناپاک(اعیان نجس)
کسب و تجارت با مواد مضرّ و ناپاک (نجس) مانند خرید و فروش مشروبات الکلی و گوشت حیواناتی که به طریق اسلامی ذبح نشدهاند، حرام است.
سؤال : آیا فروش خون به کسی که از آن استفاده میکند جایز است؟
جواب : فروش خون اگر به قصد عقلائی مشروع باشد، اشکالی ندارد.
سؤال : اگر شخص مسلمانی هتلی را در یک کشور غیراسلامی تأسیس کند و ناچار باشد بعضی از انواع شراب و غذاهای حرام را نیز بفروشد، زیرا اکثر مردم آن کشور مسیحی هستند که با غذا شراب مینوشند و به هتلی که همراه غذا شراب ندهد نمیروند، با توجه به اینکه شخص مزبور قصد دارد تمام درآمد حاصل از امور حرام را به حاکم شرع بپردازد آیا این کار برای او جایز است؟
جواب: تأسیس هتل یا غذاخوری در کشورهای غیراسلامی اشکال ندارد، ولی فروش شراب و غذاهای حرام جائز نیست، هرچند خریدار آنها را حلال بداند و گرفتن پول آنها جایز نیست هرچند آن شخص قصد داشته باشد آن پول را به حاکم شرع بپردازد.
۲ ـ خرید و فروش آلات حرام
خرید و فروش آلاتی که منافع مقصود از آنها منحصر در راه حرام باشد مانند آلات قمار. که حتی ساخت آن و اجرت دادن در برابر ساخت آن نیز حرام است.
چند مسأله
- خرید و فروش تیغ، ماشین خودتراش، ماشینهای نمره ریز که برای تراشیدن ریش و غیره به کار برده میشود، اگر چنانچه به منظور استفادۀ حرام یا با علم به آن نباشد، اشکال ندارد.
۲ . خرید و فروش انگشتر طلای زرد برای مردان توسط طلا فروشها جایزنیست.
- ساختن مجسمۀ ذی روح، هرچند حرام است ولی خرید و فروش مجسمه ساخته شده، اشکال ندارد.
سؤال: ساخت عروسک و مجسمه و نقاشی و ترسیم چهره موجودات زنده اعم از گیاهان، حیوانات و انسان چه حکمی دارد؟ خرید و فروش و نگهداری و ارائه آنها در نمایشگاه چه حکمی دارد؟
جواب: ساخت مجسمه و نقاشی و ترسیم موجودات بی روح اشکال ندارد و همچنین نقاشی و ترسیم چهره موجودات ذی روح، اگر بدون برجستگی باشد و یا مجسمه آنها که به صورت غیرکامل باشد، اشکال ندارد، ولی ساخت مجسمه انسان یا سایر حیوانات به صورت کامل اشکال دارد. اما خرید و فروش و نگهداری نقاشی و مجسمه جایز است و ارائه آنها در نمایشگاه هم اشکال ندارد.
سؤال : خرید و فروش بلیطهای بخت آزمایی و جایزهای که مکلف میبرد، چه حکمی دارد؟
جواب: خرید و فروش بلیطهای بخت آزمایی صحیح نیست و شخصی که جایزه را برده است، مالک آن نمیشود و حق دریافت آن را ندارد.
سؤال : با توجه به اینکه در بیشتر مدارس بازی با شطرنج رواج دارد آیا بازی با آن و برگزاری دورههای آموزشی آن جایز است؟
جواب: اگر به نظر مکلف، شطرنج در حال حاضر از آلات قمار محسوب نشود در این صورت بازی با آن بدون شرط بندی اشکال ندارد.
سؤال : بازی با وسایل سرگرمی از جمله پاسور چه حکمی دارد؟ و آیا بازی با آنها برای سرگرمی و بدون شرطبندی جایز است؟
جواب: بازی با چیزی که عرفاً از آلات قمار محسوب میشود، مطلقاً حرام است هر چند برای سرگرمی و بدون شرطبندی باشد.
سؤال : آیا از تأیید برگزاری مسابقات شطرنج توسط مدیریت آموزش ریاضی معلوم میشود که شطرنج جزء آلات قمار نیست؟ و آیا جایز است مکلف به آن اعتماد کند؟
جواب: معیار در تعیین موضوعات احکام، تشخیص خود مکلف و یا اقامه دلیل شرعی بر آن نزد خود اوست.
سؤال : شغل ما تعمیر دستگاههای گیرنده برنامههای رادیو و تلویزیونی است، در این اواخر مراجعات زیادی برای نصب قطعات و تعمیر آنتنهای ماهوارهای صورت میگیرد، تکلیف ما در این باره چیست؟ خرید و فروش قطعات آنها چه حکمی دارد؟
جواب: اگر از این دستگاه برای امور حرام استفاده شود که غالباً همینطور است و یا شما علم داشته باشید به اینکه کسی که قصد تهیه آنتن ماهوارهای را دارد، برای امور حرام از آن استفاده میکند، خرید و فروش و نصب قطعات و راه اندازی و تعمیر و فروش قطعات آن جایز نیست.
۳ ـ معاملات تقلبی
تقلب در معامله ، مانند معامله با پولهایی که از اعتبار خارج شده است به جای پول معتبر ، یا کالای تقلبی به جای کالای واقعی بدون اطلاع مشتری، مانند مخلوط کردن آب با شیر و روغن حیوانی با روغن نباتی، حرام است.
سؤال : بعضی از افراد و شرکتها و مؤسسات خصوصی و دولتی برای فرار از پرداخت مالیات و عوارضی که دولت مستحق دریافت آن است، از راههای مختلف مبادرت به مخفی کردن بعضی از حقایق میکنند، آیا این کار برای آنان جایز است؟
جواب: خودداری کردن از اجرای قوانین دولت جمهوری اسلامی و عدم پرداخت مالیات و عوارض و سایر حقوق قانونی دولت اسلامی برای هیچکس جایز نیست.
۴ ـ معامله مضر به جامعه اسلامی
مانند فروش اسلحه به دشمنان دین که با مسلمانان میجنگند، و یا به دزدان و راهزنان، و همچنین به گروههایی که علیه گروه حق از مسلمانان میجنگند.
۵ ـ غنا
اشتغال به کار غنا و شنیدن و معاملۀ (صفحه و نوار و….) آن حرام است. مقصود از غنا صدای خوب نیست بلکه غنا عبارت است از کشیدن صدا و بالا و پایین کردن آن به طوری که رامشگر بوده و مناسب با مجالس لهو و محافل خوشگذرانی و شهوانی باشد.
۶ ـ معاملاتی که موجب کمک به ظالمین است
معاملاتی که موجب کمک به ظالمان باشد، بدون اشکال حرام است بلکه همان طور که از پیغمبر اکرم (ص) روایت شده:
کسی که با ظالم و ستمگار گام بردارد تا به او کمک کند در حالی که میداند که او ظالم است، از اسلام خارج شده است.
بنابراین کمک به ستم کاران هرچند که عنوان معامله هم نداشته باشد حرام است.
۷ ـ خرید و فروش کتابهای گمراه کننده
نگهداری، چاپ، قرائت و تدریس (و خرید و فروش) کتابهای گمراه کننده حرام است؛ مگر اینکه بهره گیری صحیحی در آن باشد، مثلاً کسی که از گمراه شدن ایمن است، کتاب گمراه کننده را برای پاسخ گفتن و ردّ آن بخرد یا بخواند، اما خریدو خواندن آن تنها برای اطلاع از مطالب آن برای بیشتر مردم عوام که بیم گمراهی آنان میرود، جایز نیست.
۸ ـ سحر و جادوگری
سحر و جادوگری و مزد گرفتن برای آن و نیز یاد گرفتن وتعلیم آن حرام است. مقصود از سحر، کاری است که ساحران انجام میدهند، چیزهایی را مینویسند یا میخوانند و یا میدمند که در بدن، قلب یا عقل شخص سحر شده اثر میگذارد، و وی را احضار یا خواب و یا بیهوش میکند، و محبت و یا دشمنیش رانسبت به چیزی برمیانگیزد.
۹ ـ شعبده بازی
کار و کسب با عمل شعبده بازی نیز حرام است. شعبده بازی عبارت است از نشان دادن کار غیرواقعی به صورت واقعی با حرکت سریع.
۱۰ ـ دریافت پول در برابر کارهای واجب
ـ در وجوب عینی چه تعبّدی و چه توصلی مزدگرفتن جایز نیست.
ـ در وجوب کفایی تعبدی مثل غسل میت نیز مزدگرفتن بنابر احتیاط واجب، جایز نیست.
ـ در وجوب کفایی توصلی مثل دفن میت مزد گرفتن برای اصل کار جایز نیست ولیکن برای انتخاب نوعی از آن اشکال ندارد. مثلا اگر ولی میت بگوید میت را در مکانی خاص و یا قبری مخصوص دفن کنند مزدگرفتن برای آن اشکال ندارد.
مسأله: مزدگرفتن پزشک برای حضور در بالین بیمار اشکال ندارد ولیکن مزدگرفتن برای اصل درمان مشکل است. اگر چه بنابر اقوی جایز است.
سؤال: حقوق اساتیدی که در دانشکده الهیات، فقه و اصول تدریس میکننند، چه حکمی دارد؟
جواب: وجوب تدریس و آموزش چیزی که یاد دادن آن واجب کفائی است، مانع گرفتن حقوق در برابر تدریس فقه و اصول در دانشگاه نیست بخصوص اگر دریافت حقوق به خاطر حضور در دانشگاه و اداره کلاس باشد.
۱۱ ـ معاملات ربوی
معاملاتی که در آنها ربا باشد، حرام است.این نوع معاملات در درس پنجم توضیح داده شد.
۱۲ ـ احتکار
احتکار وانبار کردن مواد غذایی مورد نیاز و ضرورت مسلمانان، برای گران شدن و بالا رفتن قیمت آن حرام است. شخص محتکر را باید مجبور به فروش کنند؛ و فروشنده میتواند تا جایی که به مصرف کننده احجاف نشود روی جنس خود سود بکشد، و در صورت اجحاف، باید او را واداشت تا قیمت خود را پایین آورد، و چنانچه (قیمت مناسبی) برای کالا تعیین نکند حاکم شرع هر طور مصلحت بداند، قیمت گذاری میکند.
سؤال : احتکار چه چیزهایی از نظر شرعی حرام است؟ آیا تعزیر مالی محتکران به نظر جناب عالی جایز است؟
جواب : حرمت احتکار بر اساس آنچه در روایات آمده و نظر مشهور هم همان است، فقط در غلات چهارگانه و در روغن حیوانی و روغن نباتی است که طبقات مختلف جامعه به آن نیاز دارند، ولی حکومت اسلامی هنگامی که مصلحت عمومی اقتضا کند، حق دارد از احتکار سایر احتیاجات مردم هم جلوگیری کند و اجرای تعزیر مالی بر محتکر در صورتی که حاکم صلاح بداند، اشکال ندارد.
ب ـ معاملات و حرفههای مکروه
در کنار معاملات حرام، برخی از معاملات وجود دارد که ترک آن از نظر شرع مقدس پسندیده است ولکین اشتغال دائمی و اختصاصی به آنها مکروه است. هرچند انجام آن حرام نمیباشد. برخی از این معاملات و حرفهها عبارتند از:
۱ ـ صرافی
۲ ـ کفن فروشی به عنوان حرفه
۳ ـ ذبح و نحر حیوانات
۴ ـ حجامت
ج ـ کارهای مکروه در خرید و فروش
آنچه در بالا گفتیم در مورد مکروه بودن برخی از پیشهها و معاملات بود. اما برخی از کارهای نیز وجود دارد که در خرید و فروش مکروه است هرچند خرید و فروش مکروه نمیباشد. امور زیر در کسب و تجارت مکروه و ناپسند است:
۱ ـ فروشنده از جنس خود بیش از حد تعریف کند.
۲ ـ مشتری به عیب جویی و کم ارزش جلوه دادن کالا بپردازد.
۳ ـ برای خرید و فروش متوسل به قسم راست شود.
۴ ـ فروختن جنس در جایی که عیب جنس را پنهان میکند.
۵ ـ گرفتن سود از شخص مؤمن مگر به مقدار ضروری، یا اینکه خرید برای تجارت باشد یا بیش از ۱۰۰ درهم کالا خریداری کند که دریافت سود به اندازۀ خوراک آن روزش، مکروه نخواهد بود.
۶ ـ استفاده گرفتن از کسی که وعدۀ احسان به او داده، مگر به مقدار ضروری.
۷ ـ عرضه کردن کالا بین طلوع فجر و طلوع آفتاب.
۸ ـ ورود به بازار قبل از همه و خروج از بازار بعد از همه.
۹ ـ معامله با افراد پست، که به آنچه میگویند یا آنچه دیگران درباره آنها میگویند اهمیت نمیدهند.
۱۰ ـ تقاضای پایین آوردن قیمت بعد از انعقاد معامله.
۱۱ . آمدن روی دست کسی که مشغول خرید جنسی است، البته برخی این کار را به جز در جایی که کالا به مزایده گذاشته شده باشد، حرام دانستهاند.
۱۲ ـ رفتن به استقبال کاروان بازرگانان که کالای تجاری وارد میکنند، (واسطه گری) برای خرید و فروش از آنها قبل از رسیدن به شهر، بعضی این عمل را تحریم کردهاند و این به احتیاط نزدیکتر است.
سؤال : آیا اجرتی که دلال میگیرد، حلال است؟
جواب: اگر در برابر انجام عمل مباحی و بنا به درخواست کسی باشد، اشکال ندارد.
خرید و فروش قرآن
از برخی روایات استفاده میشود که خرید و فروش قرآن حرام است و جمعی از فقها نیز در این مورد به صراحت فتوا دادهاند در مقابل روایاتی نقل شده که بر جواز خرید و فروش قرآن دلالت دارد.ا لبته مرحوم شیخ انصاری بر این عقیدهاند که این روایات نیز صریحاً خرید و فروش را جایز نمیدانند، بلکه به طور کلی بیع مصصف را با جمیع متعلقات آن مجاز میدانند. باید گفت در مورد نقوش دو مبنا وجود دارد: ۱ ـ نقوش و خطوطی که در اوراق نوشته شده، از اعیانی که به نظر عرف، مملوک محسوب میشوند، نبوده و مال به حساب نمیآیند. ۲ ـ نقوش و خطوط از اعیان مملوکۀ عرفی محسوب شده و مال مستقل به حساب میآید.
۴ ـ ۴ ) حلال و حرام در عرصۀ فعّالیّتهای اقتصادی
قرآن کریم : به آیات شریفۀ ذیل توجه بفرمایید:
سورۀ مطففین آیات ۱ ـ ۶ : «وای بر کم فروشان . آنان که وقتی برای خود پیمانه میکنند، حقّ خود را بطور کامل میگیرند. امّا هنگامی که میخواهند برای دیگران پیمانه یا وزن کنند، کم میگذارند. آیا آنها گمان نمیکنند که برانگیخته میشوند.در روزی بزرگ . روزی که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان میایستند.»
برخی از مردم تنها خود را بر حقّ میدانند، و بر همین مبنا با دیگران به داد و ستد میپردازند. از همین رو تقلّب میکنند، از اموال دیگران میدزدند و به حقوق دیگران دست اندازی میکنند. نشانۀ این دسته، آن است که به هنگام گرفتن حق خود از مردم، آن را تمام و کمال از مردم میگیرند، ولی به هنگام ادای حقّ دیگران از آن کم میگذارند. این عمل همان کم فروشی است. پس وای بر ایشان چرا که منصفانه عمل نمیکنند.
در واقع رسالتهای الهی همواره با تمام گونههای فساد اقتصادی در جوامع به مبارزه پرداختهاند، که کم فروشی یکی از بدترین گونههای آن میباشد.
ولی پرسش اینجاست که آیا فساد اقتصادی تنها در کم فروشی در وزن و پیمانه خلاصه میشود یا ایندو تنها مثالهایی هستند برای مفهومی فراگیرتر؟ در پاسخ باید گفت که تقلّب ، احتکار، سوء استفاده از نیروی فرودستان، بهره کشی از ثروت سرزمینها و کشورهای مختلف، اخّاذی و دیگر روشهای نامشروع کسب درآمد، همه و همه از گونههای مختلف فساد اقتصادی میباشند.
خداوند میفرماید:
سورۀ اعراف آیۀ ۲۹ : «بگو: پروردگارم امر به عدالت کرده است، و توجّه خویش را در هر مسجد ( و به هنگام عبادت) به سوی او کنید و او را بخوانید، در حالی که دین (خود) را برای او خالص گردانید (و بدانید) همان گونه که در آغاز شما را آفرید، (بار دیگر در رستاخیز) بازمیگردید.»
سورۀ نساء آیه ۲۸: « ای کسانی که ایمان آوردهاید! اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید مگر اینکه تجارتی با رضایت شما انجام گیرد. و خودکشی نکنید خداوند نسبت به شما مهربان است.»
خداوند در این آیات مردم را به عدالت که مبنای استوار قوانین قراردادها و معاملات تجاری است، فرا میخواند، و از هر آنچه با عدالت ناسازگار باشد، نهی میکند. مانند: خوردن اموال یکدیگر از راههای نامشروع، که میتوان آن را بر بسیاری از اعمال درآمدزای حرام به ویژه ربا، منطبق ساخت ، و خیانت در اموال مردم، رشوه، دزدی و دیگر اعمالی از این دست.
سوره نساء آیۀ ۲۰ : « و اگر تصمیم گرفتید که همسر دیگری به جای همسر خود انتخاب کنید، و مال فراوانی (بعنوان مهر) به او پرداختهاید، چیزی از آن را پس نگیرید آیا برای بازپس گرفتن مهر زنان، به تهمت و گناه آشکار متوسّل میشوید.»
«کسانی که اموال یتیمان را به ظلم و ستم میخورند، (در حقیقت، ) تنها آتش میخورند، و به زودی در شعلههای آتش (دوزخ) میسوزند.»
یکی از نفرت انگیزترین گونههای مال حرام، مال حاصل از بهره کشی است، و یکی از نفرتانگیزترین گونههای بهره کشی، بهره کشی از دستههای فرودستی است که توانایی دفاع ازخود را ندارند. این آیات نیز به عنوان نمونه، به دو دسته از فرودستانی که گاه طعمۀ بهره کشان میشوند، یعنی زنان و یتیمان، اشاره میکنند.از همین رو خداوند، به ناحقّ خوردن اموال ایشان، و دست اندازی بیدلیل به حقوق ایشان را به شدّت نهی میکند.
به احادیث شریف ذیل توجه بفرمائید.
۱ ـ از رسول اکرم (ص) روایت شده که ایشان در خطبۀ وداع خود چنین فرمودند:
«ای مردم! همان مؤمنان با یکدیگر برادرند، و مال برادر مؤمن بر دیگر مؤمنان حلال نیست مگر با رضایت وی.»
۲ ـ همچنین پیامبر اکرم (ص) میفرمایند:
«آنچه بیشتر از همه مرا بر امّـتم ترسان میکند این کسب درآمدهای حرام، شهوت پنهانی و ربا میباشد.»
۳ـ امام صادق (ع) میفرمایند:
«هر کس به حرام مال مؤمنی را بخورد، از پیروان من نیست.»
۴ ـ از پیامبر اکرم (ص) نقل شده که فرمودند:
«به ستم مال یتیم را خوردن، بدترین خوردنهاست.»
احکام
اصل در تجارت (به معنی عامّ کلمه که داد و ستدهای بازرگانی ـ خرید و فروش ـ ، فروش خدمات و صنعت را شامل میشود) در صورت وجود رضایت دو طرف قرارداد و همچنین وقوع قرارداد در چارچوب احکام شریعت، آزادی کامل افراد در آن میباشد. ضرورت حلال بودن موضوع. قرارداد (یعنی بها و کالا) از جمله نمونههای احکام شریعت است. پس اگر موضوع قراداد حرام باشد، مانند فروش آنچه خدا حرام ساخته، و یا فروش خدمات در چارچوب اموری که جز حرام دربر ندارند (همچون اجارۀ ساختمانی به عنوان قمارخانه، بار مشروبات حرام، رقّاص خانه، و یا محلّی برای نمایش فیلمهای مبتذل حرام) ، قرارداد نامشروع خواهد بود.
۲ ـ یکی از مهمترین اهداف بازرگانی و داد و ستد حلال، ادای حقوق مردم بر مبنای عدالت میباشد. در واقع خداوند پیامبران خود را برای نهادینه کردن همین عدالت فرو فرستاده است. عدالت متضادّ ظلمی است که خداوند از آن به شدّت نهی کرده است.
۳ ـ معامله و داد و ستد تجاری و مالی با دیگران به خودی خود جواز گرفتن اموال دیگران را موجب نمیشود، بلکه عملکردهای بازرگانی و مالی جمگلی میبایست بر اساس تراضی (رضایت طرفهای قرارداد)صورت پذیرند، از این رو مبنای گرفتن اموال دیگران بگونهای حلال، رضایت صاحب مال میباشد.
۴ ـ خوردن دارائیهای دیگران چه مسلمان و چه غیرمسلمان حرام است. مگر اینکه دستاویز شرعی بسندهای برای این کار داشته باشیم. چه، خداوند متعال یهودیان را بخاطر خوردن داراییهای مردمان دیگر اقوام ملامت میکند. در واقع خوردن اموال دیگران گونهای ستم است، و ستم نیز حرام و مخالف عدل و قسطی است که خداوند بدان دستور داده است. باید گفت: احترام به حقوق مالی مردم (مگر در جاهایی که شرع حرمت آن را نفی میکند) قاعد فقهی اساسی در این بحث میباشد.
۵ ـ انسان میبایست در داد و ستدهای تجاری و عملکردهای مالی خود از فرو افتادن در ظلم و امور حرام، اجتناب ورزد. حال خواه این ظلم پنهانی باشد که در قرآن از آن به (غل) یعنی فریب تعبیر شده و خواه ظلمی آشکار باشد.
برخی از مصادیق مال حرام عبارتاند از:
الف ـ سوء استفادۀ شخصی از جایگاه و موقعیّت برای مال اندوزی نامشروع. همچون تقسیم ناعادلانۀ اموال، دزدی از بیت المال ، یا اینکه کسی در برابر ارائه خدمات به مردم، که از وظائف و مسئولیتهای او است، از آنها طلب مال کند.
ب ـ کم فروشی ؛ کم فروشی عبارت است از کاستن از پیمانه، وزن، شمارش و یا مساحت موردنظر در هنگام فروش و یا عقد قراردادهای دیگر.
ج ـ خوردن به ناحقّ داراییهای یتیمان ؛ چه این گروه اجتماعی در زمرۀ اقشار فرودست و ناتوان جامعه قرار دارند، و همین ناتوانی ایشان گاهی موجب میشود تا آزمندان، داراییهای ایشان را به نفع خود بکار برند.
د ـ ستم مالی به همسر؛ زیرا این مرد است که امور همسر خود را سامان میبخشد، از همین رو زن در برابر مرد موجودی ناتوان خواهد بود. برخی مردان از این ناتوانی به نفع خود سوء استفاده میکنند و به زن ستم میورزد. امتناع از دادن مهریۀ زنی که مستحقّ آن است، فشار آوردن بر زن بخاطر کوتاه آمدن از مهریه یا بخشی از آن، یا امتناع از پرداخت مهریۀ زنی که مرد، پس از دخول خواستار طلاق او میباشد و اعمال دیگری از این دست، در زمرۀ ستم مالی به همسر به شمار میآیند.
ه ـ فریبکاری در معاملات؛ تقلّب یا فریبکاری در عرصۀ داد و ستد عبارت است از ارائۀ کالا برخلاف عرف و یا بر خلاف قرارداد بسته شده میان دو طرف. برخی نمونههای آن عبارتاند از:
ـ آمیختن شیر به آب بدون اطّلاع خریدار.
ـ آمیختن کالاهای نامرغوب با کالاهای مرغوب بگونهای که خریدار متوجّه آن نشود.
ـ پنهان کردن آسیبهای یک کالا و یا نقاط ضعفی که اگر خریدار به آن عیبها پی برد از خرید صرف نظر خواهد کرد.
ـ دادن کالایی با مرغوبیّت کمتر نسبت به آن چیزی که در قرار داد عنوان شده است. در واقع نمونههای تقلب در دادو ستدهای امروز بسیار گوناگوناند. پس هرعملی که در عرف مردم، به عنوان تقلب و یا فریب شناخته شود، مشمول این حکم خواهد بود .
احکام کلی
۱ ـ هر کاری که انسان بدان دست یازد و هر فعالیتی که برای کسب روزی انجام دهد، شامل تجارت، کشاورزی، صنعتگری ، و یا مشغول شدن به پیشههای بزرگ و کوچک، و همچنین خدمات رسانی، در اصل، از نظر شرع حلال است، مگر آن گونههای معاملات و درآمد زاییهای حرامی که در شرع استثنا شدهاند.
۲ ـ درآمدزاییهای استثنا شده از این اصل شرعی یا درآمد زایی از معامله بر چیزهای نجساند و یا معاملاتی با اهداف حرام هستند، و یا آنهایی هستند که پیامدهایی حرام دربردارند، و یا معامله برسر امور غیرنافع و بی فایده میباشند، و یا خود ذاتاً عملی حرام محسوب میشوند. (به برخی از این موارد به صورت تفصیلی اشاره خواهد رفت).
۳ ـ به عنوان یک قاعدۀ کلّی ، شرع انعقاد هر قراردادی بر سر هر چیز ذاتاً حرام و نهی شدهای را حرام برشمرده است. چرا که خداوند هر چیزی را که حرام کرده و یا خوردن آن را حرام شمرده، بهای آن را نیز حرام کرده است. (به عنوان نمونه در صورتی که اذیت و آزار مؤمنان از محرّمات باشد، درآمد زایی از راه آزار مؤمنین نیز در هر صورتی حرام خواهد بود.)
همچنین معامله بر سر هر عملی که حرمتش در شریعت ثابت شده، حرام میباشد. همچون اختربینیهای حرام، سحر و جادو، کاهنی گری، برپایی و گرداندن بزمهای لهو و آواز و طرب، تأسیس و گرداندن بارها و رقّاصخانهها و روسپی خانهها و همچنین تأسیس و گرداندن کازینوهای قمار و شراب و جایگاههای نمایش فیلمهای منافی عفّت ، تولید و فروش و کرایۀ نوارهای صوتی و تصویری حرام، و تولید فیلمهای سینمایی حرام و غیره.
۴ ـ منظور از حرمت معامله بر سر یک چیز، تنها حرمت خرید و فروش آن نیست، بلکه آن چیز نباید در هیچ عقدی به عنوان مورد معامله مطرح شود (چه خرید و فروش باشد، چه اجاره باشد، چه صلح باشد، چه ودیعه ، حواله ، عاریه، قرض و چه مهریّه ازدواج باشد و…)
۵ ـ در تمام معاملات و درآمدزاییهای حرام، معامله نیز باطل میشود. از این رو نه «عوض» حلال میشود و نه هیچ حقّی به کسی که کالای حرام به وی انتقال یافته تعلّق میگیرد.
معامله بر چیزهای نجس نیز حرام و باطل میباشد، حال به برخی از احکام آن توجّه کنید:
۱ ـ مُسکِرات
کار و فعّالیت در عرصۀ مسکرات (مشروبات الکلی) به هر نحوی که باشد، جایز نمیباشد. از همین رو تولید، حمل، خرید و فروش، انبار کردن و تبلیغ کردن برای مسکرات …. و به طور کلّی هر فعّالیّت تولیدی، خدماتی، تجاری و فعّالیّتهای دیگری از این دست که بگونهای با مسکرات ارتباط پیدا کنند، حرام خواهند بود.
همچنین در این حکم هیچ تفاوتی میان مسکرات مایع (مشروبات الکلی ) و جامد (مواد مخدّر) وجود ندارد، هرچند که به نجاست گونههای جامد آن قائل نباشیم.
معامله در گونههای مختلف موادّ مخدّر رایج در عصر حاضر نیز حرام میباشد، چه آنها بیشترین زیان را متوجّه فرد و جامعه میکنند.
۲ ـ مردار
معامله بر سر مردار حیواناتی که خون جهنده دارند و همچنین معامله بر سر بخشهایی از مردار که در حال حیات روح دارند جایز نمیباشد. امّا میتوان چیزهای از مردار که در حال حیات روح ندارند همچون مو، پشم، تخم و بخشهایی از این دست را در صورت داشتن فایده حلال به فروش رسانید. از این رو داد و ستد گوشت گوسفند و یا مرغی که به طریقهای نامشروع ذبح شده باشند جایز نیست، حال آنکه داد و ستد پشم و یا پرآنها جایز میباشد.)
۳ ـ سگ
معامله بر سر سگ زنده اگر منفعتی در برنداشته باشد حرام میباشد. امّا در باب سگهایی که بر آنها منفعتی حلال و عقلائی ، مترتّب است، همچون سگان شکاری، سگ گله، سگ نگهبان باغ یا خانه، سگان پلیسی که برای مقابله با جرایم و کشف موادّ مخدّر و یا برای جستجوی افراد زندهای که در اثر یک سانحه زیرآوار ماندهاند و یا برای تعقیب تبهکاران و اموری از این دست آموزش دیدهاند، باید گفت که معامله بر آنها، و فراهم کردن و نگهداری آنها بنابر اقوی صحیح است.
۴ ـ خوک
معامله بر سر خوک چه زنده و چه مرده و همچنین معامله بر سر گوشت و پوست و دیگر بخشهایش حرام میباشد.
۵ ـ دیگر نجاسات
بر سر دیگر نجاسات نیز نمیتوان معامله کرد مگر اینکه چیز نجس فایدۀ حلالی داشته باشد. از این رو به عنوان نمونه: معامله بر سر ادرار و مدفوع جهت تهیۀ کود، و یا معامله بر سر خون جهت تزریق آن به فردی دیگر، و یا استفاده از آنها در آزمایشهای علمی با اهدافی مشروع، جایز شمرده میشود.
نکاتی دیگر
موارد زیر از حکم تحریم مستثنی شدهاند:
الفـ حالتهای شدید ناچاری که موجب جواز امور نامشروع میشوند. به عنوان نمونه: اگر درمان یک بیماری سخت منحصر به استفاده از مادّۀ مسکر و یا مخدّر ویژهای باشد، دادو ستد آن مادّه ، به اندازۀ ضرورت جایزه خواهد بود. نکتۀ قابل ذکر این است که بنابر احتیاط، اینگونه معاملات باید به اعتبار ظرف محتوی آن مادّه و یا به ازای خدمتی که طرف دیگر انجام میدهد، برقرار شوند.
ب ـ در صورتی که بر آن معامله مصلحتی غیرحرام مترتّب باشد. مانند دستیابی و استفاده از مردار جهت انجام آزمایشات علمی در مراکز تحقیقاتی برای رسیدن به نتایجی سودمند برای جامعه.
ج ـ بخشهایی از بدن مردار که در حال حیات روح ندارند، همچون مو، پشم ، کرک، پر و …. در صورت داشتن فایدهای مشروع و هدفمند.[۳]
[۱]– احکام عمومی عقود و قراردادها-سید محمد تقی مدرسی.
[۲]– ۲-المکاسب شیخ انصاری –جلد ۴.
[۳]– احکام عمومی عقود و قراردادها-سید محمد تقی مدرسی
فصل پنجم: احکام در معاملات
۱ ـ ۵ ) اهلیّت طرفهای قرارداد
خداوند متعال میفرماید:
نساء ـ آیه۳۵: « اموال خود را ، که خداوند وسیلۀ قوام زندگی شما قرار داده، به دست سفیهان نسپارید، و از آن، به آنها روزی دهید، و لباس بر آنها بپوشانید و با آنها سخن شایسته بگویید.»
نساء آیه ۶ : « و یتیمان را چون به حدّ بلوغ برسند، بیازمایید ، آگر در آنها رشد (کافی) یافتید، اموالشان را به آنها بدهید….»
هر چند مالکیّت خصوصی یکی از حقوق فردی محسوب میشود، ولی اموال، به عموم مردم تعلّق دارند. چرا که در واقع این نقش اموال در سامان دهی به فعّالیّتهای اجتماعی و نقش نگهدارندۀ آنها برای تلاش و کوشش افراد جامعه است که علّت وجودی آنها را تشکیل میدهد. از همین روست که سفیهان از اختیار داری اموال خود در صورت منجر شدن به هرج و مرج و تباهکاری و اسراف منع شدهاند.
بر همین مبنا کودکانی که به حدّ بلوغ نرسیده باشند نیز از اختیار داری مستقلّ و بدون اشرافِ اولیای خود بر دارائیهایشان منع شدهاند. همچنانکه هر قرارداد مالیای که مورد رضایت قلبی نباشد یا از روی اجبار و اکراه منعقد شده باشد، نیز از مشروعیّت برخوردار نخواهد بود.
حدیث شریف :
1 ـ پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
« ۹ چیز از گردن امّت من ساقط شده است [که عبارتاند از] : اشتباه، فراموشی، نادانستهها، امور خارج از توانایی ایشان، آنچه بدان ناچار شوند، آنچه بدان مجبور شوند، فال بد زدن (طِیَرَه) ، وسوسه در اندیشه دربارۀ خلق و حسدی که از راه زبان و دست آشکار نشود.»
امیرالمؤمنین فرمودند: «آیا نمیدانی که از کار سه گروه قلم تکلیف برداشته شده است [آن سه گروه عبارتاند از]: کودک تا زمانی که بالغ شود، دیوانه تا وقتی که بهبودی یابد، و به خواب رفته تا زمانی که بیدار شود.»
احکام :
فراهم آمدن برخی شرایط در هر یک از طرفهای قرارداد در تمام معاملات و قراردادها، الزامی میباشد. آن شرایط عبارتاند از:
1 ـ بلوغ
شرط بلوغ طرفهای قرارداد، شرطی است که فقها برای تمام گونههای معامله و قرارداد ذکر کردهاند. البتّه هر چند افراد نابالغ در تصرّف در اموال خود آزاد نیستند، ولی از سویی نیز دلیلی بر اینکه تصرّف ایشان در اموال خود کاملاً باطل و بیارزش است وجود ندارد. بلکه اگر این تصرّف با اجازۀ اولیا و زیرنظر ایشان اعمال شود مشروع خواهد بود. از همین رو میبینیم که رویّه مسلمانان بر این است که برای خرید و فروش از کودکان بهره میجویند. البته این امر زیر نظر اولیای آنها و در محدودۀ اجازه داده شده به آنها، صورت میگیرد.
2 ـ عقل
الف ـ قراردادهایی که توسّط افراد دیوانه، مست لا یعقل، بیهوش، به خواب رفته، حواس پرت و هر که از خود ارادهای نداشته باشد، منعقد گردند، ارزش ندارند. اگرچه هر یک از این افراد پس از برطرف شدن عذر مذکور، به عملکرد خود رضایت دهند. چه، حقیقت قراردادها بر تراضی وارادۀ دو طرف استوار است، و با نبود قدرت تشخیص در افراد بالطبع اراده و قصدی نیز ساخته نخواهد شد. از همین روست که سخنان اینگونه افراد هرچند با یک رضایت بعدی همراه شود، از آن رو که ارادهای در آن نبود، ارزشی نخواهد داشت.
ب ـ همچنین بیمارانی که درد تمام وجود ایشان را فرا گرفته، افراد خشمگین، افرادی که توسّط داروهای بیهوش کننده بیهوش شدهاند و یا کسانی که از رهگذر استعمال موادّ مخدّر خمار شدهاند، یا کسانی که سخت خواب آلودهاند، جملگی اگر قدرت تشخیص خود را از دست بدهند، نمیتوان برای سخنانشان اعتباری قایل شد.
ج ـ برای سخن کسی که قصد شوخی دارد نیز از آن رو که خواست و ارادهای برای سخن جدّی ندارد، اعتباری نمیتوان قایل شد. (به عنوان نمونه اگر کسی از روی شوخی دوست خود را مخاطب قرار داده، بگوید: اتومبیل خود را مثلاً به قیمت هزار تومان فروختم، و از آن سو طرف مقابل نیز بیدرنگ قبول کند، قراردادی منعقد نخواهد شد، چرا که ایجاب کننده قصدی جدّی را از سخن خود مراد نکرده است.)
د ـ به نظر میرسد میتوان برخی از سطوح اکراه و اجبار را نیز به حکم بالا ملحق کرد. به عنوان نمونه: کسی که گفتن سخنی به وی اجباراً دیکته شده، و یا کسی که به امضای سند فروش خانهاش بدون اطّلاع از محتویات آن از سوی کسی مجبور شود، بگونهای که سخن و یا امضای آندو ارادی و اختیاری تلقّی نشود، مشمول این حکم خواهند شد.
3 ـ ارادۀ آزادانه
الف ـ مراد از « ارادۀ آزادانه» آن است که طرف قرارداد بر انعقاد آن مجبور نشده باشد، چه کسی که به انجام کاری مجبور شده باشد در واقع از اعمال اراده و اختیار خود محروم است، ازاین رو اهلیّت و صلاحیّتش ناقص خواهد بود. به همین خاطر بستن قرارداد با وی هیچ ارزش قانونی و شرعی نخواهد داشت، مگر اینکه پس از آن بدان عقد راضی شود.
ب ـ اکراه وقتی محقّق میشود که اختیار فرد از او گرفته شود. تهدید فرد از نظر جانی یا مالی یا ناموسی و قرار گرفتن در وضعیّتی که از نظر عرف برای انسان قابل تحمّل ، از جملۀ موجبات اکراه میباشند. از همین رو وارد آمدن زیانهای کم و یا آزار اندک، موجب تحقّق اکراه نمیشوند.
به عنوان نمونه اگر بازرگانی در صورت عدم امضای قرارداد معیّنی به فاش شدن اسرارش و یا فاش شدن اسرار شرکا و نزدیکانی که نزد وی گرانمایهاند و زیان آنها را زیان خود محسوب میکند تهدید شود، بگونهای که بر زایل شدن آبرو و نیک نامی خود و نزدیکانش نزد دیگران بترسد و قرارداد مزبور را امضا کند، این بازرگانان، مُکرَه و مجبور محسوب میشود و اکراه محقّق خواهد شد.
ج ـ گاهی ابزار اکراه حسّی است. همچون : آزار بدنی، تهدید جانی و تهدید به زندان و یا تهدید به اخراج از کشور. گاهی نیز برای اکراه از ابزارهای روانیای همچون؛ بدنام کردن طرف مقابل، تلاش برای اخراج وی از محلّ کارش، و یا لغو مجوّز کار، استفاده میشود، و هر قراردادی که تحت تأثیر اینگونه تهدیدها امضا شود ، مشروعیّت نخواهد داشت مگر اینکه بعداً رضایت خود را اعلام نماید.
د ـ خطری که فرد به آن تهدید میشود، میبایست با عملی که بدان مجبور میشود متناسب باشد تا اکراه مصداقیّت یابد. به عنوان نمونه: اگر کسی در صورت عدم فروش خانهاش به شکسته شدن شیشههای اتومبیلش تهدید شود، مجبور محسوب نمیشود چه، هیچ کس خانۀ خود را از ترس شکسته شدن شیشههای اتومبیلش نمیفروشد.
امّا در صورت رخ نمود عکس این فرض؛ به عنوان نمونه اگر کسی در صورت عدم فروش مثلاً خودکار خود به شکسته شدن شیشههای اتومبیلش تهدید شود، در نزد عرف مجبور محسوب میشود.
همچنین به عنوان نمونه اگر کسی فرد دیگری را بین دو امر ازدواج با دخترش و یا متّهم ساختن وی به عقدههای روانی مخیّر سازد، چون پذیرش چنین افترایی برای هر کس آسانتر از آن است که با دختری که تمایل ندارد ازدواج کند، قرار گرفتن در چنین تنگنایی اکراه تلقّی نمیشود.
4 ـ حقّ تصرّف
یکی از شروط آشکار قرارداد آن است که طرف قرارداد از حقّ تصرّف در امر مورد قرارداد (همچون کالا و بها در امر خرید و فروش و اجاره) برخوردار باشد. چه، هر قرارداد، گونهای تصرّف محسوب میشود و هیچ قراردادی مگر از سوی کسی که صلاحیّت تصرّف را داشته باشد، منعقد نخواهد شد. مثلاً خود، مالکِ مورد قرارداد باشد، و یا وکیل و یا ولیّ (پدر ، جد، وصیّ جدّ و پدر و یا حاکم شرع) وی باشد.
در واقع انعقاد قرارداد از سوی کسانی غیر از این افراد و همچنین از سوی افرادی که به سبب سَفَه و یا افلاس و یا به اسباب دیگر محجور گشته و از انعقاد قرارداد منع شدهاند، نامشروع تلقّی میشود.
باید گفت مراد از عدم وقوع عقد در اینجا بطلان کامل آن نیست، بلکه بدان معنی است که در صورتهای ذکر شده عقد کامل نمیشود. چه، اگر پس از انعقاد قرارداد، شخص دارای حقّ تصرّف رضامندی خود را از قرارداد بیان کند، قرارداد صحیح و الزام آور خواهد بود.
همچنین باید گفت چهار شرط یاد شده یعنی (بلوغ، عقل، ارادۀ آزادانه، حقّ تصرّف) میبایست در تمام عقود همچون قرارداد فروش، اجاره، مضاربه، مساقات، مزارعه، شرکت، صلح ، جعاله، وکالت، قرض، رهن، حواله، ضمانت، ودیعه ، عاریه ، هبه و دیگر قراردادهایی از این دست فراهم آیند. (۱)
2 ـ ۵ ) شرایط فروشنده و خریدار
برای فروشنده و خریدار هفت شرط وجود دارد:
1 و ۲ ـ عاقل و بالغ باشند، لذا معامله با کودکان و دیوانگان، صحیح نیست و باطل است؛
3 ـ خریدار یا فروشنده سفیه نباشند. «سفیه» به کسی میگویند که مالهای خود را بیهوده مصرف میکند و معاملات او در نظر عرف عاقلانه نیست؛
4 ـ حاکم شرع، خریدار با فروشنده یا هر دو را از تصرف در اموالشان منع نکرده باشد؛
5 ـ در معامله جدی باشند، بنابراین، اگر به شوخی چیزی را بفروشند که قصد جدی معامله را نداشته باشد، معامله باطل است؛
6 ـ مجبور به معامله نشده باشند و با اختیار خود خرید و فروش کنند؛
7 ـ خریدار و فروشنده مالکِ مال باشند، یا اینکه مثل پدر ولایت بر مال داشته باشد یا وکیلی که وکالت بر بیع داشته باشد.
3 ـ ۵ ) شرایط کالا و عوض آن
هر یک از کالا و پول یا جنسی که در برابر آن داده میشود، باید چهار شرط داشته باشد:
1 ـ مقدار آن معلوم باشد؛
2 ـ قدرت تحویل آن را داشته باشد، لذا فروش چیزی که به سرقت رفته و قدرت بر تحویل آن را ندارد، صحیح نیست؛
3 ـ خصوصیاتی که در کالا یا عوض آن است که به وسیلۀ آن میل مردم به معامله فرق میکند، تعیین شود، مثلاً جنس از کدام کشور و ساخت کجا هست؛
4 ـ کسی در کالای مورد معامله و یا در عوض آن حقی نداشته باشد، بنابراین، مالی را که انسان نزد کسی گرو گذاشته، بدون اجازۀ او حق فروش ندارد ،در مواردی که گفتیم معامله باطل است و با توجه به انجام معاملۀ باطل، تصرف در آنها جایز نیست، مگر اینکه غیر از جنبۀ معاملی، طرف راضی باشد در مال او تصرف شود و راضی به تصرف گردد. (۲)
4 ـ ۵ ) کم فروشی
همانطور که در قبل اشاره شد، در دین شریف اسلام کم فروشی و گرانفروشی از مصادیق فساد اقتصادی میباشند. (سورۀ مطفقین ـ آیات ۱ تا ۶)
نخستین نکتهای که باید در اینجا مورد توجه قرار گیرد این است که در قرآن مجید کراراً روی مسئلۀ مبارزه با کم فروشی و تقلب در وزن و پیمانه تکیه و تأیید شده است. در یکجا رعایت این نظم را در ردیف، نظام آفرینش در پهنۀ جهان هستی گذارده و میفرماید: «خداوند آسمان را برافراشت و میزان و حساب درهم چیز گذاشت ، تا شما در وزن و حساب ، تقدی و طغیان نکنید.» (سوره الرحمن ـ آیۀ ۷ و ۸ )
اصولاً حق و عدالت و نظم و حساب در همه چیز و هر جا، یک اصل اساسی و حیاتی است، و همانگونه که گفتیم اصلی است که بر کل عالم هستی حکومت میکند. بنابراین، هر گونه انحراف از این اصل، خطرناک و بد عاقبت، و هر گونه خیانت و تقلب در امر معاملات، پایههای اطمینان و اعتماد عمومی را که بزرگترین پشتوانۀ اقتصادی ملتهاست، متزلزل و ویران میسازد و ضایعات غیرقابل جبرانی برای جامعه به بار میآورد.
بسیار جای تأسف است که گاه میبینیم غیر مسلمانان در رعایت این اصل از بعضی از مسلمانان وظیفه ناشناس، پیش قدم ترند ، و سعی میکنند اجناسشان را درست با همان وزن و پیمانهای که وی آن نوشتهاند بدون کم و کاست به بازارهای جهانی بفرستند و اعتماد دیگران را از این راه جلب کنند. آری آنها میدانند که اگر انسان اهل دنیا هم باشد، راهش همین است که در معامله خیانت نکند.
این موضوع نیز قابل توجه است که از نظر شرعی و حقوقی، کم فروشان، در برابر خریداران ، ضامن و بدهکار هستند و لذا توبۀ آنها جز با ادای حقوقی که غصب کردهاند، ممکن نیست، حتی اگر صاحبانش را نشناسند باید معادل آن را به عنوان رد مظالم از طرف صاحبان اصلی به مستمندان بدهند.
نکتۀ دیگر اینکه گاهی مسئلۀ کم فروشی تعمیم داده میشود، به گونهای که هر نوع کم کاری و کوتاهی در انجام وظایف را شامل میشود. به این ترتیب کارگری که از کار خود کم میگذارد، آموزگار و استادی که درست درس نمیدهد، کارمندی که به موقع سر کار خود حاضر نمیشود و دلسوزی لازم را نمیکند و در ساعات کار اداری دنبال کارهای شخصی خود میرود، هم مشمول این حکماند و در عواقب آن سهیماند.
پیامبر (ص) فرمودند: پنچ چیز در برابر پنج چیز است . هیچ قومی عهدشکنی نکردند مگر اینکه خداوند دشمنانشان را بر آنها مسلط ساخت. و هیچ جمعیتی به غیر حکم الهی حکم نکردند، مگر اینکه فقر در میان آنها زیاد شد، و در میان هیچ ملتی فحشا ظاهر نشد، مگر اینکه مرگ و میر در میان آنها فراوان گشت و هیچ گروهی کم فروشی نکردند مگر اینکه زراعت آنها از بین رفت و قحطی آنها را فرا گرفت و هیچ قومی زکات را منع نکردند، مگر اینکه باران از آنها قطع شد.
حضرت علی (ع) خطاب به تجار کوفه میفرمود: از خداوند خیر بخواهید و با آسان گرفتن کار بر مردم برکت بجویید، و به خریداران نزدیک شوید، راستی را زینت خود قرار دهید. از سوگند بپرهیزید، از دروغ اجتناب کنید، از ظلم خودداری نمایید و حق مظلومان را بگیرید. به ربا نزدیک نشوید، پیمانه و وزن را به طور کامل وفا کنید و از اشیای مردم کم نگذارید، و در زمین فساد نکنید.
از مصادیق کم فروشی میتوان به موارد ذیل به عنوان مثال اشاره کرد:
« آن کس که خاک را با گندم و جو و نخود و لوبیا وعدس و….. مخلوط کرده و بعد پیمانه میکند. آن قصاب که استخوان بیش از حد معمول با گوشت در ترازو میکند. آن بزّاز که در هنگام خرید ، پارچه را شل میگیرد ومتر میکند و در هنگام فروش میکشد ومتر میکند. هر صنعتگری که در صنعت خود کم میگذارد، همۀ اینها مستحق ویل و عذاب خداوندی هستند.»
سورۀ شعرا آیات (۸۱ الی ۸۳) : حق پیمانه را ادا کنید (و کم فروشی نکنید) و مردم را به خسارت نیفکنید. با ترازوی صحیح وزن کنید و حق مردم را کم نگذارید و در زمین فساد ننمایید.
کلمۀ لا تَبخسوا در آیۀ فوق به معنی حق را کم نگذارید ، در اصل به معنی کم گذاردن ظالمان از حق مردم و گاه به معنی تقلب و نیرنگی است که منتهی به تضییع حقوق دیگران میگردد و بنابراین جملۀ فوق دارای معنی وسیعی است که هر گونه غش، تقلب و تزویر و خدعۀ در معاملۀ و هر گونه پایمال کردن حق دیگران را شامل میشود.
و عبارت لا تکونوا من المُخسرین ؛ یعنی مردم را به خسارت نیفکنید، به معنی کسی است که شخص یا چیزی را در معرض خسارت قرار میدهد، آن نیز معنی وسیعی دارد که علاوه بر کم فروشی ، هر عاملی را که سبب زیان و خسارت طرف در معامله شمرد ، در برمیگیرد. بنابراین در آیات قرآن کریم، تمام سوء استفادهها و ظلم و خلافکاری در معامله و هر گونه تقلب و کوشش و تلاش زیانبار ، چه در کمیت و چه در کیفیت، مذمت شده و از آن نهی شده است زیرا نابسامانیهای اقتصادی منجر به از هم گسیختگی نظام اجتماعی میشود.
5-۵-اقسام معاملات:
1ـ معاملۀ نقدی : آن است که مدت در تحویل کالا و عوض آن شرط نشده باشد. اگر کالایی را نقد بفروشند، خریدار و فروشنده بعد از معامله میتوانند کالا و بهای آنرا از یکدیگر مطالبه نموده و تحویل بگیرند، و تحویل دادن خانه و زمین و مغازه به این است که طوری در اختیار خریدار بگذارند که بگویند آنها را تحویل گرفته و اگر بخواهد به جای دیگری ببرد، فروشنده جلوگیری نکند.
2 ـ معاملۀ نسیه ـ آن است که فروشنده کالا را به خریدار بسپارد ولی قرار بگذارند خریدار بهای آن را در وقت دیگری به فروشنده بپردازد. در معاملۀ نسیه مدت پرداخت بهای کالا باید روشن باشد و تا پایان مدت حق مطالبه را ندارد ، مگر اینکه طرف از دنیا برود و مالک، مال داشته باشد که در این صورت میتواند با اینکه وقت بدهی نرسیده، از ورثه متوفّا طلب نماید. و همین طور جنسی را که به نسیه فروخته میتواند طلبی را که از طلبکار دارد با رضایت و موافقت او کم کرده و زودتر از موعد مقرر دریافت نماید.
به حکمی در این زمینه از مراجع مختلف نگاهی میاندازیم.
فروش نسیه به نقد
آیا میتوان یک کیلو زعفران را مثلاً به مبلغ معینی به طور نسیه به مدت یکسال بخرند و در همان مجلس آن را به صورت نقد به شخص فروشنده به مبلغ دو سوم قیمت خرید بفروشند؟
حضرت امام : اگر حیله برای فرار از ربا باشد جایز نیست ولی اگر به قصد جدّی باشد مانعی ندارد.
آیه الله بهجت : اگر در بیع اوّلی آن بیع دومی را شرط نکرده باشند جایز است.
آیه الله فاضل : در صورتی که قصد جدّی دو معامله مستقل را داشته باشند و در معامله اوّل شرط معامله دوم نشده باشد، مانعی ندارد.
آیه الله خامنهای : چنین معاملهای که در واقع حیله برای فرار از ربای قرضی است شرعاً حرام و باطل است.
آیه الله مکارم: در صورتی که هر دو معامله جدّی باشد اشکالی ندارد. (۳)
6-۵-قرض
قرض عبارت است از تملیک کردن مالی به دیگری به این شکل که پرداختن عین آن مال، یا مثل آن و یا قیمت آن بر عهدۀ او باشد.
اهمیت قرض
قرض دادن از کارهای مستحبّی است که در آیات قرآن و اخبار راجع به آن زیاد سفارش شده است، از پیغمبر اکرم (ص) روایت شده که هر کس به برادر مسلمان خود قرض بدهد، مال او زیاد میشود و ملائکه بر او رحمت میفرستند و اگر با بدهکار خود مدارا کند، بدون حساب و به سرعت از صراط میگذرد و کسی که برادر مسلمانش از او قرض بخواهد و ندهد، بهشت بر او حرام میشود.
توجه به این نکته مهم است که اسلام، مسلمانان را از اینکه در حال بی نیازی، تن به قرض دهند تا وسعت بیشتری در زندگی پیدا کنند بر حذر داشته و آن را مکروه میشمارد، چنانچه در روایتی پیامبر اکرم (ص) فرمود:
از کفر و بدهی به خدا پناه میبرم، گفته شد ای رسول خدا (ص) آیا بدهی را با کفر مساوی میدانی؟ فرمود: بلی.
قرض گرفتن در صورت بینیازی مکروه است و در صورت احتیاج، کراهت آن کاهش مییابد و هر چه میزان نیاز کمتر باشد، به همان نسبت کراهت شدت میگیرد. البته گاهی گرفتن قرض واجب میشود، آنجا که امر واجبی بسته به گرفتن آن باشد مانند حفظ جان، آبرو و مانند آن و بنابر احتیاط واجب کسی که قادر به پرداخت قرض نیست و امید به توانایی پرداخت آن را ندارد قرض نگیرد، مگر به هنگام ضرورت و تنگنا و یا اینکه قرض دهنده از حال وی مطلع باشد.
شرایط صحت قرض
الف ـ بلوغ ، عقل ، قصد ، اختیار و سایر شرایط عمومی متعاقدین.
ب ـ به احتیاط واجب، مال عین باشد.
ج ـ شرعاً قابل تملّک باشد نه مثل شراب و خوک.
د ـ قرض بر مال معیّن واقع شود نه مبهم.
ه ـ مقدار مال هم معلوم باشد.
و ـ قابل تحویل دادن و تحویل گرفتن باشد.
احکام قرض
1 ـ قرض دادن دَین ، منفعت و آنچه که تملّک آن صحیح نیست مانند شراب و خوک، صحیح نمیباشد.
2 ـ قرض دادن چیز مبهم صحیح نیست، مانند «یکی از این دوتا» و باید مقدارش با پیمانه یا وزن یا شماره معلوم باشد.
3 ـ وام گیرنده تنها بعد از گرفتن مال، مالک میشود هر چند در آن تصرف نکرده باشد.
4 ـ در قرض لازم نیست صیغه بخوانند، بلکه اگر چیزی را به نیّت قرض به کسی بدهد و او هم به همین قصد بگیرد، صحیح است.
5 ـ اگر در صیغۀ قرض برای پرداخت آن مدتی قرار دهند، طلبکار پیش از تمام شدن آن مدت نمیتواند طلب خود را مطالبه کند. ولی اگر مدت نداشته باشد، طلبکار هر وقت بخواهد، میتواند طلب خود را مطالبه کند.
6 ـ اگر طلبکار، طلب خود را مطالبه کند ـ چنانچه بدهکار بتواند بدهی خود را بدهد ـ باید فوری آن را بپردازد و اگر تأخیر بیندازد ، گناهکار است.
7 ـ اگر بدهکار غیر از خانهای که در آن نشسته و اثاثیه منزل و چیزهای دیگری که به آنها احتیاج دارد، چیزی نداشته باشد طلبکار نمیتواند طلب خود را از او مطالبه نماید، بلکه باید صبر کند تا بتواند بدهی خود را بدهد.
شخص بینیاز، نباید خود را مقروض کند
انسان در مواردی باید به قرض روی آورد که ناچار بوده و دستش از همه جا کوتاه شده باشد به طوری که اگر قرض نکند گرفتار مشکلات بزرگتری میگردد یا اینکه فرصتی از دستش میرود یا در زندگی صدمه و لطمهای میبیند. در غیر از این موارد خود را مدیون کردن، جز اغتشاش فکری و ناراحتی روانی وغم و غصۀ فراوان، چیز دیگری در پی نخواهد داشت.
از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند: « من از سه چیز به خدا پناه میبرم: یکی از غلبۀ بدهکاری و زیادی طلبکار، دوم از غلبۀ دشمن و زیادی آن، سوم از زیادی زنان بیوه که مردان رغبت ازدواج با آنان را ندارند».
یعنی زیادی بدهی پریشانی فکری میآورد، زیادی دشمن موجب سلب آسایش میشود و زیادی زن بدون سرپرست ممکن است موجب فساد اجتماعی گردد. لذا اگر در جامعهای این سه آفت باشد، آسایش و سلامتی در آنجا نخواهد بود.
همچنین از رسول خدا (ص) روایت شده است: «کسی که میخواهد زود پیر و فرتوت نشود، باید لباس سبک بپوشد» از آن حضرت سؤال شد که منظور از لباس سبک چیست؟ در جواب فرمود: «یعنی خود را بدهکار نکند».
در روایت دیگری آمده است که آن حضرت فرمود: « در روز قیامت، شخص بدهکاری که قرض خود را نداده میآورند، اگر در نامۀ عملش حسنات باشد، آن را به پروندۀ طلبکار منتقل میکنند و اگر حسنات نباشد، از گناهان طلبکار به نامۀ اعمالش اضافه مینمایند».
قرض برای ازدواج و حج
گفتیم تا آنجا که ممکن است ،انسان نباید خود را مقروض کند، اما در دو مورد است که به دلیل اهمیت آنها، مقروض شدن پسندیده و ستوده است و خداوند تضمین کرده که در این دو مورد، قرض فرد مقروض را پرداخت خواهد کرد. این دو مورد ازدواج و زیارت بیت الله الحرام است. در این باره روایاتی آمده که شایان یادآوری است.
فردی از امام صادق (ع) پرسید: آیا انسان میتواند قرض بگیرد و به حج رود؟ آن حضرت فرمود: آری، سپس پرسید: آیا میتواند برای ازدواج قرض کند؟ حضرت فرمود: آری . شخص محتاج به ازدواج میتواند قرض کند و منتظر عنایت خداوند باشد که روزی خداوند در صبحگاه وشامگاه برای این امر میرسد.
اهمیت این دو موضوع بر کسی پوشیده نیست. ازدواج موجب جلوگیری از فساد اجتماعی و اخلاقی شده و حج موجب شوکت اسلام و مسلمین میباشد. مؤمنین باید به این دو امر توجه لازم را داشته و افرادی را که برای دریافت قرض مخصوصاً در این دو مورد به آنها رجوع میکنند، از خود دور ننمایند و صندوقهای قرض الحسنه نیز باید این دو موضوع را در اولویت قرار دهند.
کسی که قرض خود رانپردازد، سارق است
امروزه دزدی به صورتهای مختلف انجام میگیرد: عدهای سر راه مردم در جاده، خیابان و کوچه میایستند و از مردم دزدی میکنند، شاید بتوان گفت که این نوع دزدی ، دزدی آشکار است، عدهای نیز با کم کاری و کارشکنی در اداره یا کارخانه دزدی میکنند که میتوان گفت این نوع دزدی، مخفیانه است. همچنین عدهای قرض میگیرند، به شرط آنکه به موقع آن را بپردازند، ولی اهمیت به پرداخت آن نمیدهند، این هم یک نوع دزدی خائنانه است.
امام صادق (ع) فرمود: « کسی که قرض کند و قصدش این باشد که آن را نپردازد، همچون دزد خواهد بود».
مؤمن خیانت نمیکند
خیانت همچون دزدی صورتهای متفاوتی دارد: یک مورد آن، این است که فردی از دیگری پولی قرض کند، ولی آن را به موقع نپردازد و بدهی خود را به بوتۀ فراموشی بسپارد.
شخصی از حضرت امام جواد(ع) سؤال کرد که : میخواهم به زیارت مکه و مدینه بروم، ولی بدهکارم. حضرت فرمود: اول بدهیات را بپرداز و سپس به زیارت برو و سعی کن در زیارتگاه، در حالی خداوند به تو نظر کند که بدهکار نباشی، زیرا اگر بتوانی بدهیات را پرداخت کنی ولی نپردازی و به زیارت بروی، خیانت کردهای و مؤمن خیانت نمیکند.
و از رسول خدا (ص) روایت شده است: «گناهی بزرگتر از این نیست که شخصی بمیرد، در حالی که بدهکار باشد و اموالی پسانداز نکرده باشد که بدهی او را بدهند».
این همه تأکید برای پرداخت قرض و بدهی، بدین علت است که اگر این مسئله کاملاً رعایت شود، به همۀ نیازمندان رسیدگی خواهد شد و هر فردی به راحتی میتواند قرض الحسنه دریافت کند، در غیر این صورت، جامعه به ربا و قرضهای ربوی رو خواهد آورد. حس بدبینی با نپرداختن بدهی در جامعه ظهور پیدا کرده، آنگاه مردم ازقرض دادن شانه خالی میکنند.
اگر قرض شهید پرداخت نشود، آمرزیده نخواهد شد
آنچه در روایت مربوط به شهادت آمده این است که هر وقت مجاهد در راه خدا به شهادت رسیده خداوند تمام گناهان او را، غیر از بدهکاریهایش میآمرزد، زیرا بدهی مربوط به حق الناس است و شهید هنگامی آمرزیده خواهد شد که صاحب حق از آن بگذرد. در این باره امام محمد باقر (ع) فرمودهاند:
« تمام گناهان شهید در راه خدا ،پوشیده و بخشیده میشود، مگر بدهکاری او که کفارهای ندارد، مگر اینکه پرداخت شود و یا وصی او به جای او آن قرض را بپردازد و یا صاحب حق آن را عفو نماید».
«اولین قطره از خون شهید، کفارۀ گناهان اوست، بجز دَین که کفارهاش پرداخت آن است».
مهلت دادن به مقروض
افرادی باید خود را مقروض نمایند که قدرت پرداخت به موقع آن را داشته باشند. با این وصف اگر مقروض یا بدهکار تنگدست بود و یا توانایی پرداخت آن را نداشت، باید طلبکار به او مهلت دهد و به او فشار مالی نیاورد. امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل میکند که آن حضرت فرموده است:
«مسلمان نباید مسلمان دیگر را به سختی بیندازد».
همچنین آن حضرت فرموده است: «کسی که شخص تنگدستی را مهلت بدهد، خداوند روز قیامت بر سر او سایه میافکند، آن روزی که سایهای جز سایۀ خداوند نیست».
نکته
شایان یادآوری است که برخی از افراد سودجو از این قانون اسلام و سفارشی که در مورد بدهکار و شخص مقروض شده که در صورت عدم تمکن مالی به او مهلت دهید و فشار نیاورید، سوء استفاده نموده و اموال خود را به نام دیگران میکنند، و یا مخفی نموده و اعلان ورشکستگی مینمایند و گروهی دیگر سعی میکنند طلبکاران را به نوعی وادار کنند که هر کدام از مقداری از طلب خود بگذرند (قسمتی از آن را ببخشند) که در این صورت طلبکار وقتی میبیند همۀ اموالش در معرض نابودی است، چارهای برای خود جز قبول نمیبیند و میپذیرد، لیکن طیب خاطر ندارد والباقی بر فرد بدهکار حلال نمیشود و باید یا کل بدهی خود را بپردازد یا رضایت باطنی طرف را حاصل نماید، وگرنه در فردای پس از مرگ گرفتار طلبکار خود میشود و جزو انسانهای سارق محسوب میگردد که روایات آن بیان شد.
7-۵ ـ رضایت طرفین ؛ مبنای داد و ستد
قرآن کریم :
« ای کسانی که ایمان آوردهاید ! اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید مگر اینکه تجارتی با رضایت شما انجام گیرد. و خودکشی نکنید که خداوند نسبت به شما مهربان است.«
انسان محترم است، هرچیزی که با وی پیوند دارد نیز محترم است. از سویی دارایی هر کس بخشی از تلاش اوست، و در نتیجه بخشی از خود اوست. پس دست اندازی بدان حرام است چرا که دست اندازی به کرامت انسان تلقّی میشود، و هر کس که کرامت مردم را محترم نشمرد، باید منتظر دست اندازی دیگران به حقوقش باشد.
از همین رو، گفتۀ قرآن روی سخن را متوجّه همگان میسازد و مردم را به رعایت حقوق یکدیگر دستور میدهد. چه، در صورت نهادینه نشدن ارزش احترام به حقوق مالی دیگران در جامعه، بیگمان حقوق هر کس روزی مورد تجاوز قرار خواهد گرفت. پس برماست که از مال اندوزی با استفاده از روشهای باطل، دوری گزینیم.
در واقع راه و روشهای باطل در این عرصه همانهایی هستند که توسّط دین رد شدهاند و در چارچوب بازرگانی همراه با تراضی (رضایت طرفین) قرار نمیگیرند. پس مال اندوزی از راه قمار، خرید و فروش مُسکرات و موادّ مخدّر ، فریبکاری ، دزدی و چپاول باطل و نامشروع شمرده میشوند، و تنها گونۀ مشروع در این عرصه بازرگانی همراه با تراضی (رضایت طرفین) میباشد. تعبیر «بازرگانی همراه با تراضی» دربردارندۀ نشانگر دو امر است:
نخست ـ اینکه آن فعّالیّت گونهای بازرگانی باشد. به دیگر سخن آن فعّالیّت باید گونهای گردش مالی از راههای مشروع همچون (فروش، اجاره، رهن و…) باشد. از همین رو مالاندوزی از راه غصب و فریبکاری جایز نمیباشد.
دوّم ـ اینکه این بازرگانی از اکراه و اجبار دور و از فریبکاری و تقلّب پیراسته باشد. چه در غیر این صورت شرط تراضی (رضایت طرفین) حاصل نخواهد شد.
این قاعده بیان میکند که تمام قراردادهای تجاری همراه با رضایت طرفین، مگر قراردادهای مخالف با یکی از شرطهای اساسی و آشکار دین همچون (بازرگانی با روشها و ابزارهای نامشروع) ، از دیدگاه اسلام درست تلقّی شدهاند.
در واقع این امر، شریعت اسلامی را در همسازی با پیشرفت نیازهای بشری، از انعطاف پذیری کافی برخوردار میسازد.
حدیث شریف :
از پیامبر اکرم(ص) روایت شده که فرمودند : « همانا فروش ،بر مبنای تراضی(رضایت طرفین) صورت می پذیرد. »
امام صادق (ع) میفرمایند:
«رسول خدا (ع) از کسب درآمد توسّط پسر بچّهای که به تنهایی قادر به انجام کار (کسب درآمد) نیست، نهی کردند، زیرا اگر او کار خود را به درستی انجام ندهد (به درستی کسب درآمد نکند) ، به دزدی گرفتار میشود.»
و فرمودند:
« از دوش امّت من آنچه بدان مجبور شوند و آنچه از توانشان خارج باشد و آنچه به خطا انجام دهند، برداشته شده است.»
تراضی چیست؟
آیهای که یادآور شدیم [سورۀ نساء ، آیۀ ۲۹] ، مبتنی بودن داد و ستدهای مالی بر تراضی (رضایت طرفین) را مورد تأکید قرار میدهد. رضایت طرفین (تراضی) بدین معنی است که هر یکی از دو طرف معامله، از انعقاد قرارداد با طرف مقابل خرسند باشد. تراضی مبتنی بر سه امر است:
1 ـ وجود ارادهای معطوف به برقراری قرارداد؛ یکی از پایههای رضایت طرفین وجود اراده و عزمی جدّی در نزد دو طرف برای برقراری قرارداد میباشد که با پاینبدی به الزامات قرارداد موردنظرشان صورت میپذیرد، از همین رو اگر خواست و ارادۀ یکی از دو طرف به دلیلی کامل نباشد نمیتوان از تراضی و یا برقراری عقد سخن به میان آورد. (این امر همچون وقتی است که مردی زنی بی اعتقاد به متعه را به ازدواج موقّت پایبند نخواهد بود. از همین رو انعقاد چنین قرارداد ازدواجی بخاطر فراهم نیامدن ارادهای بیچون و چرا در نزد دو طرف برای انعقاد عقد متعه خالی از اشکال نمیباشد.)
2 ـ همسویی ارادهها نزد دو طرف دیگر پایۀ تراضی (رضایت دو طرف) را تشکیل میدهد، چه در صورت عدم وجود این همسویی، قرارداد ماهیّت خود را از دست خواهد داد. ( به عنوان نمونه اگر خریدار ملکی تجاری را خریداری میکند ولی فروشنده منزل مسکونی را میفروشد، قرارداد بدلیل عدم همسویی ارادۀ دو طرف واقع نخواهد شد.)
3 ـ انگیزه و نیّت دو طرف نیز از عناصر سازندۀ همسویی ارادههاست. چه تنها همسویی ارادۀ دو طرف درستی قرارداد را بسنده نیست، بلکه میبایست ارادهها از مبنایی صحیح نیز برخوردار باشند. چه، اگر رضایت طرفین و یا رضایت یکی از دو طرف برانگیزهای تباه مبتنی باشد، بگونهای که فقدان آن انگیزه، موجب عدم رضایت شود (بدین معنی که اراده در اصل فاسد باشد) ، قرارداد نیز تباه و باطل خواهد شد. (به عنوان نمونه اگر کسی بخواهد وسیلۀ نقلیّۀ خود را برای حمل مشروبات الکلی اجاره دهد، بخاطر انگیزۀ فاسدی که در بین است، قرارداد او باطل خواهد بود.)
احکام:
اصل در تمام قراردادها تراضی (یا رضایت طرفیت) و پایبندی به ارکان سه گانۀ آن میباشد. از همین رو در صورت عدم ایجاد یک تراضی کامل به دلایلی چون ناقص بودن اراده و یا وجود خللی در همسویی ارادهها و یا تباهی و فساد انگیزه و نیّت، قرارداد در برخی حالات فاسد، و در پارهای دیگر متزلزل خواهد شد. (بدین معنی که احتمال فسخ آن خواهد رفت.) در اینجا به نمونههایی چند از این قاعدۀ فراگیر اشاره میکنی:
1 ـ تنها وجود تمایل در ایجاد یک قرارداد، بدون وجود خواست و ارادهای مستحکم، برای ایجاد رضایت طرفینی کفایت نمیکند. بنابراین اگر کسی برای ایجاد قرارداد معیّنی (همچون خریداری یک کالا) تنها از خود تمای نشان دهد، و این رغبت او به یک تصمیم قطعی منجر نشود، نمیتوان آن را قرارداد خواند. (به عنوان نمونه: اگرمردی نسبت به ازدواج با زنی تمایل نشان دهد و با وی و یا خانوادهاش در این باره صحبت کند، نمیتوان این امر را عقد و یا قرارداد نکاح خواند، مگر اینکه دو طرف، آن را اراده کنند و آن را از رهگذر جاری ساختن صیغۀ شرعی نکاح آشکار نمایند، چه تنها در این صورت است که اراده کامل و تراضی واقع خواهد شد، و یا به عنوان نمونه اگر فردی از رهگذر خواندن آگهیهای روزنامه از فروش کالایی با خبر شود و برای پرسش دربارۀ ویژگیهای کالای موردنظر و یا شرایط معامله و قیمت کالا با فروشنده به گفتگو بپردازد و تمایل خود برای خرید کالای موردنظر را آشکار سازد، تا وقتی آندو به خرید و فروش تصریح نکنند و یا عملاً به خرید و فروش آن کالا نپردازند، انعقاد قراردادی صورت نپذیرفته است.)
2 ـ اگر ارادۀ معطوف به انعقاد قرارداد ناقص باشد، تراضی محقّق نخواهد شد. پس با طرح فراخوان به عقد قراردادی معیّن ، یا با مشروط کردن ارادۀ عقد قرارداد به امری که وقوعش نامعلوم باشد، قراردادی منعقد نخواهد شد. به عنوان نمونه اگر فروشندهای فروش کالای خود را به آمدن پسرش منوط کند، این شرط او بیش از اینکه عزم و ارادهای را فرا یادآورد یک وعده و قرار را به ذهن متبادر میسازد، پس اینگونه قرارداد منعقد نخواهد شد، مگر اینکه آشکارا و بدون شرط به آن تصریح شود.
3 ـ به ارادۀ معطوف به عقد قراردادی که از افراد دیوانه، کودکان غیرممیّز، و کسی که قصد شوخی دارد و گروههای از این دست پدیدار میگردد وقعی نهاده نمیشود. چرا که ارادۀ چنین افرادی در زمرۀ ارادههای ناقص و معدودی قرار میگیرد که در نهایت به یک تراضی مطلوب منتهی نمیشوند.
4 ـ ارادۀ فرد به خطا رفتهای که امری را اراده میکند ولی به اشتباه، امر دیگری را به زبان میآورد نیز در زمرۀ ارادههای غیر تام شمار میشود. چه، گفتۀ او ارادۀ وی را تکمیل نمیکند، و در نهایت تراضی رخ نخواهد داد. (به عنوان نمونه خطا در گفتن بهای یک کالا توسّط فروشنده مثلاً اینکه کالای صد دیناری را صد ریال اعلام کند، یکی از مصادیق این مفهوم میباشد.)
5 ـ ارادۀ فردی که زیر فشار تهدید و اجبار، مجبور به انجام فعّالیّت مالی میشود نیز ارادهای غیر تامّ شمرده میشود. (کسی که نارضامند، توسّط حکومت مجبور به وارد شدن درمعاملهای میشود، و یا حکومت به اجبار خانه و کاشانۀ وی را مثلاً برای بنای ساختمانی اداری از وی خریداری کند، و یا کسی که زیر فشار تهدید و یا ترس، دخترش را به ازدواج کسی درآورد، همه و همه به عقد قرار داد رضامندنیستند، از همین رو عقد قراردادی از سوی آنها محقّق نخواهد شد.)
6 ـ یکی دیگر از گونههای ارادهای که به تراضی منجر نمیشود، ارادههای ظاهری و فاقد پایبندی به الزامات عقد قرارداد میباشد. (عقد قرارداد ازدواج با زن بدکاری که عبارات عقد نکاح را بدون داشتن باور و یا التزام به آنها بر زبان میراند و در حقیقت فاقد پایبندی به الزامات آن قرارداد میباشد و همچنین عقد ازدواج و یا طلاق صوری که توسّط برخی افراد برای بهره مندی از مزایای قانونی آن در پارهای از کشورها صورت میپذیرد و همچنین عبارات عقدی که توسّط استاد در خلال تدریس یک مادّۀ قانونی بر زبان جاری میشود و یا اعمال دیگری از این دست در زمرۀ چنین ارادههایی شمار میشوند.)
7 ـ همچنین کسی که ارادهای ندارد و یا اینکه گفتههایش به دلایل گوناگونی چون خشم، خواب آلودگی، مستی و یا مصرف مواد مخدّر از ارادهاش حکایت نمیکند، از رضایت برخوردار نخواهد بود.
( از همین رو به عنوان نمونه هر کس اتومبیل خود را ـ مثلاً ـ در حالت مستی و یا در زمانی که تحت تأثیر موادّ مخدّر قراردارد به یک چهارم بهای اصلی خود بفروش برساند و یا همسر خود را در حالت خشمی که توان اندیشه و اراده را از میان میبرد طلاق دهد و یا تحت تأثیر دلدادگیای که خرد او را به باد داده، مایملک خود را به نام دیگری کند، همه و همه فاقد عزمی جدّی بر آنچه میگوینأ، و در نتیجه فاقد رضایت میباشند.)
8 ـ عقد قرارداد در پارهای از ناچاریها و ضرورتهای شدید نیز از قراردادهای فاقد تراضی مطلوب، هستند. (به عنوان نمونه: کسی که بخاطر تشنگی مفرط به بهایی که برای نوشیدن اندکی آب، از او خواسته میشود وقعی نمینهد، و یا همچون کسی که دچار تصادف شده و به علّت هراس زیاد، هر پیشنهاد نجاتی را میپذیرد، در زمرۀ افرادی قرار میگیرند که فاقد رضایتی کامل هستند.) قراردادهایی که در بحبوحۀ بحرانهایی چون زلزله، قحطی، یورش دشمنان و…… منعقد میشوند نیز عموماً فاقد تراضی مطلوب میباشند. در واقع تمام این موارد فاقد تراضی خواسته شده برای عقد قرارداد هستند.
9 ـ اگر ارادۀ معطوف به انعقاد قرارداد تنها درنزدیکی از طرفین قرارداد وجود داشته باشد، به خاطر نبود همسویی در ارادۀ دو طرف، قراردادی منعقد نخواهد شد. مثلاً ، اگر در قراردادی، ایجاب از سوی یکی از طرفین صورت پذیرد، ولی از سوی طرف دیگر، قبولی صورت نگیرد قراردادی منعقد نخواهد شد. (به عنوان نمونه: اگر یکی از دو طرف، پای قرارداد را با اراده و تمایل آگاهانه امضا کند ولی طرف دیگر بخاطر تردیدی که در جزئیات آن دارد از قبول امتناع ورزد و نیاز به مشورت بیشتری را در خود احساس کند، قراردادی واقع نخواهد شد و ایجاب طرف اوّل کأن لم یکن تلقّی خواهد شد.)
10 ـ اگر محور قرارداد نزد دو طرف یکسان نباشد، به عنوان نمونه اگر یکی از طرفین فروش را مدّ نظر قرار داشته باشد و دیگری بخشش کالای موردنظر را، و یا اگر یکی آهنگ فروش خانهای کرده باشد و دیگری آهنگ خرید یک اتومبیل را، عقدی واقع نخواهد شد. از اینگونه ناهمسوییها در محور قرارداد، به اشتباه در قرارداد تعبیر شده که خود سه گونه است:
الف ـ اشتباهاتی که همچون دو مثال بالا موجب از میان رفتن اصل تراضی میشوند، که در صورت رخ نمود آنها عقدی واقع نخواهد شد. یکی از مصادیق آن ازدواج با زنی که بعداً معلوم شود شوهر داراست، که در این صورت عقد ازدواجی واقع نخواهد شد.
ب ـ اشتباهاتی که به نسبتی معیّن در آن توافق دو اراده وجود دارد، که در صورت رخ نمود اینگونه اشتباهات، عقد قرارداد به اجازه بعدی دو طرف موکول میشود. به عنوان نمونه : اگر کسی اتومبیلی را به این اعتبار که مثلاً فلان مدل است خریداری کند ولی سپس آشکار شود که اتومبیل از آن مدل موردنظر نبوده، فرد زیان دیده میتواند قرارداد را فسخ و یا ایقاکند، چه در این گونه اشتباهات، معیار مبنایی نبودن خلل بوجود آمده در ارادۀ یکی از دو طرف میباشد. (به عنوان نمونه اگر دو ساختمان یکسان و هر یک در کنار هم دارای بیست آپارتمان یکسان برای فروش عرضه شده باشند، و کسی مثلاً واحد پنجم ساخمان اوّل را خریداری کند ولی دفتر فروشنده اشتباهاً واحد پنجم ساختمان دوم را به وی بفروشد، توافق به نسبتی معیّن میان دو طرف موجود میباشد، زیرا اختلاف دربارۀ این است که واحد مورد معامله در این ساختمان و یا آن ساختمان است. در این صورت، خریدار میتواند برخواست نخستین خودپافشاری کند و قرارداد را فسخ کند، همچنین میتواند به آنچه رخ داده رضایت دهد و قرارداد را ابقا کند).
ج ـ اشتباهاتی که به قرارداد زیانی نمیرسانند و در توافق طرفین خلل ایجاد نمیکنند و در واقع بیرون از چارچوب قرارداد قرار میگیرند؛ مانند اشتباه یکی از طرفین در انگیزۀ انعقاد قرارداد که امری بیرون از چارچوب تراضی تلّقی میشود. (به عنوان نمونه : اگر کسی زمینی را به تصوّر اینکه بعدها شهرداری خیابانی در کنار آن احداث میکند، خریداری نماید، ولی پس از آن آشکار شود که آن تصوّر اشتباه بوده، نمیتواند قرارداد را فسخ کند. چه، اینگونه اشتباهات موجبات بطلان قرارداد را فراهم نمیآورند. همچنین است کسی که برای کارهای ساخت و ساز خود به خریداری یک دستگاه کامیون مبادرت میورزد، ولی پس از خریداری به هر دلیلی برای او آشکار میشود که آن کامیون برای کارهای ساختمان او سودبخش نخواهد بود. چنین اشتباهی نیز خللی بر قرارداد وارد نخواهد ساخت، چه رخ نمود آن در همسویی و توافق ارادۀ دو طرف و همچنین دستیابی به تراضی نقشی ندارد).
11 ـ در صورتی که قبول، نسبت به زمان ایجاب، با تأخیر صورت پذیرد قرارداد درست میباشد، ولی اگر ایجاب کننده پیش از قبول طرف دوّم از ایجاب خود صرف نظر کند تراضی از میان رفته ، عقد باطل خواهد شد. ( به عنوان نمونه اگر فروشندهای، اسناد معاملهای را یک طرفه امضا کند، و از سویی خریدار وقت بیشتری را برای مشورت با دیگران خواستار شود، این تأخیر در قبول زیانی به عقد نمیرساند، مگر اینکه فروشنده از ایجاب و امضای خود پیش از قبول خریدار صرف نظر کند، در این صورت، حتّی اگر خریدار پذیرش خود را بر انعقاد قرارداد اعلام کند، قرارداد لغو خواهد شد، چرا که تراضیای فراهم نیامده است).
12 ـ از آنجا که عقد قرارداد، بر مبنای توافق طرفین استوار میگردد، همواره میبایست در عقد قرارداد توجّه به عرف خاصّ را بر توجّه به عرف عام مقدّم بداریم، همچنین میبایست عرف شهر را مقدّم بر عرف کشور و عرف کشور را مقدّم بر عرف بین المللی بداریم. چه، معیار عقد قرارداد، تراضی دو طرف است، و از آن رو که این رضایت، از عرفِ آندو سرچشمه میگیرد، پس بیگمان میبایست عرف آندو را بر دیگر عرفها مقدّم بداریم، و هرچه عرف به آندو نزدیکتر باشد، نزد آندو از اولویّت بیشتری برخوردار خواهد بود. ( به عنوان نمونه اگر پیمانۀ بازاری که طرفین قرارداد و آن بازار دست به معامله زدهاند با پیمانۀ بازاری که طرفین قرارداد در آن بازار دست به معامله زدهاند با پیمانۀ شهر فرق داشته باشد، و یا واحد وزن آن شهر با واحد وزن کشور تفاوت داشته باشد، پیمانۀ بازار و واحد وزن شهر بر دیگر معیارها مقدّم خواهند بود). در باب پول یا ارزی که باید پرداخت شود، شرایط عقد قرارداد، ویژگیهای کالا و اموری از این دست نیز میبایست عرف خاصّ را مبنا قرار دهیم. (به عنوان نمونه: اگر مردم شهری بخاطر عدم اطمینان به پول رایج کشور خود از پول رایج کشوری بیگانه برای داد و ستدهای خود بهره جویند، در معاملات اگر به گونۀ پول اشاره نرود، منظور همان پول رایج کشور بیگانه خواهد بود، چرا که عرف در این شهر این گونه پول را رایج میداندو نه پول رایج کشور خود را).
13 ـ از آن رو که اصل در معاملات، تراضی میان دو طرف میباشد و رضایت خود امری درونی محسوب میشود، مبنای درستی یک معامله، رضایت حقیقی و درونی خواهدبود، و در واقع در عقد یک قرارداد نباید تنها به یک رضایت زبانی بسنده کرد. پس اگر دل و زبان یکی نبودند و آنچه به اشتباه بر زبان آمد با مافی الضمیر مطابقت نداشت، رضایت درونی را در صورت یقین پیدا کردن از آن مبنا قرار میدهیم، چرا که تراضی تنها بر آن استوار است.
به عنوان نمونه اگر وکیلی به سود موکّل خود وارد معاملهای تجاری شود، و به هنگام اجرای عقد قرارداد اشتباهاً از سوی خود به انعقاد قرارداد بپردازد، حال آنکه خواست درونی اوعقد قرارداد از سوی موکّل بوده، آنچه منعقد میشود قراردادی است که با خواست درونی وی همخوانی دارد، نه آنچه که در اجرای صیغه به اشتباه گفته شده است.
14 ـ یکی از مصادیق اصل تراضی، حکم اشتباه در تطبیق است؛ از همین رو در صورتی که کسی بر مبنای احکام شرع و نظر عرف عام دست به عقد قراردادی زند، ولی با شرع و عرف آشنا نباشد، و شرطی بگذارد و آن شرط را مطابق با شرع و عرف بپندارد، آن قراردادی درست خواهد بود که رضایت حقیقی وی را دربرداشته و با شرع و عرف همسو باشد، نه آنچه که به خطا از شرع و عرف پنداشته است. ( به عنوان نمونه: اگر کسی دست به معاملۀ خرید کالایی از شهری دیگر بزند و مبنای قراردادخود را عرف قرار دهد، و از سویی فروشنده شرط کند که حمل کالا به مقصد بر عهدۀ خریدار باشد، و خریدار نیز بدین پندار که این شرط با عرف حاکمی که میبایست بدان پایبند بود همخوان است، آن را بپذیرد، و سپس معلوم شود که در عرف، عکس این شرط ـ یعنی حمل کالا توسّط فروشنده ـ جاری و ساری میباشد، درست آن است که بر مبنای رضایت حقیقی استوار بر عرف حقیقی عمل کنیم و نه به پندارههایی از عرف).
15 ـ یکی دیگر از مصادیق تراضی، وجوب پایبندی به شرطهای ضمنی عقد، که قرارداد بر پایۀ آنها منعقد میشود و تراضی مبتنی بر آن شرایط فراهم میگردد، میباشد. به عنوان مثال شرط ضمنی عقد ازدواج با دختری که در خانۀ پدری خود زندگی میکند اینکه باکره باشد، و همچنین شرط ضمنی فروش کالا در یک شهر، پایبندی به پیمانه، واحد وزن و پول رایج و عرف حاکم بر سیستم داد و ستد آن شهر است، و همچنین شرط ضمنی خرید اتومبیل از نمایشگاه فروش اتومبیلهای جدید، مستعمل نبودن اتومبیل و سلامت آن از تمام جهات، میباشد. در واقع دلیل وجوب پایبندی بدینگونه شرطها، آن است که مبنای اصلی قرارداد، تراضی است و این شروط ضمنی از پایههای تراضی به شمار میروند.
8-۵-احتکار و گرانفروشی
یکی دیگر از راههای به دست آوردن ثروت و ازدیاد سرمایه «احتکار» است که در شرع مقدس مورد نکوهش شدید قرار گرفته تا آنجا که در برخی از روایات، محتکر، ملعون و مطرود از رحمت حق تعالی شمرده شده است.
بلکه پیشوایان دینی، مردم را از هرگونه زیاده طلبی و گرانفروشی بیرویه هرچند به وسیلۀ احتکار نباشد، برحذر داشتهاند.
«احتکار» آن است که کالایی که شدیداً مورد نیاز مردم است به انگیزۀ گرانتر شدن از دسترس خرید آنان دور نگه داشته شود، به شکلی که مردم از این ناحیه در مضیقه و سختی قرار بگیرند، خواه قصد ضرر زدن به آنان در بین باشد یا نه. احتکار در روایات زیادی مورد مذمت شدید قرار گرفته و شخص محتکر ملعون و خطاکار و خائن و در حد قاتل شمرده شده است. مطابق بعضی از روایات، محتکر از پناه خداوند متعال خارج شده و از نعمتهای الهی محروم میشود.
ظاهراً حرام بودن احتکار در زمان ما منحصر به گندم، جو، خرما، کشمش و روغن زیتون نیست، بلکه شامل هر نوع کالایی میشود که شدیداً مورد نیاز مردم باشد و از نبود آن در مضیقه قرار گیرند. و امور ذکر شده در روایات از آن جهت است که در گذشته بیشتر آنها شدیداً مورد نیاز مردم بوده است و گرنه منحصر در آنها نمیشود.
پیامبر خدا (ص) فرمود: «(با تبانی صاحب مال) قیمت جنس را بالا نبرید و بایکدیگر دشمنی نکنید».
گرانفروشی در موقع خاص
در کافی نقل شده که امام صادق (ع) برای تجارت، هزار دینار به غلامش «مصادف» داد و به وی فرمود: که اهل و عیالم زیاد شدهاند میباید برای تجارت سفری به مصر نمایی. او آمادۀ سفر شد و کالایی را خرید و با قافلهای که عازم مصر بود به راه افتاد، چون نزدیک شهر رسیدند قافلهای را دیدند که در حال بازگشت بود. اهل قافله از آنها از کم و کیف کالایی که همراه داشتند جویا شدند و کالا هم از مایحتاج عمومی بود، آنها گفتند این کالا در شهر کمیاب است، اهل قافله بایکدیگر هم قسم شدند که کالایشان را به سودی کمتر از معادل خرید کالا نفروشند.
چون مال التجاره را فروختند و به مدینه بازگشتند، مصادف خدمت امام (ع) رسید و دو کیسه پول را نزد حضرت گذاشت که هر کدام حاوی هزار دینار بود و گفت: فدایت شوم این اصل پول و این هم سود آن، امام فرمود: چه سود زیادی است؟ مگر شما چه کردید؟
مصادف ماجرا را برای امام بیان نمود. امام (ع) فرمود: سبحان الله ، شما بر علیه مردم مسلمان با یکدیگر هم قسم شدید که کالا را به دو برابر قیمت آن بفروشید. پس یکی از کیسهها را برداشت و فرمود: این اصل پول، ولی آن دیگری، مرا بدان پول نیازی نیستو بعد فرمود: ای مصادف! رو در روی شمشیر برهنه ایستادن از طلب روزی حلال آسانتر است.
همیشه در کسب و کار خود خدا را در نظر بگیریم و از مسیر حق و عدل و احسان خارج نگردیم خداوند هم یار و مددکار ما خواهد بود.
احسان در معامله
خدای تبارک و تعالی بندگان را به عدل و احسان فرمان داده است، عدل تنها سبب نجات بوده و به منزلۀ سرمایه در تجارت است و احسان سبب فوز و دستیابی به سعادت و به منزلۀ سود در تجارت میباشد، و همان گونه که عقلا در معاملات دنیایی به اینکه تنها سرمایه را حفظ کنند قانع نبوده، بلکه در پی دست یابی به سود هستند، در معاملات اخروی هم شایسته است که انسان تنها به مراعات عدل و پرهیز از ظلم اکتفا ننموده و ابواب احسان را بر روی خویش نبندد. ذات اقدس حق میفرماید:
سوره قصص آیه ۷ :«و نیکی نما، چنان که خدا به تو احسان و نیکی نموده است».
و در جای دیگر میفرماید: سوره نحل آیه ۹ : « به راستی که بندگان را به عدل و احسان فرمان داده است».
همچنین میفرماید: اعراف آیه ۵۶ :« به راستی که رحمت پروردگار به نیکوکاران و محسنین نزدیک است».
و مقصود از احسان در معامله، اموری است که به نفع مشتری بوده و مراعات آن بر فروشنده، واجب نیست، بلکه عنایتی است نسبت به مشتری، اموری که در داد و ستد رعایتش واجب است، در باب عدل و ترک ظلم داخل بوده و ما آن را در گذشته بیان داشتیم، اینک به بیان احسان در معامله میپردازیم که تحقق آن به مراعات یکی از این شش امر است:
اول: در رابطه با سود بر کالاست که فروشنده برای خود در نظر میگیرد که میباید بیش از حد متعارف نباشد اما اصل فروش کالا به قیمتی بیش از قیمت خرید، امر شروع است. زیرا معامله برای دستیابی به سود انجام میگیرد و این امکان ندارد، مگر در صوری که گرانتر از نرخ خرید، کالا فروخته شود لیکن باید مراعات عرف و انصاف را نمود . بر فرض که مشتری به خاطر احتیاج به کالا یا علاقهاش به آن حاضر شود بیش از حد معمول به فروشنده سود دهد. فروشنده باید از دریافت چنین سودی اجتناب کند که این از باب احسان در معامله میباشد بنابراین در داد و ستد سودی برای خود در نظر گرفتن اشکالی ندارد، امّا به شرط آنکه فریب و نیرنگی در کار نباشد اگر چه بعضی از فقها سود بیش از یک سوم اصل قیمت کالا را موجب ثبوت خیار برای مشتری دانستهاند، ولی شرط احسان در معاملات ایجاب میکند که تا حد امکان به سود کمتری قناعت شود.
دوم :انسان اگر میخواهد از شخص ضعیف یا مستحقی کالایی بخرد، تا حد امکان سعی کند با قیمتی بیشتر از بهای واقعی آن کالا را خریداری کند و در داد و ستد با اینگونه افراد معامله را سهل و آسان بگیرد .
سوم :مدارا با بدهکاران است و احسان در این باب گاه با مدارا با بدهکار و گاه با چشم پوشی از کل طلب و یا مقداری از آن تحقق می یابد.
چهارم : نیکو باز پرداختن د ِین است ، واحسان در این باب به این معنی است که انسان خودش نزد طلبکار رود و او را مجبور نسازد که به سراغش آید .
پنجم : پس گرفتن کالا از مشتری است ، زیرا کسی که کالایی را خریده ، یا از خرید آن پشیمان شده و یا احساس خسارت میکند که پس میدهد ، لذا شایسته نیست که انسان راضی شود که او وسیله ضرر برای دیگران گردد.
ششم :این است که در داد و ستد به جماعتی از فقرا نسیه دهد ، ونیتش این باشد که تا آنها توانائی بازپرداخت طلب خود را نداشته باشند از آنها مطالبه نکنند.
حدیث شریف
از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود:
1-«حدّاکثر زمان احتکار کالای مورد نیاز مردم در دوران حاصلخیزی و فراوانی نعمت چهل روز و در زمان قحطی و خشکسالی سه روز است. بنابراین اگر از چهل روز در ایّام وفور نعمت و یا از سه روز در ایّام سختی وناداری بیشتر شود، صاحب کالا مورد لعن قرار میگیرد.»
2 ـ امیرالمؤمنین (ع) در عهدنامۀ مالک اشتر میفرماید:
«پس با احتکار مقابله کن که رسول خدا (ص) با آن مقابله کرد. و خرید و فروش باید آسان و بر اساس موازین عدالت و به نرخی منصفانه باشد که به هیچ یک از فروشنده و خریدار زیان وارد نشود و اگر کسی به رغم اخطار و نهی تو بازهم احتکار کرد او را به کیفرش برسان و عادلانه مجازاتش کن.»
احکام :
1 ـ احتکار مواد غذایی ضروری حرام است، و روایات ، آن را محدود به : گندم ، جو، خرما، کشمش و روغن کردهاند.
2 ـ احتکار حرام آنگونه که در روایات آمده است، با احتکار مواد غذایی مذکور به مدّت چهل روز در دوران وفور و سه روز در ایّام حاد و استثنایی مانند زمان گرانی و کمبود این مواد و قحطی، محقّق میشود.
البتّه این زمانبندی ناظر به غالب است، زیرا ممکن است احتکار در زمانی کوتاهتر و یا بلندتر ـ نظر به اختلاف شرایط ـ محقّق شود، که این امر به نظر ولی فقیه بستگی دارد.
3 ـ حاکم شرع میتواند محتکر را به فروش کالای احتکار شده مجبور کند، البتّه بدون اینکه نرخی را برای او معیّن کند، مگر اینکه محتکر کالا را با نرخی ظالمانه عرضه نماید که در این صورت حق دارد او را مجبور کند تا نرخ را پایین آورد، امّا در این صورت هم نمیتواند برای آن نرخی معیّن کند.
9-۵-احکام ربا
ربا در خرید و فروش
ربا که یکی از گناهان کبیره میباشد به دو قسم «معاملی» و «قرضی» تقسیم میگردد:
«ربای معاملی» یا ربا در خرید و فروش عبارت است از فروش جنسی که با وزن و پیمانه معامله میشود در مقابل همان جنس با مقداری زیادی که ممکن است به یکی از دو صورت زیر باشد:
1ـ زیادی عینی ؛ مانند فروش یک من گندم به دو من آن، یا فروش یک من به یک من و یک ریال .
2ـ زیادی حکمی ؛ مانند فروش یک من گندم نقد به یک من نسیه.
«ربای قرضی» آن مقدار اضافه بر مبلغ قرض است که قرض دهنده از قرض گیرنده می خواهد که بخاطر قرضی که میگیرد مبلغی معین, بیش از مقدار قرض به او پس بدهد.
تعریف بهره : بهره عبارتست از سهم یا اجرت سرمایه از حاصل تولیدی که این سرمایه درآن موثر بوده است . این قلم (فقره ) نه فقط شامل بهرهء سرمایه ی پولی شخص کارفرماست بلکه شامل بهرهء سرمایه های استقراضی است . دراقتصاد بهرهء متعلق به سرمایه گذاری های تولیدی و تجاری را اصطلاحا ً بهره طبیعی مینامند. وبهره متعلق به وجوه نقد افراد را بهره پولی میگویند.
تعریف ربا : ربا عبارتست از بهرهء ازپیش تعیین شده
تعریف سود : سهم کارفرمائی است . دستمزد خدمات و خطرات کارفرمائی سود نامیده میشود ولذا نباید آن را با بهره که سهم سرمایه است اشتباه کرد .
فرق ربا و سود چیست؟ سود اضافه ارزش ناشی از کار و معاملهاست. به علاوه‚ سود محتملالحصول است ‚ اما در ربا خطر و عنصر ریسک وجود نداردو هر ریسکی که باشد متوجه قرضگیرنده است نه قرضدهنده. لذا میگویند رباحتمیالوصول است.
ازسوی دیگر‚ در سود بحث شکوفایی استعدادها‚ خلاقیتها مطرح میشود; در حالی کهدر ربا رکود در تولید و معاملات را میتوان مشاهده کرد.
زیان رباخواری
رباخواری، تعادل اقتصادی را در جامعهها به هم میزند و ثروتها را در یک قطب اجتماع جمع میکند، زیرا جمعی بر اثر آن فقط سود میبرند، و زیانهای اقتصادی همه متوجه گروه دیگر میگردد، و اگر میشنویم فاصلۀ میان کشورهای ثروتمند و فقیر جهان روز به روز بیشتر میگردد یک عامل آن همین است و به دنبال آن بروز جنگهای خونین است.
رباخواری، یک نوع تبادل اقتصادی ناسالم است که عواطف و پیوندها را سست میکند، و بذر کینه و دشمنی را در دلها میپاشد، و در واقع رباخواری بر این اصل استوار است که رباخوار فقط سود پول خود را میبیند و هیچ توجهی به ضرر و زبان بدهکار ندارد، اینجاست که بدهکار چنین میفهمد که رباخوار پول را به وسیلۀ بیچاره ساختن او و دیگران قرار داده است.
درست است که ربادهنده در اثر احتیاج تن به ربا میدهد، اما هرگز این بیعدالتی را فراموش نخواهد کرد، و حتی کار به جایی میرسد که فشار پنجۀ رباخوار را هر چه تمامتر بر گلوی خود احساس میکند، این موقع است که سراسر وجود بدهکار بیچاره، به رباخوار لعنت و نفرین میفرستد، تشنۀ خون او میشود، زیرا با چشم خود میبیند که هستی و درآمدی که به قیمت جانش تمام شده، به جیب رباخوار ریخته میشود، در این شرایط بحرانی است که دهها جنایت وحشتناک رخ میدهد، بدهکار گاهی دست به انتحار و خودکشی میزند و گاهی در اثر شدت ناراحتی طلبکار را با وضع فجیعی میکشد، و گاهی به صورت یک بحران اجتماعی و انفجار عمومی و انقلاب همگانی درمیآید.
این گسستگی پیوند تعاون و همکاری، در میان ملتها و کشورهای ربادهنده، و ربا گیرنده، نیز آشکارا به چشم میخورد، ملتهایی که میبینند ثروتشان به عنوان ربا به جیب ملت دیگری ریخته میشود با بغض و کینه و نفرتی خاص به آن ملت مینگرند، و در عین اینکه نیاز به قرض داشتهاند منتظرند روزی عکس العمل مناسبی از خود نشان دهند.
این است که میگوییم رباخواری از نظر اخلاقی اثر فوقالعاده بدی در روحیۀ وام گیرنده به جا میگذارد، و کینۀ او را در دل خودش میپروراند و پیوند تعاون و همکاری اجتماعی را بین افراد و ملتها سست میکند.
در آیۀ شریفه اشاره به تحریم ربای فاحش شده و با تعبیر اضعافاً مضاعفه بیان گردیده است ، مانند سوره آل عمران آیه ۱۳۲ و در روایات اسلامی در ضمن جملۀ کوتاه و پرمعنایی به اثر سوء اخلاقی ربا اشاره شده است، در کتاب وسایل الشیعه در مورد علت تحریم ربا چنین آمده است که هشام بن سالم میگوید امام صادق (ع) فرمودند:
«خداوند ربا را حرام کرده تا مردم از کار نیک امتناع نورزند».
منظور از ربای فاحش این است که سرمایه به شکل تصاعدی در مسیر ربا سیر کند، یعنی سود در مرحلۀ نخستین با اصل سرمایه ضمیمه شود و مجموعاً مورد ربا قرار میگیرند ، و به همین ترتیب در هر مرحله، سود به اضافۀ سرمایه، سرمایۀ جدیدی را تشکیل دهد، و به این ترتیب در مدت کمی از راه تراکم سود، مجموع بدهی بدهکار به چندین برابر اصل بدهی افزایش یابد و به کلی از زندگی ساقط گردد.
به طوری که از روایات و تواریخ استفاده میشود در زمان جاهلیت معمول بود که اگر بدهکار در رأس مدت نمیتوانست بدهی خود را بدهد، از طلبکار تقاضا میکرد که مجموع سود و اصل بدهی را به شکل سرمایۀ جدیدی به او قرض بدهد و سود آن را بگیرد! در عصر ما نیز در میان رباخواران، این نوع رباخواری بسیار ظالمانه فراوان است.
ربای قرضی
در قرض اعم از اینکه همجنس باشند که باکیل و وزن قرض داده شود یا شمارشی باشند مثل ۲۰ تخته فرش با ۲۱ تختۀ دیگر و یا وجه نقد مانند صدهزار تومان به صد و ده هزار تومان، در همۀ موارد، حکم ربا دارد و اضافی آن هرچه باشد، حرام و اکل مال به باطل است.
در باب خرید و فروش اسکناس، فقهای ما دو نظر دارند. بعضی فرمودهاند اگر اسکناس هم خرید و فروش شود و زیادی در آن باشد ربا و حرام است، لیکن بعضی از فقها فرمودهاند در باب اسکناس چون عددی میباشد در اضافی آن اگر قرض باشد ربا وحرام است، لیکن اگر خرید و فروش شود از باب ربا بیرون میرود و حرام نیست. مثلاً اگر یک میلیون تومان اسکناس را بفروشد به یک میلیون و پنجاه هزار تومان، این پنجاه هزار تومان اضافی ربا نیست. لذا کسانی که این گونه خرید و فروش انجام میدهند هر کدام برای اینکه مستمسک شرعی برای خود داشته باشند به فتوای مرجع خود مراجعه نموده تا خدای ناخواسته گرفتار فعل حرام و ربا نشوند. برای اینکه بعضی از فقها حتی حِیلَ باب ربا را قبول ندارند و بعضی دیگر حِیَل شرعیه در باب ربا را پذیرفتهاند و مکلف وقتی به دستور مرجع خود عمل کرد دلیل شرعی برای خود دارد و در جامعه هم نمیتوان آن شخص را رباخوار معرفی کرد.
شرایط ربای معاملی
1 ـ هم جنس بودن عرفی: بر اساس این شرط، معامله کردن چیزهایی که در نظر عرف از یک جنس باشند با اضافی جایز نیست، اگرچه کیفیت، صفات و خواص آنها متفاوت باشد از این رو نمیشود یک من گندم خوب را در مقابل دومن گندم غیرمرغوب مبادله کرد؛ اما اضافی گرفتن بین چیزهایی مانند گندم و عدس که در نظر عرف یکی حساب نمیشوند، مانعی ندارد.
2 ـ پیمانهای یا وزنی بودن عوض و معوض: بر اساس این شرط، در چیزی که با شمردن یا مشاهده فروخته میشود، ربا نیست.
احکام ربای معاملی
1. اگر چیزی را که اضافه میگیرد غیر از جنسی باشد که میفروشد، مثلاً یک من گندم به یک من گندم و یک قران پول بفروشد، باز هم ربا و حرام است بلکه اگر چیزی زیادتر نگیرد ولی شرط کند که خریدار عملی برای او انجام دهد، ربا و حرام میباشد.
2. اگر چیزی را که مثل پارچه با متر و ذرع میفروشند یا چیزی را که مثل گردو و تخممرغ با شماره معامله میکنند بفروشد و زیادتر بگیرد مثلاً ده تا تخم مرغ بدهد و یازده بگیرد اشکال ندارد.
3. اگر چیزی را که میفروشد و عوضی را که میگیرد از یک جنس نباشد زیادی گرفتن اشکال ندارد، پس اگر یک من برنج بفروشد و دو من گندم بگیرد معامله صحیح است.
4. اگر جنسی را که میفروشد و عوضی را که میگیرد از یک چیز عمل امده باشد، باید در معامله زیادی نگیرد، پس اگر یک من روغن بفروشد و در عوض آن یک من و نیم پنیر بگیرد (با یک کیلو قند بفروشدو یک کیلو و نیم شکر بگیرد) ربا و حرام است.
5. جو و گندم در ربا یک جنس حساب میشود. پس اگر یک من گندم بدهد و یک من و پنج سیر جو بگیرد و ربا و حرام است، و نیز اگر مثلاً ده من جو بخرد که سر خرمن ده من گندم بدهد، چون جو را نقد گرفته و بعد از مدتی گندم را میدهد، مثل آن است که زیادی گرفته و حرام میباشد.
سؤال یک : ربای قرضی چیست؟ آیا درصدی که سپرده گذاران به عنوان سود از بانکها دریافت میکنند، ربا محسوب میشود؟
جواب: ربای قرضی آن مقدار اضافه بر مبلغ قرض است که قرض گیرنده بخاطر قرضی که میگیرد به قرض دهنده میدهد و اما سود حاصل از کارکرد پولی که به عنوان سپرده به بانک داده شده تا به وکالت از طرف صاحب آن در یکی از عقود صحیح شرعی به کار گرفته شود، ربا نیست و اشکال ندارد.
سؤال دو : چنانچه خوردن مردار در هنگام اضطرار برای کسی که از شدت گرسنگی در خطر مرگ است و غیر از مردار چیزی برای خوردن و حفظ جان خود ندارد، شرعاً جایز است، آیا خوردن ربا نیز بر اثر اضطراربرای کسی که توان کار ندارد ولی سرمایه کمی دارد و ناچار است آن را در معامله ربوی بکار بگیرد تا با سود حاصل از آن زندگی کند، جایز است؟
جواب: ربا حرام است و قیاس آن به خورد مردار در حال اضطرار قیاس مع الفارق است زیرا مضطربه خوردن مردار فعلاً چیزی جز آن در اختیار ندارد تا جان خود را با آن حفظ کند. ولی شخصی که توان کار ندارد میتواند سرمایه خود را تحت عنوان یکی از عقود اسلامی مثل مضاربه به کار بیاندازد.
سؤال سه : آیا حرمت ربا برای همه اشخاص حقیقی و حقوقی بطور یکسان ثابت است یا آنکه بضعی از موارد خاص، استثنا هستند؟
جواب: ربا به صورتی کلی حرام است غیر از ربای قرضی بین پدر و فرزند و زن و شوهر و همچنین ربائی که مسلمان از غیر مسلمان میگیرد.
سؤال چهارم: آیا خرید کالایی به طور نسیه به قیمتی بیشتر از قیمت نقدی آن جایز است؟ آیا این معامله، ربا محسوب میشود؟
جواب: خرید و فروش نسیه کالا به مبلغی بیشتر از قیمت نقدی آن اشکال ندارد و تفاوت نقد و نسیه ربا محسوب نمیشود.
موارد ربای حلال
در چند مورد ربا حلال است که عبارتند از:
1 ـ اگر مسلمان از کافری که در پناه اسلام نیست ربا بگیرد، اشکال ندارد؛
2ـ زن و شوهر دایمی اگر از یکدیگر ربا بگیرند، حرام نیست؛
3ـ پدر و فرزند اگر از یکدیگر ربا بگیرند حرام نیست، لیکن بین مادر و فرزند، مشهور از فقها فرمودهاند، ربا حرام است.
سوره آل عمران ، آیه ۲ :«ای کسانی که ایمان آوردهاید از خدا بپرهیزید و آنچه از (مطالبات) ربا، باقی مانده رها کنید اگر ایمان دارید. اگر (چنین) نمیکنید بدانید با جنگ با خدا و رسول او روبه رو خواهید بود و اگر توبه کنید سرمایههای شما از آن شماست (اصل سرمایه بدون سود) نه ستم میکنید و نه بر شما ستم وارد میشود».
«ای کسانی که ایمان آوردهاید ربا (سود پول) را چند برابر نخورید، از خدا بپرهیزید تا رستگار شوید».
هشام بن حکم از امام صادق (ع) از سبب حرمت ربا پرسید آن حضرت فرمود: «اگر رباخواری حلال بود مردم تجارت (و کسب و کار و تولید) را رها میکردند، پس خداوند رباخواری را حرام کرد تا مردم از حرام بسوی حلال و تجارت و خرید و فروش بروند پس در میان مردم (فقط) ربا در قرض باقی ماند».
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «رباخوار (گیرنده) و دهنده ربا و نویسنده و شاهدان (قرارداد ربا)، در گناه مساویاند».
منصوربن حازم گفت: از امام صادق (ع) پرسیدم: «آیا یک تخم مرغ را میتوان با دو عدد تخم مرغ معاوضه کرد؟ فرمود: اشکال ندارد. (پرسیدم): یک لباس را به دو لباس (میتوان فروخت؟) فرمود: اشکالی ندارد. (پرسیدم:) یک اسب را با دو اسب (چطور؟) فرمود: عیبی ندارد. سپس امام (یک ضابطهای) فرمود: هرچیزی که مکیل و موزون است وقتی (معامله جنس به جنس است) و از جنس واحد است گرفتن یا دادن اضافه حرام است (چون معاملۀ ربوی است) و اگر مکیل و موزون نیست (بلکه معدود است) گرفتن و دادن اضافه اشکالی ندارد. امام صادق (ع) فرمود: «ربا دو نوع است. یکی حلال و دیگری حرام است. ربای حلال آن است که مردی قرضی به دیگری میدهد به امیدی آنکه قرض گیرنده هنگام پرداخت قرض خویش بر اصل قرض مقداری بیفزاید و بیشتر از آنچه قرض گرفته بوده ـ و شرط بازپرداخت بیشتر هم نکرده بودند ـ بپردازد، اگر قرض گیرنده مقداری بیشتر از آنچه هقرض گرفته بوده به قرض دهنده بپردازد مباح است در حالی که شرط بازپرداخت بیشتر نکرده باشند و درعوض، قرض دهنده نزد خداوند ثوابی ندارد، به دلیل کلام خداوند که فرمود: « نزد خدا چیزی را قرض دهنده زیاد نکند»؛ ولی ربای حرام آن است که فردی به دیگری قرض میدهد و شرط میکند که بیش از آنچه قرض داده، بازپس بگیرد.
ربای قرضی و سود سپرده از نظر مراجع عظام
ربای قرضی چیست؟ آیا درصدی که سپرده گذاران به عنوان سود از بانکها دریافت میکنند، ربا محسوب میشود؟
حضرت امام: ربای قرضی آن است که مقداری پول یا جنس به کسی قرض بدهند و مقداری پول و کالا اضافه بگیرند در اجناس شمارشی مثل تخم مرغ و گردو، در صورتی که قرض داده باشد زیاده گرفتن حرام است ولی اگر آن را بکشد و به مقدار بیشتر بفروشد اشکال ندارد، مثلاً میتواند یک کیلو تخم مرغ را به ۵/۱ کیلو بفروشد ولی نمیتواند ۱۰ عدد تخم مرغ را به ۱۵ عدد قرض بدهد. سود بانکی اگر تحت یکی از عقود شرعی (مثل شرکت و مضاربه) باشد اشکال ندارد.
آیه الله بهجت: سودهای بانکی هم ربا و هم حرام است.
آیه الله فاضل: اگر پول یا جنسی را به کسی قرض بدهند به شرط این که زیادتر پس بدهد. ربای قرضی و حرام است ولی اگر پول یا کالا را به کسی قرض ندهند بلکه به صورت مضاربه یا مشارکت در اختیار او بگذارند تا با آن کار کندو مقداری از سود را به صاحب پول بدهد مانعی ندارد و صحیح است. البته باید مسائل مضاربه و مشارکت رعایت شود.
آیه الله خامنهای: ربای قرضی آن مقدار اضافه بر مبلغ قرض است که قرض گیرنده به خاطر قرضی که میگیرد به قرض دهنده میدهد و امّا سود حاصل از کارکرد پولی که به عنوان سپرده به بانک داده شده تا به وکالت از طرف صاحب آن در یکی از عقود صحیح شرعی بکار گرفته شود، ربا نیست و اشکال ندارد.
آیه الله مکارم: هرگاه قرض دهنده شرط کند که زیادتر از مقداری که داده بگیرد ربای قرضی محسوب میشود و حرام است. اما سود پس انداز که بانک داوطلبانه میدهد مشکلی ندارد، مگر آنکه به صورت قرارداد درآید. و امّا سود سپردههای ثابت یا وامهایی را که از بانک میگیرند در صورتی که آیین نامه بانکی در رابطه با عقود شرعیه عمل شود نیز مانعی ندارد و در صورت شک میتوان حمل بر صحت کرده ولی اگر یقین داشته باشید که به آیین نامههای عقود شرعی عمل نمیکنند جایز نیست.
ربای معاملی
ربای معاملهای چیست؟ و آیا این سخن درست است که ربا فقط در قرض محقق میشود نه در موارد دیگر؟
حضرت امام : ربای معاملی آن است که اجناس کشیدنی یا کیل کردنی را با جنس خودش معاوضه کند به زیادتر از وزن یا به زیادتر از کیل که ربا میشود و در قرض هم که زیادتر گرفته شود ربا است در نتیجه ربا در معامله و قرض هست.
آیه الله فاضل: ربا دو نوع داریم . الف: ربای قرضی که در مسأله قبل توضیح داده شد. ب : ربای معاوضی . که در مواردی اتفاق میافتد که معامله پایاپای و کالا به کالا صورت بگیرد و ثمن و مثمن از یک جنس باشند که در مکیل و موزون باید با هم مساوی باشند و اگر یک طرف بیش از طرف دیگر باشد ربا معاوضی و حرام و معامله باطل است.
پس ربا هم در قرض و هم در معامله تحقق مییابد و ربای در معامله عبارت است از این که مکیل و موزون در مقابل کالای هم جنس به مقدار زیادتر فروخته شود.
آیه الله خامنهای: ربا در معامله هم محقق میشود همانگونه که در قرض ممکن است تحقق پیدا کند و ربای در معامله عبارت است از فروش کالایی که مکیل و موزون باشد، در مقابل کالای هم جنس آن به مقدار زیادتر .
آیه الله مکارم: ربای معاملاتی و قرضی هر دو حرام است. شرح آن را در کتاب ربا و بانکداری اسلامی نوشتهایم.
موارد استثنای ربا
آیا حرمت ربا برای همۀ اشخاص حقیقی و حقوقی به طور یکسان ثابت است یا آن که بعضی از موارد خاص استثناء هستند؟
حضرت امام: چند مورد استثناء است: ۱. پدر و فرزند ۲. مسلمان و کافرحربی ۳. زن و شوهر . ولی بقیه افراد جایز نیست.
آیه الله بهجت: اگر مسلمان از کافری که در پناه اسلام نیست ربا بگیرد اشکال ندارد، ولی مسلمان نمیتواند به کافر ربا و زیادتی در معامله بدهد و همچنین پدر و فرزند و زن و شوهر میتوانند از یکدیگر ربا بگیرند.
آیه الله فاضل: فقط سه مورد استثناء شده یکی پدر و فرزند و زن و شوهر و کافر و مسلمان. لازم به ذکر است که فقط مسلمان از کافر میتواند ربا بگیرد نه بالعکس.
آیه الله خامنهای: ربا به صورت کلی حرام است غیر از ربای قرضی بین پدر و فرزند و زن و شوهر و ربایی که مسلمان از غیر مسلمان میگیرد.
آیه الله مکارم: احتیاط واجب این است که فرقی میان این دو (اشخاص حقیقی و حقوقی) گذارده نشود. پدر و فرزند میتوانند به یکدیگر ربا بدهند و فرقی بین پسر و دختر نیست ولی این حکم شامل مادر نمیشود. ربا گرفتن از کفّار و از بانک حکومت غیراسلامی جایز است ولی ربا دادن به آنها جایز نیست.
معامله با چک مدتدار
اگر در معاملهای خرید و فروش با مبلغ معینی صورت گیرد و دوطرف توافق کنند که در صورت پرداخت ثمن معامله به صورت چک مدّت دار، خریدار مبلغی را علاوه بر قیمت تعیین شده به فروشنده بپردازد.
آیا این کار برای آنان جایز است؟
حضرت امام: جایز نیست.
آیه الله بهجت: جایز نیست.
آیه الله فاضل: جایز نیست.
آیه الله خامنهای: در صورتی که معامله با قیمت معیّن و مشخص انجام شود و مبلغ بیشتر به خاطر تأخیر در پرداخت مبلغ اصلی باشد، این همان ربایی است که شرعاً حرام میباشد و به مجرّد توافق آنان بر پرداخت مقدار اضافی آن پول حلال نمیشود.
آیه الله مکارم: در صورتی که معاملۀ اوّل را فسخ کنند و معاملهای به صورت نسیه و اقساط با قیمت بالاتر انجام دهند مانعی ندارد.
10-۵-مضاربه
مضاربه واژه ای عربی است و معادل فارسی ندارد . و در اصل برگرفته از عبارت ” الضَُّربُ فی الارض” است به معنای گام زدن در زمین و کنایه ای است برای مسافر و ریشه ی قرآنی دارد در سوره مزمل آیه ۲۰ . از آنجا که در این شرکت ، عامل برای تجارت برزمین گام میگذارد و به سفر تجارتی میرود و صاحب سرمایه مال خود را به تجارت میزند ، آن را مضاربه نامند.
تعریف مضاربه:
«مضاربه» قرارداد بازرگانی و تجاری است که میان سرمایه گذار و عامل (کسی که با آن سرمایه کار میکند) بر اساس تجارت و سود مشاع بسته میشود.
به عبارتی دیگر مضاربه قراردادی است که میان دو طرف واقع میشود؛ به گونهای که یک طرف، سرمایۀ تجارت و دیگری کار و تجارت را برعهده میگیرد و سود به دست آمده به دو طرف تعلق میگیرد.
شرایط مضاربه:
1-در قرارداد مضاربه خواندن صیغۀ عربی شرط نیست، و همین که صاحب سرمایه با هر واژهای مقصود خود را به عامل بفهماند و عامل هم بپذیرد ، قرارداد مضاربه منعقد میشود.
2-سرمایه گذار و عامل باید بالغ و عاقل باشند و با اختیار خود مضاربه کنند و نیز باید سرمایه گذار حق تصرف در دارایی خود را داشته باشد و عامل بتواند با آن سرمایه تجارت نماید، یعنی سفیه نباشد.
3-اصل سرمایه باید در مضاربه کاملاً معلوم بوده و به صورت نقد بشاد، و در سود آن باید سهم هر کدام به طور مشاع معین شود، بنابراین، اگر سرمایه به صورت دَین یا منفعت باشد یا سهم هر یک نامعین باشد، مضاربه صحیح نیست.
4-اگر شخصی به دیگری پولی بدهد تا با آن کالایی بخرد و بین آنان تقسیم گردد، مضاربه صحیح نیست و کالای خریداری شده مال صاحب پول است، و عامل فقط اجرت متعارف کار را طلبکار میباشد.
5-در مضاربه اگر عامل کوتاهی نکند و زبانی پیش آید، بر عهدۀ صاحب سرمایه است. چون ید عامل ید امانی است و ید امانی در صورت عدم افراط و تفریط، ضامن نمیباشد.
6-مبالغ معینی را که شرکتها به عنوان سود ثابت به سرمایه گذار میپردازند و گاهی پیش از شروع عمل پرداخت میکنند، به عنوان مضاربه صحیح نیست، ولی چنانچه به عنوان علی الحساب بپردازند تا در آخر با هم مصالحه کنند، مانعی ندارد.
7- عامل میتواند بدون اجازۀ سرمایه گذار سرمایه را به شهر دیگر منتقل نماید و اگر بدون اجازۀ او منتقل کرد و از این بابت زیانی به سرمایه وارد شد، ضامن خسارت خواهد بود، ولی اگر سرمایه گذار اجازه داده باشد و عامل نیز در حفظ سرمایه کوتاهی نکند، ضامن نیست.
8-یک سرمایه گذار میتواند با چند عامل که به طور مشترک کار میکنند در مورد یک مال، مضاربه کند، خواه سهم آنان را سود مساوی باشد یا نه، در عمل یکسان باشند یا متفاوت، همچنین چند سرمایه گذار میتوانند با یک عامل به مضاربه بپردازند.
9-اگر عامل، سرمایۀ چند سرمایه گذار را به طور مشترک در اختیار گرفته باشد، مخارج تجارت را از اصل سرمایه برمیدارد ولی اگر سرمایهها متفاوت است، باید هزینههای تجارت را به نسبت سرمایه کسر نماید، همان گونه که تقسیم سود به نسبت سرمایه میباشد.
10-در صورتی که قرارداد مضاربه مطلق و بدون شرط باشد، عامل هر طور که مصلحت بداند میتواند تجارت نماید.
11-پدر و جد پدری میتوانند با مال کودک خود در صورتی که به مصلحت او باشد مضاربه کنند ، همچنین قیّم شرعی بچه ـ مانند وصی و حاکم شرع ـ میتواند با مراعات خاص مصلحت وامانت ، مال بچه را بر مضاربه دهد.
ارکان مضاربه
در عقد مضاربه، سه رکن (سرمایه، کار و سود) نقشی اساسی دارد که نادیده گرفتن هر یک و یا شرایط مربوط به آن، به این عقد آسیب میرساند. تفصیل این سه رکن به ترتیب عبارتند از:
1 ـ سرمایه
الف ـ سرمایه باید « پول نقد» باشد، نه مالی جز آن و نه منفعت یا دَین.
ب ـ سرمایه باید معیّن باشد، نه مبهم. اگر مالک سرمایه بگوید: «با یکی از این دو سرمایه یا با هر کدام که خواستی تجارت کن.» سرمایه مبهم است و مضاربه صحیح نیست.
ج ـ مبلغ و نوع پول باید معلوم باشد.
2 ـ کار
کار باید تجارت باشد، نه صنعت یا زراعت و مانند آن.
3 ـ سود
الف ـ تقسیم سود باید مشاع باشد و سهم هر یک به صورت درصدی تعیین گردد.
ب ـ سود، باید میان مالک و عامل تقسیم شود و شخص سومی در آن شریک نباشد، مگر این که به گونهای در کار تجارت دخیل باشد. در قرار داد مضاربه ممکن است مالک یک نفر و عامل متعدد باشد. چنانکه ممکن است مالک متعدد و عامل یک نفر باشد که در هر دوصورت سود را طبق قرار داد میان خود تقسیم می کنند.
– احکام مضاربه
1ـ جایز بودن عقد: مضاربه از عقود جایز است و هر یک از طرفین هر وقت بخواهد میتواند آن را فسخ کنند، بلکه اگر در آن ، مدّت را نیز شرط کنند، حق فسخ باقی خواهد بود.
اصطلاح “عقد جایز” در برابر” عقد لازم” است .در عقد لازم فسخ معامله بدون توافق طرفین ممکن نیست . ولی در عقد جایز هریک از طرفین – حتی بدون اطلاع دیگری – می توانند عقد را فسخ کنند .
گاه جایز بودن مضاربه، به رغم فوایدی که دارد، ممکن است مشکل آفرین باشد و اختیار فسخ، موجب نگرانی و سلب قدرت برنامه ریزی اصولی در کار شود؛ برای رفع این مشکل راههای هست که عبارتند از:
الف ـ اگر طرفین در عقد، ملتزم شوند که مضاربه را فسخ نکنند، عمل به آن لازم است. ولی اگر شرط کنند که عقد جایز، لازم شود، چنین شرطی باطل، ولی اصل مضاربه صحیح است.
ب ـ طرفین، در عقد دیگری که لازم است ـ مانند بیع و صلح ـ حق فسخ مضاربه را از یکدیگر سلب کنند. چنانچه این کار را در عقد جایز دیگری انجام دهند، تا زمانی که عقد دوم باقی است، عقد مضاربه لازم خواهد بود و هرگاه عقد دوم فسخ شود، عقد مضاربه نیز جایز میگردد.
2ـ ضامن نبودن عامل : در مضاربه «عامل» امین است. بنابراین، اگر مال مضاربهای زیر دست او معیوب یا تلف شود، ضامن نیست. مگر در صورت زیادهروی یا کوتاهی، چنان که از جهت خسارت در تجارت نیز ضامن نیست، بلکه خسارت بر صاحب مال وارد است. ولی چنانچه عامل در ضمن عقد لازمی تعهد کند که اگر خسارتی بر مالک وارد شود، مثلاً نصف آن را بر عهده گیرد، عمل به آن واجب است.
خسارتی که بر مال مضاربه وارد میشود، تا زمانی که مضاربه باقی است، با سود آن جبران میشود؛ همان طور که تلف سرمایه نیز با سود جبران میگردد.
یکی دیگر از راههای جبران سرمایه، بیمه کردن آن است و هزینۀ بیمه بر عهدۀ مالک است.
3 ـ سود تجارت: به مجرّد پیدا شدن سود، عامل سهمش رامالک میشود و آثار ملکیت بر آن تعلق میگیرد. از این رو، میتواند تقسیم سود را مطالبه کند و یا با سهم خود به خرید و فروش و مانند آن بپردازد.
4 ـ انحلال مضاربه : گاهی مضاربه بدون فسخ، خود به خود منحل میشود. این حالت در اصطلاح، «انفساخ» نامیده میشود. موارد انحلال یا انفساخ قرارداد مضاربه عبارتند از:
الف ـ مرگ مالک یا عامل.
ب ـ ناتوانی عامل (خواه ناتوانی از جانب عامل باشد یا امکان تجارت نباشد).
ج ـ از میان رفتن سرمایه، پیش از آغاز تجارت، مگر این که عامل، ضامن باشد.
به احکامی از مضاربه از مراجع مختلف توجه بفرمایید :
مضاربه با پول چندنفر
شخصی مبلغی پول به عنوان مضاربه از چند نفر برای تجارت گرفته است، به این شرط که سود آن بین او و صاحبان اموال به نسبت پولشان تقسیم شود این کار چه حکمی دارد؟
آیه الله بهجت: در مضاربه باید درصد ربح نسبت به سود تجارت محاسبه شود نه نسبت به سرمایه.
آیه الله فاضل: مانعی ندارد.
آیه الله خامنهای : مانعی ندارد.
آیه الله خامنهای: اگر روی هم گذاشتن پولها برای تجارت با اذن صاحبان آنها صورت بگیرد اشکال ندارد.
آیه الله مکارم: اشکالی ندارد.
ضمانت در مضاربه
شخصی مبلغی پول را به عنوان مضاربه به فردی داده است، به این شرط که شخص سومی آن مال را ضمانت کند. در این صورت اگر عامل با پول فرار کند، آیا کسی که پول را پرداخت نموده حق دارد برای گرفتن آن به ضامن رجوع کند؟
حضرت امام: صاحب سرمایه حق دارد به ضامن مراجعه کند.
آیه الله بهجت: اگر شخص سوم شرعاً ضامن شده، صاحب پول حق رجوع به او را دارد.
آیه الله فاضل: اگر شخص سوم ضمانت را قبول کرده باشد در صورت فرار عامل یا تلف شدن مال ناشی از تفریط عامل، میتوان به ضامن مراجعه و سرمایه را از او مطالبه نمود.
آیه الله خامنهای: شرط ضمان مال مورد مضاربه در صورت مذکور اشکال ندارد و در نتیجه اگر عامل با آن پول که به عنوان سرمایه مضاربه گرفته قرار نماید و یا آن را بر اثر تعدی و تفریط تلف کند، صاحب سرمایه حق دارد برای گرفتن عوض آن به ضامن مراجعه نماید.
آیه الله مکارم: آری میتواند به ضامن رجوع کند.
مصالحه سود در مضاربه
شخصی مبلغی را برای تجارت با آن نزد فرد دیگری سپرده، و هر ماه مبلغی را علی الحساب از او میگیرد و سر سال مبادرت به محاسبۀ سود و زیان میکنند، اگر صاحب پول و آن شخص با رضایت همدیگر، سود و زیان را به یکدیگر ببخشند، آیا انجام این کار توسط آنان صحیح است؟
آیه الله بهجت: اگر از اوّل عقد مضاربه، نسبت سود طرفین مشخص شده در آخر میتوانند به آنچه در بین سال داده مصالحه کنند.
آیه الله فاضل: اگر هنگام قرارداد سود طرفین بر اساس درصد مشخص شود و بعد از آن سود حاصله را با مبلغی که علی الحساب پرداخت شده مصالحه کنند، مانعی ندارد.
آیه الله خامنهای: اگر آن مال را به عنوان انجام مضاربه به طور صحیح به او داده باشد اشکال ندارد که صاحب سرمایه هرماه مبلغی از سود علی الحساب از عامل بگیرد و همچنین مصالحۀ آن دو نسبت به آنچه که هر کدام از آنان شرعاً مستحق دریافت آن از دیگری است، اشکال ندارد، ولی اگر به عنوان قرض باشد و شرط کند که قرض گیرنده هر ماه مقداری سود به قرض دهنده بدهد، سپس در آخر سال نسبت به آنچه که هر کدام از آنان مستحق دریافت آن از دیگری است مصالحه کنند ، این همان قرض ریوی است که حرمت تکلیفی دارد و شرط ضمن آن هم باطل است، هرچند اصل قرض صحیح میباشد بنابراین قرض دهنده نمیتواند هیچ سودی بگیرد، همانگونه که ضامن هیچ خسارتی هم نیست.
آیه الله مکارم: مانعی ندارد که آنها سود و زیان را بعد از آشکار شدن مصالحه کنند.
شخصی یک میلیون تومان به شخص دیگری داده و قصد قرص نداشته، بلکه با او قرار گذاشته که با آن پول، خرید و فروش و تجارت کند و قرار گذاشته که ماهیانه مبلغ هفتاد هزار تومان به او بدهد. آیا این قرارداد به عنوان مضاربه صحیح است و گرفتن این مبلغ شرعیّت دارد؟
حضرت امام : با رعایت احکام مضاربه صحیح است از جمله قرارداد سود در مضاربه باید با کسر مشاع باشد. به عنوان مثال یک دوم و یا یک سوم و یا یک چهارم و چنانچه مضاربه ضرر کرد از کیسه صاحب سرمایه است. بلی اگر قطع دارند که این سرمایه سودآور است میتوانند سودش را مصالحه نمایند.
آیه الله بهجت: صحیح نیست، مگر با رعایت تمام شرایط شرعیه مضاربه.
آیه الله فاضل: در فرض سؤآل که پول را به قصد و به عنوان تجارت وخرید و فروش داده است، چنانچه اطمینان داشته باشد که لااقل این مقدار سود حاصل میشود و طرفین بر آن توافق کردهاند، اشکال ندارد و مضاربه صحیح و سود حلال است.
آیه الله مکارم: این مضاربه به سه شرط صحیح است:
1. این که قرارداد طبق مضاربه، با تعیین سود و درصد هر یک تنظیم شود، یعنی معلوم شود از سود حاصل چند درصد مربوط به سرمایه گذار و چند درصد مربوط به شخص کارکننده است . (ضمناً اگر ضرری حاصل شد باید آن را بپذیرد)
2. مادام که منفعتی حاصل نشده، پول ماهانهای که میپردازد، باید به عنوان علی الحساب باشد.
3 . باید صاحب مال به طرف وکالت دهد که بعد از حاصل شدن منفعت، سهم او را به مبلغ موردنظر صلح کند.
تعیین سود قطعی در مضاربه
در قرارداد مضاربه به خاطر این که حدس زده میشود که در اثر معامله سود این پول بیست درصد خواهد بود، اگر از ابتدا ۲۰% به عنوان سود معیّن گردد چه صورت دارد؟
حضرت امام: در صورتی که ۲۰% از ریح باشد اشکال ندارد.
آیه الله بهجت: اگر درصد سود بالنسبه به سود حاصله باشد نه درصد سرمایه، مضاربه است (و اشکالی ندارد)
آیه الله فاضل: مانعی ندارد ولی اگر کمتر از این مبلغ سود حاصل شود، مالک حق مطالبۀ این مبلغ را ندارد.
آیه الله خامنهای: سود اگر حاصل یکی از عقود شرعی باشد حلال است و پرداخت علی الحساب مانع ندارد.
آیه الله مکارم: چنانچه معامله سودی بیشتر از ۲۰% داشته باشد صحیح است.
مضاربه با غیرطلا
آیا مضاربه با غیر از طلا و نقره جایز است؟
حضرت امام: مضاربه با پول رایج از قبیل اسکناس جایز است.
آیه الله بهجت: با پول رایج باشد جایز است.
آیه الله فاضل: با پول رایج جایز است.
آیه الله خامنهای : مضاربه با اسکناسی که امروزه رایج است اشکالی ندارد، ولی مضاربه با کالا صحیح نیست.
آیه الله مکارم: در سرمایه گذاری مضاربه و مانند آن درهم و دینار شرط نیست، بلکه از هر پولی میتوان استفاده کرد.
مضاربه در کارهای غیرتجاری
آیا استفاده از عقد مضاربه در کارهای تولیدی و خدماتی و توزیع و تجارت صحیح است و آیا عقودی که امروزه تحت عنوان مضاربه در فعالیتهای غیرتجاری متعارف شدهاند شرعاً صحیح است؟
آیه الله بهجت: اگر آن امور هم از مصادیق کسب و تجارت باشند، جایز است.
آیه الله فاضل: مضاربه تنها در امر تجارت صحیح است؛ بلی در کارهای تولیدی و خدماتی میتوانند از قرارداد مشارکت استفاده کنند.
آیه الله خامنهای: عقد مضاربه مختصّ به کارگیری سرمایه در تجارت از طریق خرید و فروش است و استفاده از آن به عنوان مضاربه در زمینههای تولید و توزیع و خدمات و مانند آن صحیح نیست. لکن مانعی ندارد که این امور را تحت عنوان عقود شرعی دیگری مثل جعاله و صلح و غیر ذلک انجام دهند.
آیه الله مکارم: لازم نیست که سرمایه گذاری در خصوص تجارت باشد، بلکه در هر کاری بیمانع است.
برعهده گرفتن خسارت در مضاربه
شخصی مبلغی پول به فردی داده تا تجارت کند و هر ماه مبلغی را به عنوان سود آن بپردازند و همه خسارتها به عهدۀ او باشد، آیا این معامله صحیح است؟
آیه الله بهجت : خیر این معامله صحیح نیست.
آیه الله فاضل: اگر طبق مضاربۀ صحیح عمل شود، مانعی ندارد.
آیه الله خامنهای : اگر قرارداد ببندند که با مال او به نحو صحیح شرعی مضاربه صورت بگیرد و بر عامل شرط کند که هر ماه مقداری از سهم او از سود آن را علی الحساب به او بدهد و اگر خسارتی متوجه سرمایه شد عامل ضامن باشد، چنین معاملهای صحیح است و در غیر این صورت وجه شرعی برای آن وجود ندارد.
آیه المکارم: این معامله صحیح نیست.
فصل ششم: احکام گوناگون
۱-۶-احکام معاملۀ سَلَف
«معامله سلف» که به آن «سَلَم» نیز گفته میشود -برعکس نسیه ـ عبارت است از خرید کالای کلّی مدتدار در مقابل بهای نقد (یعنی مشتری پول را میدهد که بعد از مدّتی کالا را تحویل بگیرد). به عنوان مثال ؛ اگر مشتری بگوید این پول را میدهم که بعداز شش ماه فلان جنس را بگیرم و فروشنده بگوید که قبول کردم، یا فروشنده پول را بگیرد و بگوید فلان جنس را فروختم که بعد از شش ماه تحویل بدهم معامله صحیح است.
در معاملات بانکی منظور از معاملۀ سلف، پیش خرید نقدی محصولات تولیدی به قیمت معین میباشد.
بانکها مجاز میباشند محصولات تولیدی را از اشخاص حقیقی و یا حقوقی بنا به درخواست آنها بخرند. در صورتی که قیمت پیش خرید از قیمت نقدی این محصولات در زمان انجام معامله بیشتر نباشد.
شرایط معاملۀ سَلَف
1 ـ معین کردن خصوصیاتی که قیمت جنس به وسیله آن فرق میکند.
2ـ پرداخت تمام قیمت به فروشنده پیش از جدا شدن خریدار و فروشنده، یا طلبکار بودن خریدار به مقدار پول آن از فروشنده.
3 ـ معین کردن مدت بطور کامل.
4 ـ معین کردن وقتی (تاریخی) برای تحویل جنس که اغلب در آن وقت آن جنس وجود داشته و نایاب نباشد.
5 ـ معین کردن محل تحویل جنس بنابر احتیاط واجب.
6ـ معین کردن وزن یا پیمانۀ جنس ( در صورتی که جنس وزن کردنی یا پیمانهای باشد).
سوالاتی در مورد احکام بیع سلف از مراجع مختلف
شرایط بیع سلف (پیش فروش)
بیع سلف و شرایط آن چیست؟
حضرت امام : هرگاه مشتری پول کالایی را به قصد خرید به فروشنده پرداخت کند که بعد از مدتی کالا را از او تحویل بگیرد، به این نوع معامله سلف گفته میشود. شرایط بیع سلف عبارتند از:
1. ذکر جنس و چگونگی آن به طوری که برطرف کنندۀ جهل و بیاطلاعی باشد.
2. تسلیم تمام پول، پیش از ترک جلسه عقد معامله.
3. تعیین تاریخ و مدت تسلیم کالا، خواه مدت کم باشد یا زیاد.
آیه الله فاضل: بیع سلف آن است که مشتری پول کالایی را به قصد خرید به فروشنده بدهد تا پس از مدتی معیّن کالا را از او تحویل بگیرد، و باید جنس و کیفیت آن ذکر شود تا هیچگونه جهل و ابهامی باقی نماند و نیز تمام پول قبل از ترک جلسه عقد معامله به فروشنده پرداخت گردد و همچنین تاریخ و مدّت تحویل کالا معیّن و مشخص گردد.
آیه الله مکارم: معامله سلف آن است که مشتری پول را بدهد که بعد از مدتی جنس را تحویل بگیرد و اگر بگوید این پول را میدهم که مثلاً بعد از شش ماه فلان جنس را بگیرم و فروشنده بگوید قبول کردم کافی است، حتی اگر صیغهای نخوانند و خریدار به این قصد پول را بدهد و فروشنده بگیرد صحیح است.
گران شدن جنس در بیع سلف
شخصی یک آپارتمان مسکونی را از یک شرکت به طور بیع سلف خریداری کرده و مقداری از پول آن را به صورت اقساط پرداخته و رسید گرفته و هنوز نسبت به باقیماندۀ پول بدهکار است. شرکت مزبور مبادرت به فروش این آپارتمان به بانک مسکن نمود و مقرّر کرد که آپارتمان دیگری که به قیمت امروز چهار برابر قیمت قبلی آن بود تحویل بدهد. حکم این مسئله چیست؟
حضرت امام: در اساس باطل بوده و باید بعداً با رضایت طرفین معامله انجام شود. لازم به تذکر است چنانچه مقداری از پول آپارتمان را قبل از تفرق از مجلس عقد پرداخته باشد بهمان نسبت معامله صحیح و در بقیه باطل است.
آیه الله بهجت: معامله اوّلی باطل است و معاملۀ آپارتمان دوم باید مجدداً به طور صحیح واقع شود.
آیه الله فاضل: اگر خریدار و فروشنده نسبت به این مسئله توافق داشته باشند مانعی ندارد و صحیح است.
آیه الله خامنهای: خرید آپارتمان مذکور به صورت قسطی از اساس باطل است، زیرا از شرایط صحت بیع سلف، پرداخت نقدی همۀ ثمن به فروشنده در همان مجلس بیع است… البته در سلف، معامله به همان مقدار که پول پرداخت کرده صحیح است، ولی فروشنده میتواند در همان مقدار هم معامله را به هم بزند.
آیه الله مکارم: در صورتی که معامله اول قطعی شده حق فروش آن را به دیگری ندارد مگر با اجازۀ مالک.
بی ارزش شدن کالا در بیع سلف
شخصی کالایی را از فرد دیگری خریده به این شرط که بعد از مدّتی آن را تحویل بگیرد، امّا هنگام موعد مقرر کالا ارزش مالی خود را از دست داده است.
آیا خریدار مستحقّ عین کالاست یا آنکه باید قسمت آن را بگیرد؟
حضرت امام: اگر او را وکیل کرده که نزد خود کالا را نگه بدارد، هیچ حق جز خود کالا را ندارد.
آیه الله فاضل: در صورتی که بیع به صورت صحیح شرعی انجام گرفته باشد، خریدار فقط باید عین آن مبیع را بگیرد.
آیه الله خامنهای: اگر معامله به نحو صحیح شرعی صورت بگیرد، خریدار مستحق عین آن مبیع (کالا) است، مگر آن که از مالیّت افتادن آن کالا به طور کلّی عرفاً تلف محسوب شود که به این ترتیب بیع بر اثر آن خود به خود فسخ میشود و فروشنده باید ثمن (پول) را به خریدار برگرداند.
آیه الله مکارم: با توجه به این که در وقت مقرّر آماده تحویل کالاست مشتری حق دیگری غیر از آن ندارد.
2-۶-احکام فسخ معامله
پیدا شدن عیب در کالا
اگر مشتری عیبی در کالا بیابد، آیا حق فسخ دارد یا خیر؟
حضرت امام : اگر مشتری بعد از خرید عیبی در کالا بیابد که قبل از عقد بوده و یا بعد از عقد و قبل از تحویل گرفتن کالا پیدا شده، میتواند معامله را فسخ کند و یا به جبران آن از قیمت کم کند؛ به شرط آن که خیار را ساقط نکرده و تصرف تغییر دهنده در آن عین ننموده باشد.
آیه الله بهجت: چنانچه آن عیب پیش از معامله در مال بوده و او نمیدانسته، میتواند معامله را به هم بزند، یا ما به التفاوت قیمت سالم و معیوب آن را بگیرد.
آیه الله فاضل: در صورتی که مشتری پس از خرید کالا، عیبی در آن بیابد و معلوم شود که آن عیب قبل از وقوع عقد و یا بعد از وقوع عقد و قبل از تحویل گرفتن کالا پیدا شده، مشتری حق فسخ و یا درخواست خسارت دارد.
آیه الله مکارم: آری حق فسخ دارد، مگر این که قبلاً اسقاط همۀ خیارات کرده باشد.
جعل خیار در بیع
قراردادی که بین ارباب حاجت و دلالها به نام قولنامه معمول است و مبلغی را معیّن میکنند که هر یک از طرفین حاضر به معامله نشد، آن مبلغ را به طرف مقابل بپردازد. آیا قرارداد لازم الوفاء است یا نه؟
حضرت امام: لازم الوفاء نیست، مگر آن که در زمان نوشتن قولنامه معامله واقع شود و شرط مزبور در ضمن آن قید گردد… و اگر وقت تعیین نشده باشد و عرفی وجود دارد طبق عرف عمل میشود.
آیه الله بهجت: اگر در زمان قولنامه معامله واقع شود و آن شرط را برای فسخ کننده بگذارند صحیح و نافذ است.
آیه الله فاضل: اگر معامله قطعی صورت گرفته و در ضمن عقد بیع حق فسخ برای یک نفر قرار داده باشد مشروط بر این که مبلغی را به دیگری بدهد. صحیح و لازم الوفاء است.
3-۶-احکام غّش و تدلیس
غِّش در اصطلاح فقهی به معنای تقلب در کالای مورد معامله است و تدلیس نیز با اندکی تفاوت به همین مفهوم است . با این تفاوت که بیشتر در یک مورد خاص یعنی نیرنگ در آرایش زن برای ازدواج بکار میرود . اما هیچکدام معادل دقیق و مناسبی در فارسی ندارد .لذا از همین الفاظ عربی استفاده میشود.
فریب و غِش در معاملات و قراردادها حرام است، که در این مورد به اجمال سخن گفته شد. یکی از مصداقهای غش در معامله تدلیس است. مثالی که در منابع فقهی از آن یاد میشود، آرایشگری است که در مورد زنی که قصد ازدواج با او دارند تقلّب میکند. یعنی به وسیلۀ تغییرات ظاهری بر روی زنی که قصد ازدواج با او دارند سعی میکند که به دروغ او را زیبا نشان دهد، به گونهای که عیبهایش برای فریب مردی که قصد ازدواج با او را دارد پنهان شود. مانند تغییر رنگ صورت یا پوشاندن طاسی سر بوسیلهی گذاشتن موی مصنوعی، یا پنهان کردن عیبهای صورت یا چشم بوسیلهی پودرها و کرمهای زیبایی.
بنابراین تدلیس هر عملی است که برای پنهان کردن و مخفی نمودن عیبهای یک شی و نشان دادن آن به گونهای خلاف واقع، انجام شود.
در حرمت این عمل، اگر با قصد فریب دادن انجام شود، هیچ شکّی نیست، زیرا از آشکارترین مصداقهای غِش یا فریب است که حرام میباشد.
با این تفاوت که امروز تدلیس به کار آرایشگری منحصر نیست، بلکه امروزه زمینههای بسیاری برای تدلیس حرام در قراردادها و معاملات روزانه وجود دارد که توجّه شما را به بعضی از مصداقها و مثالهای آن جلب مینماییم:
1 ـ تدلیس در محلّ ساخت یک کالا، یعنی کالایی که در کشور معیّنی ساخته شده بعنوان تولیدی کشور دیگری عرضه شود.
2 ـ تدلیس در نشانههای تجاری، مانند اینکه شخص یا کارخانهای از علامت تجاری معروف و مرغوبی برای فروش کالای خود بهره ببرد که در غیر این صورت (اگر از این علامت استفاده نکند) مشتری از آن کالا استقبال نخواهد کرد.
3 ـ تدلیس در ذکر ترکیبات کالا و مقدار آن، مثلاً در ساخت مادّهای غذایی از مواد خام غیر مرغوب مانند رنگهای مصنوعی و یا مواد نگهدارندهای که مضرّ است استفاده شود و بر روی آن نوشته شود که این کالا از این مواد خالی است، یا اینکه در بیان مواد بکار رفته فقط نام بعضی ذکر شود که موجب گمراهی مشتری گردد و همچنین هر چیزی که موجب پنهان کردن ترکیبات حقیقی کالا شود.
4 ـ تدلیس در تاریخ تولید و انقضاء مصرف، مانند نوشتن تاریخهای غیرحقیقی، و یا تغییر تاریخ انقضا و همچنین هرگونه تغییر در تاریخ که منجر به گمراه کردن مشتری شود.
5 ـ تدلیس در نوع و درجه بندی کالای تولیدی، به این صورت که مثلاً اگر کالا از حیث نوع به درجات ممتاز، متوسّط و عادی تقسیم میشود، کالایی از نوع عادی را بعنوان کالای ممتاز عرضه کند.
6 ـ در آنچه از مصادیق غش و تدلیس ذکر شد، هیچ فرقی بین اینکه توسط خود شخص و یا دیگری انجام شده باشد نیست، پس اگر کالایی دارای غش و تدلیس باشد، فروش و هر نوع دخالت در فروش آن توسط هر کس که نسبت به آن آگاه باشد حرام است.
4-۶-تقلب (کلاه برداری)
قرآن کریم :
سورۀ نساء آیۀ ۲۱ : « ای کسانی که ایمان آوردهاید! اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع ) نخورید؛ …»
حدیث شریف:
1 ـ امام جعفر صادق (ع) از رسول خدا (ع) روایت میکند که ایشان به مردی که خرما میفروخت فرمود: «ای مرد! آیا نمیدانی آنکس که (در معامله) با مسلمانان تقلّب کند، از مسلمانان نیست.»
2. و همچنین از رسول خدا (ع) روایت شده است که به زنی عطر فروش فرمود:
«هنگامی که عطر میفروشی، نیکی کن و تقلّب نکن (در معامله غش نکن) که همانا این امر برای پاکی وبقای مال، بهتر است.»
پیامبر اکرم (ص): «هر کس در خرید و فروش مسلمانی را فریب دهد، از ما نیست و در روز قیامت با یهود محشور میشود، زیرا که آنها فریبکارترین مردم در حق مسلمانان هستند.»
و فرمود: «از ما نیست آنکس که مسلمانی را فریب دهد.»
و فرمود: «هر کس شب را بخوابد و در قلبش فریب (و خیانتی) نسبت به برادر مسلمانش باشد، شب را در غضب خدا گذرانده است و در همین حالت صبح میکند تا اینکه توبه کند.»
احکام تقلب و اشتباه در فروش کالا از مراجع مختلف
فروش کالا به اسم کالای خارجی
در بعضی از کارخانهها اقدام به ترکیب و ساخت وسائل از قطعات مختلفی که در کارخانههای دیگر ساخته شده نمودهاند و به اسم محصول یکی از دولتهای معروف خارجی برای فروش به بازار عرضه میکنند. آیا عمل مذکور غشّ و تدلیس محسوب میشود؟ و بر فرض اینکه اینگونه باشد، آیا در صورت جهل مشتری به موضوع، معاملهای که بر روی این وسائل صورت گرفته صحیح است یا باطل؟
حضرت امام: در صورتی که مشتری بتواند آن قطعه یا وسیله را ببیند و بفهمد که خارجی نیست اشکال ندارد و گرچه وانمود کردن خلاف واقع از سوی بایع کذب و حرام است، ولی معامله صحیح است. البته، مشتری پس از اطلاع از واقعیّت امر میتواند معامله را فسخ کند.
آیه الله بهجت: تدلیس است و سبب خیار ( حق فسخ) است.
آیه الله فاضل: بلی عمل مذکور غش و حرام است ولی معامله مذکور باطل نیست هر چند خریدار حق فسخ معامله را دارد.
آیه الله خامنهای : اگر داخلی یا خارجی بودن قطعههای مزبور و یا خود آن وسیله با مشاهده برای مشتری قابل شناسایی و تمیز باشد، بر ترکیب و ساخت آنها عنوان تقلّب و تدلیس صدق نمیکند، ولی اعلان و اِخبار خلاف واقع راجع به آنها کذب و حرام است. و اگر بیع بر کالای مذکور با وصفی که مخالف واقع است صورت بگیرد، معامله صحیح است، لکن مشتری بعد از آن که از واقعیت امر مطلع شود، اختیار فسخ خواهد داشت.
آیه الله مکارم: این کار جایز نیست و نوعی تدلیس محصوب میشود و مشتری حق فسخ دارد.
اشتباه در فروش کالا
مغازهداری متوجه میشود که چند سال قبل، جنسی را به مشتری کم داده و یا گرانتر فروخته است و مشتری خود را میشناسد. آیا باید به نرخ روز خسارت مشتری را جبران کند و یا به همان مبلغ زمان معامله؟ و اگر بفهمد که اشتباهاً جنسی را ارزانتر از قیمت خرید به مشتری فروخته است، آیا میتواند به او مراجعه کرده و جنس را پس گرفته و یا او را ملزم به پرداخت قیمت واقعی بنماید؟ و نیز اگر مشتری جنس مذکور را فروخته باشد تکلیف چیست؟
حضرت امام: در صورت اوّل باقیماندۀ همان جنس کم داده را باید بپردازد ولی اگر گرانتر فروخته اشکال ندارد. در صورت دوم فروشنده خیار غبن دارد. و در صورت دوم اگر جنس نزد مشتری دوم موجود است باید آن را پس بگیرد و به بایع بدهد و اگر تلف شده باید مثل یا قیمت واقعی آن را بپردازد.
آیه الله بهجت: مقداری را که فروشنده کم داده باید به مشتری بپردازد و در مورد غبن از طرف هر کدام که باشد خیار غبن ثابت است.
آیه الله فاضل: در صورت اوّل که کالا را کمتر به مشتری داده است ضامن همان مقدار کالا است که یا باید کالا یا پول آن را به قیمت روز به مشتری بدهد و اگر او را نمیشناسد از طرف او صدقه بدهد و اگر گرانتر فروخته است مشتری حق فسخ دارد و اگر ارزانتر فروخته است خودش فسخ دارد و در هر حال بهتر است با هم مصالحه کنند. و در هر صورت حق مطالبه تفاوت قیمت را ندارد.
آیه الله مکارم: در صورت اوّل باید به قیمت روز بپردازد، مگر این که با هم مصالحهای انجام دهند و در صورت دوام اگر خودش اشتباه کرده و جنس مصرف شده حق گرفتن چیزی ندارد.
مؤمن خیانت نمیکند
خیانت همچون دزدی صورتهای متفاوتی دارد: یک مورد آن این است که فردی از دیگری پولی قرض کند ولی آن را به موقع نپردازد و بدهی خود را به بوتۀ فراموشی بسپارد حضرت امام جواد (ع) به یکی از صحابۀ خود که قصد رفتن به زیارت داشت ، فرمود: اول بدهیات را بپردازد و سپس به زیارت برود و سعی کن در زیارتگاه ، در حالی خداوند به تو نظر کند که بدهکار نباشی، زیرا اگر بتوانی بدهیات را پرداخت کنی ولی نپردازی و به زیارت بروی، خیانت کردهای و مؤمن خیانت نمیکند.
حضرت رسول اکرم (ص) : گناهی بزرگتر از این نیست که شخصی بمیرد، در حالی که بدهکار باشد و اموالی پس انداز نکرده باشد که بدهی او را بدهند. این هم تأکید برای پرداخت قرض و بدهی، بدین علت است که اگر این مسئلۀ کاملاً رعایت شود، به همۀ نیازمندان رسیدگی خواهد شد و هر فردی به راحتی میتواند قرض الحسنه دریافت کند، در غیر این صورت ، جامعه به ربا و قرضهای ربوی رو خواهد آورد. حس بدبینی با نپرداختن بدهی در جامعه ظهور پیدا کرده، آنگاه مردم از قرض دادن شانه خالی میکنند.
جوایز بانک
جایزههایی که بانکها یا غیر آنها برای تشویق قرض دهنده میدهند، یا مؤسسات دیگر برای تشویق خریدار و مشتری میدهند با قرعه کشی، حلال است و چیزهایی که فروشندهها در داخل جنسهای خود میگذارند برای جلب مشتری و زیاد شدن خریدار، مثل سکّۀ طلا در قوطی روغن، حلال است و اشکال ندارد.
مناقصه یعنی خرید کالا یا خدمت به پائین ترین قیمت ممکن در حالی که مزایده به معنای خرید کالا به بالاترین قیمت پیشنهاد شده است. ( بیشتر برای مستعملات و دست دوم ها بکارمیرود )
قرعه درلغت یعنی تکه کاغذ یا چیزی که بوسیله آن سهم و نصیب کسی را تعیین کنند . قرعه دو نوع است :
الف ) قرعه اعلامی : برای تعیین چیزی که درواقع معین است ولی درظاهر مجهول میباشد .هرگاه مورد قرعه قبل از بروز نزاع واقعه ای مشخص دربین بوده وبه علت نبودن دلیلی که آن واقعه را روشن کند نیازی به اعمال قرعه حاصل شود ، چنین قرعه ای را اعلامی میگویند. (یعنی اگر اختلافی بین افراد باشد برای حل آن قرعه کشی میکنند.)
مثال:فردی که قاتل چند نفر همزمان است و همه اولیاء دم خواهان قصاص هستند اینکه حق قصاص به چه کسی برسد و کدام یک از اولیاء دم حق قصاص دارند با قرعه مشخص میشود.
ب ) قرعه تعیینی یا تأسیسی : این قرعه برای کشف مجهول نبوده بلکه برای تعیین چیزی بکار میرود مانند قرعه درباب تقسیم مال مشاع . دراین مورد برعکس قرعه اعلامی پیش از وقوع اختلاف اساساً واقعه مشخصی درمیان نبوده است .
استفنائاتی در مورد احکام مزایده و قرعه از مراجع مختلف
جنسی که به مقتضای قانون باید فروش آن به صورت مزایدۀ علنی باشد، اگر برای فروش در مزایده عرضه شود، آیا فروختن آن به قیمتی کمتر از قیمت کارشناس که روی آن گذارده، در صورتی که به آن قیمت مشتری نداشته باشد ، جایز است؟
حضرت امام: در صورتی که مشتری به قیمت کارشناسی نباشد و فروش آن به نحو صحیح شرعی باشد جایز است البته رعایت مقررات حکومت اسلامی بشود.
آیه الله فاضل: طبق مقررّات نظام جمهوری اسلامی اگر چنین معاملهای ضرورت داشته باشد اشکال ندارد.
آیه الله خامنهای: قیمتی که توسط کارشناس معین شده، معیار فروش در مزایده نمیباشد، لذا اگر جنسی در مزایده به نحو صحیح شرعی و قانونی برای فروش عرضه شود، فروش آن به بالاترین قیمتی که در مزایده مشتری دارد، محکوم به صحّت است.
آیه الله مکارم: آری، در صورتی که مشتری مطابق قیمت کارشناس وجود نداشته باشد به کمتر از آن میتوان فروخت، مگر این که این کار برخلاف مقررات باشد.
در یکی از فروشگاهها یک دستگاه تلویزیون برای فروش به هر کس که قرعه به نام او افتاده، عرضه شده است. قرعه به نام کسی درآمده و تلویزیون را خریده است، آیا این معامله صحیح است؟
حضرت امام: اشکال ندارد و معامله صحیح است.
آیه الله بهجت: جایز است، مشروط به آن که به قصد منفعت حلال باشد و نیز در دسترس کسی که استفادۀ حرام میکند قرار ندهند.
آیه الله فاضل: در صورتی که بیع پس از افتادن قرعه به نام او صورت بگیرد، مانعی ندارد.
آیه الله خامنهای: اگر انعقاد بیع بعد از اصابت قرعه به نام او باشد، آن معامله و استفاده از تلویزیون اشکالی ندارد.
کفر بر دو نوع است :
1-کفر از روی لجبازی که کفر جحود نام دارد ۲- کفر از روی جهالت و نادانی و آشنا نبودن با حقیقت
از نظر قرآن کافر ازآن جهت کافر خوانده میشود که حالت عناد و انکار و لجبازی درعین ادراک و کشف حقیقت دارد. اگر کسی دارای صفت تسلیم باشد اما به عللی حقیقت اسلام بر او مکتوم و پوشیده مانده باشد در این باره بی تقصیر است . (کافر محسوب نمیشود) .
کافر حربی کسی است که با اسلام و مسلمانان در جنگ یا شئون جنگ و دشمنی باشد .
غیرمسلمان کسی است که پیرو دین اسلام نباشد.
در مورد بهاییت
1- باب – بابی و بابیت
168 سال پیش جوانی ۲۵ ساله بنام علی محمد شیرازی در شیراز مدعی شد که او نائب خاص امام زمان و باب اوست ( باب به معنی در و واسطه ) و از طرف ولی عصر ماموریت دارد تا واسطه بین مردم و آن حضرت باشد و چون او ادعا می کرد باب امام زمان است خودش به علی محمد باب و هواداران او به بابی معروف شدند که بابیت هم در اصطلاح به همین معنی است .
2- بهاء – بهائی – بهائیت
حسینعلی نوری مازندرانی جانشین دوم علی محمد باب ( بعد از میرزا یحیی ) به بهاء ملقب بود ونام او در بین بهائیان به حسین علی بهاء معروف گردید . به همین دلیل طرفداران او به بهائی معروف شدند که بهائیت هم به همین معناست . کلمات بهاء – بهیه – ابهی و بهاء الله همگی به نوعی اشاره به حسینعلی بهاء ( نفر سوم این فرقه ضاله ) دارد که بسیاری از بهائیان او را خدا می دانند و احترام زائد الوصفی برایش قائلند
استفتائاتی در مورد احکام معامله با فرقههای گوناگون از مراجع مختلف
معامله با بهایی : معامله با بهاییها اگر موجب تقویت آنها از نظر اقتصادی شود چه صورت دارد؟
حضرت امام: جایز نیست.
آیه الله بهجت: معامله با بهاییها اگر موجب تقویت مذهب آنها شود جایز نیست.
آیه الله فاضل: اگر باعث تقویت و ترویج مذهب آنها شود، جایز نیست.
آیه الله مکارم: معامله با آنها مطلقاً (چه تقویت بشوند یا نشوند) اشکال دارد.
معامله با علی اللهی
حکم معاشرت و معامله با فرقۀ علی اللهی چه صورت دارد؟و آیا محکوم به طهارت هستند یا نجساند؟
حضرت امام: چنانچه غلو دربارۀ ائمه (ع) داشته باشند نجس هستند ولی اگر غلوّ نداشته باشند و معتقد به وحدانیت خداوند تعالی و رسالت خاتم الانبیاء حضت محمد (ص) باشند پاکند.
آیه الله بهجت: محکوم به نجاستند و حکم سایر کفّار را دارند.
آیه الله فاضل: اگر حضرت امیر (ع) را خدا بدانند و یا منکر یکی از ضروریات دین شوند نجس میباشند و الّا محکوم به اسلام و طهارت میباشند.
آیه الله خامنهای: اگر اعتقاد داشته باشند که امیرالمؤمنین (ع) خداست حکم آنها مانند غیرمسلمانهایی است که اهل کتاب نباشند، یعنی کافر و نجساند.
آیه الله مکارم: همۀ آنها انحرافاتی دارند و آنها فرقههای مختلفی هستند. بعضی شهادتین یعنی توحید و نبوّت را قبول دارند، آنها پاک هستند و معاشرت با این دسته جایز است؛ مگر این که سبب تقویت این گروه منحرف شود.
معامله با کافر و کار برای او
آیا خرید از کافر جایز است؟ آیا کار کردن برای غیر مسلمان جایز و مزد آن حلال است؟
حضرت امام : مانع ندارد مگر آن که ترک معامله با این گونه افراد موجب شود که از انحراف برگردند و کار کردن و مزد گرفتن اشکال ندارد.
آیه الله بهجت: به عنوان اوّلی جایز است.
آیه الله فاضل: اگر قطع معامله با آنان موجب تغییر در افکار و عقاید آنها نشود، معامله با آنان مانع ندارد و کار کردن هم همین حکم را دارد.
آیه الله مکارم: مانعی ندارد، مگر در کارهایی که خلاف شرع بوده باشد.
۱-۹-اجاره و رهن
الف ـ اجاره
اجاره عبارت است از قراردادی که طی آن منافع مال یا کار کسی در برابر اجرت معین به دیگری واگذار میشود.
اجاره، از جمله مهمترین قراردادهای متداول بین مردم است؛ زیرا در جامعۀ امروزی ما، افراد بسیاری از نظر سکونت و کسب و کار با اجاره سر و کار دارند. از این رو، طرح و یادگیری مسائل آن برای قشر وسیعی از مردم، لازم و ضروری است وگرنه در قراردادهای خود دچار مشکل خواهند شد.
مورد اجاره
مورد اجاره عبارت است از:
1 ـ املاک و اموال، مانند ۱ ـ محل سکونت مثل خانه، آپارتمان و اتاق ۲ ـ محل کسب و تجارت مثل مغازه ، بنگاه و…. ۳ ـ زمین زراعتی برای کشاورزی ۴ ـ باغ ۵ ـ وسیلۀ نقلیه مثل اتومبیل، موتور، کشتی، هواپیما و…۶ ـ کالا مثل تلفن ، لباس، ظرف، فرش و هر چیزی که دارای منفعت است.
2 ـ انسان.
ارکان اجاره
ارکان اجاره عبارتند از : ۱-قرارداد اجاره،۲- موجر و مستأجر،۳- مورد اجاره و۴- مال الاجاره (اجاره بها) که شرح هر یک در زیر میآید:
1 ـ قرارداد اجاره
قرارداد اجاره عبارت است از لفظ مشتمل بر:
1 ـ ایجاب که عرفاً بر تملیک یا عمل در برابر عوض، دلالت کند.
2 ـ قبول که بر رضایت به آن ایجاب و تملّک منفعت یا عمل در برابر عوض، دلالت کند.
عقد اجاره با توافق موجر و مستأجر صورت میگیرد، بنابراین ممکن است نوشتهای به صورت اجارهنامۀ رسمی (در بنگاه معاملاتی) یا عادی تنظیم شود، چنان که امروزه متداول است و یا نوشتهای تنظیم نشود و قرارداد بطور شفاهی منعقد گردد. از این رو، حضرت امام قدس سرّه میفرماید:
اگر مالک به کسی بگوید ملک خود را به تو اجاره دادم و او بگوید قبول کردم، اجاره صحیح است.
2 ـ موجر و مستأجر
در هر قرارداد اجارهای حداقل دو نفر، طرف قرارداد هستند: اجاره دهنده و اجاره کننده. اجاره دهنده را «موجر» و اجاره کننده را «مستأجر» مینامند.
3ـ مورد اجاره (قبلا توضیح داده شد.)
4 ـ مال الاجاره
پولی را که مستأجر بابت کرایۀ خانه یا دکّان به مالک یا موجر میدهد، مال الاجاره یا اجاره بها مینامند.
به هم زدن قرارداد اجاره
عقد اجاره از دو طرف لازم است و جز به اقاله و رضایت طرفین یا به هم زدنی که مستند به خیار فسخ باشد، فسخ نمیشود.
موجر و مستأجر با رضایت یکدیگر میتوانند معامله را به هم بزنند و نیز اگر در اجاره شرط کنند که هر دو یا یکی از آنان حق به هم زدن معامله را دارند میتوانند مطابق قرارداد، اجاره را به هم بزنند.
چنانچه موجر مورد اجاره را به مستأجر تحویل داده باشد، اگرچه در مدّت اجاره از آن استفاده نکرده باشد باید مال الاجاره را بدهد.
فروش عین مستأجره
انتقال منافع مال، به مالکیت موجر لطمهای نمیزند و او میتواند ملک خود را بفروشد. اگر موجر عین مستأجره را بفروشد، قرارداد اجاره باطل نمیشود و حقّ استفاده مستأجر ثابت خواهد بود و خریدار، مالک عین مستأجره میشود. ولی منفعت آن در مدّت اجاره مال مستأجر است (و باید مستأجر اجاره بها را تا پایان مدت اجاره به مالک دوم بپردازد.)
چند مسأله
1 ـ کسی که چیزی را اجاره داده، تا آن چیز را تحویل ندهد، حق ندارد اجارۀ آن را مطالبه کند و نیز اگر برای انجام عملی اجیر شده باشد، پیش از انجام عمل حق مطالبه اجرت ندارد.
2 ـ اگر انسان اجیر شود که در روز معینی کاری را انجام دهد و در آن روز برای انجام آن کار حاضر شود، کسی که او را اجیر کرده اگرچه آن را به او مراجعه نکند باید اجرت او را بدهد، مثلاً اگر خیاطی را در روز معینی برای دوختن لباسی اجیر نماید و خیاط در آن روز آماده کار باشد، اگرچه پارچه را به او ندهد که بدوزد، باید اجرتش را بدهد چه خیاط بیکار باشد، چه برای خودش یا دیگری کار کند.
3 ـ اگر پیش از آنکه مدت اجاره تمام شود، ملک را به مستأجر بفروشد، اجاره به هم نمیخورد و مستأجر باید مال الاجاره را به فروشنده بدهد و همچنین است اگر آن را به دیگری بفروشد.
4 ـ اگر صاحب کار بنّا را وکیل کند که برای او عمله بگیرد چنانچه بنّا کمتر از مقداری که از صاحب کار میگیرد به عمله بدهد زیادی آن بر او حرام است و باید آن را به صاحب کار بدهد ولی اگر اجیر شود که ساختمان را تمام کند و برای خود اختیار بگذارد که خودش بسازد، یا به دیگری بدهد در صورتیکه کمتر از مقداری که اجیر شده به دیگری بدهد زیادی آن برای او حلال میباشد.
سؤال : آیا جایز است کسی که خانهای را اجاره کرده آن را بابت دین خود به فرد دیگری رهن بدهد یا آنکه در صحت رهن شرط است که عین مرهونه، ملک راهن باشد؟
جواب : با اذن و اجازه صاحب خانه، اشکال ندارد.
سؤال : مالک با مستأجر شرط کرده که در صورت عدم تخلیه خانه پس از پایان مدّت اجاره، باید برای هر روز مبلغی بیشتر از اجرت المثل آن زمان را بپردازد، آیا مستأجر که در ضمن عقد اجاره متعهد به پرداخت این مبلغ گردیده، باید آن را بپردازد.؟
جواب: وفا و عمل به شرطی که در ضمن عقد لازم، ذکر شده واجب است.
سؤال : اگر مستأجر از موجر بخواهد که اصلاحات و تغییراتی در عین مستأجره ایجاد کند، مخارج آن بر عهده چه کسی است؟
جواب: اگر عین مستأجره به همان صورتی که در زمان انعقاد عقد اجاره بوده باقی باشد، پذیرش درخواست مستأجر مبنی بر ایجاد بعضی از اصلاحات و تغییرات در آن بر موجر واجب نیست، ولی در صورتی که تقاضای او را بپذیرد، همه هزینههای اصلاح و تعمیر و ایجاد بعضی از تغییرات در آن بر عهده خود اوست و درخواست مستأجر از مالک برای انجام آن امور موجب نمیشود که ضامن آن هزینهها باشد.
ب ـ رهن
تعریف:رهن آن است که بدهکار مقداری از مال خود را نزد طلبکار بگذارد که اگر طلب او را ندهد طلبش را از آن مال به دست آورد.
در رهن لازم نیست صیغه بخوانند و همین قدرکه بدهکار مال خود ر به قصدگرو،به طلبکاربدهدوطلبکارهم به همین قصد بگیرد، رهن صحیح است. به مالی که گرو گذاشته میشود «رَهن ومَرهون» به دهنده آن «راهن» و به گیرندۀ آن «مُرتَهِن» گفته میشود.
شرایط صحت رهن
برای صحیح بودن رهن علاوه بر اینکه باید راهن، مرهون را به مرتهن بدهد، شرایطی در راهن، مرتهن، مرهون و چیزی که در برابرش رهن گرفته میشود، وجود دارد که به طور دستهبندی در زیر میآوریم:
الف) راهن :
1-بلوغ
2-عقل
3-قصد
4-اختیار
5-ممنوع نبودن از تصرف در اموال به واسطه ی سفیه بودن و ورشکستگی
ب) مرتهن :
1-بلوغ
2-عقل
3-قصد
4-اختیار
ج) مرهون :
1- عین باشد .
2-مال خود راهن یا کسی که به گرو گذاشتن آن راضی است،باشد.
3-معین باشد .
4-خرید و فروش آن صحیح باشد .
د) چیزی که در برابرش رهن گرفته می شود باید دین ثابت در ذمه باشد .
اما رهن متداول و آنچه که امروزه به آن رهن و اجاره گفته میشود، با رهن شرعی مطابقت ندارد، و اگر بخواهند این نوع قرارداد به صورت شرعی انجام گیرد باید طبق فتوای زیر عمل نمایند:
اگر در ضمن اجاره شرط شود که مبلغی به صاحب خانه قرض یا ودیعه داده شود اشکال ندارد هرچند وجه اجاره از این جهت کم شود ولی اگر شرط اجاره به کمتر، در ضمن قرض باشد ، ربا و باطل است.
سؤال : آنچه امروزه در بین مردم متعارف شده که هنگام اجاره دادن خانه مبلغی را جلوتر میگیرند، از نظر شرعی چه وجهی دارد؟
جواب: در صورتی که مالک، خانه خود را به مدّت معیّن و اجرت مشخصی اجاره بدهد به این شرط که مستأجر مبلغی را به عنوان قرض به او بپردازد، اشکال ندارد هرچند مالک با توجه به آن مبلغ اجاره خانه را از اجرت المثل آن کمتر قرار دهد، ولی اگر از مستأجر قرض بگیرد به این شرط که خانه خود را مجانی در اختیار او قرار دهد و یا خانهاش را به اجرت المثل یا کمتر و یا بیشتر از آن به او اجاره بدهد، بطوری که آنچه در ابتدا بین آن دو محقق میشود قرض دادن و قرض گرفتن باشد و اجاره دادن خانه به مستأجر و یا قرار دادن آن در اختیار او به عنوان شرط در قرض باشد، همه این موارد حرام و باطل هستند.
احکام:
1 ـ اگر هنگام داد و ستد دسترسی به نویسنده نبود تا قرارداد را بنویسد مانند اینکه در مسافرت این معامله واقع گردد در این صورت بدهکار برای جلب اطمینان طرف چیزی را به عنوان گروگان به طلبکار خود میپردازد.
2 ـ گرو باید حتماً در اختیار طلبکار باشد تا اثر «اطمینان بخشی» را داشته باشد.
3 ـ لازم به تذکر است که نوشتن سند، شاهد گرفتن، رهن گذاشتن و…. همه مخصوص مواردی است که طرفین نسبت به یکدیگر اطمینان خاص نداشته باشند. وگرنه طلبکاری نیازی به سند ندارد و بدهکار نیز باید اطمینان او را محترم بشمارد و به موقع حق او را ادا کند.
4 ـ چه در مورد داد و ستد و چه در موارد دیگر اصولاً افرادی که از حقوق دیگران اطلاع دارند، موظفند به هنگام دعوت به شهادت، کتمان شهادت ننمایند، زیرا کتمان شهادت خود از گناهان بزرگ محسوب میشود.
البته روشن است که ادای شهادت در صورتی بر ما واجب میگردد که دیگران با شهادت خود حق را اثبات نکنند، وگرنه در این صورت از گردن بقیه ساقط خواهد شد و به اصطلاح ادای شهادت، واجب کفایی است.
سوالاتی در مورد احکام رهن و اجاره از مراجع مختلف
رهن و اجارۀ منزل
در رابطه با رهن و اجارۀ منزل مرسوم است، پولی را پیش میگیرند ولی از بابت اجاره، مبلغ کمتری دریافت میکنند، آیا صحیح است؟ و در صورت اشکال راه صحیح آن چیست؟
حضرت امام: چنانچه اجاره ابتدا واقع شود برملک و مقداری قرض الحسنه بدهد صحیح است و چنانچه فقط پول به عنوان رهن باشد و اجاره نباشد باطل است.
آیه الله بهجت: اگر خانه را به مبلغی اجاره کنند و در ضمن آن شرط کند که مقداری قرض به مالک بدهند، اشکال ندارد.
آیه الله فاضل: اگر در ضمن عقد اجاره شرط شود که مبلغی به صاحب خانه قرض یا ودیعه داده شود، اشکال ندارد، هرچند وجه اجاره از این جهت کم شود ولی اگر پول را قرض دهد به شرطی که مقدار اجاره را کم کند، یعنی شرط اجارۀ کمتر در ضمن قرض باشد ربا و باطل است.
آیه الله خامنهای: موجر اگر در ضمن عقد اجاره شرط قرض کند اشکال ندارد، و اجاره صحیح و شرط نافذ است و در غیر این صورت جایز نیست.
آیه الله مکارم: در میان بعضی از مردم معمول است که نخست وامی به صاحب خانه میدهند و خانه را به عنوان رهن میگیرند و در ضمن عقد شرط میکنند که حق سکونت در آن خانه را داشته باشد یا مال الاجارۀ کمی بدهد؛ این کار ربا و حرام است. راه صحیح آن است که نخست خانه را اجاره کند (هر چند به مبلغ کمی باشد) در این صورت ربا نیست و حلال است.
پس اگر ملک را به مبلغی (هرچند مقدار آن کم باشد) اجاره بدهد، به شرط آن که مبلغ معیّنی به عنوان وام (یا ودیعه یا رهن که به معنای وام است) به او بدهد مانعی ندارد.
ابتدای زمان اجاره
ابتدای زمان اجاره چه زمانی است؟
حضرت امام: چنانچه ابتدای زمان اجاره را معلوم نکنند و به طور مطلق اجاره دهند ابتدای اجاره همان موقع اجرای صیغه عقد اجاره است و نیز میتواند در وسط ماه مثلاً بگوید ماه آینده خانه را به تو اجاره دادم ابتدای آن از اوّل ماه آینده است. ولی در صورتی که موجر چیزی نگوید، ابتدای اجاره، پس از خواندن صیغه عقد محسوب میشود و اجاره هم صحیح است.
آیه الله بهجت: اگر ابتدای مدّت اجاره را معیّن نکنند، ابتدای آن بعد از خواندن صیغه اجاره است.
آیه الله فاضل: ابتدای زمان اجاره زمانی است که در حین عقد تعیین میشود و اگر زمان معین نشود، ملاک بعد از تحقق اجاره است. اگر ابتدای مدّت اجاره معلوم باشد اجاره صحیح است و اگر معلوم نباشد و تنها موجر به مستأجر بگوید: هرگاه که در ملک مورد اجاره تصرّف کردی، ماهیانه فلان مبلغ را بپرداز، اجاره باطل است، و اگر موجر چیزی نگوید به مجرد خواندن صیغۀ عقد، ابتدای اجاره محسوب میگردد، و چنین اجارهای صحیح است.
آیه الله مکارم: اگر ابتدای مدت اجاره را معین نکنند، ابتدای آن بعد از خواندن صیغه اجاره یا تحویل گرفتن مال است. اگر خانه یا ملکی را مثلاً یکساله اجاره دهند و ابتدای آن را مثلاً یک ماه بعد از خواندن صیغه قرار دهند اجاره صحیح است اگرچه موقعی که صیغه میخوانند خانه در اجارۀ دیگری باشد.
عدم تعیین مدت اجاره
اگر مدت اجاره تعیین نشده باشد اجاره چه حکمی دارد و وظیفۀ مستأجر چیست؟
حضرت امام : اجاره باطل است و وظیفۀ مستأجر آن است که اجره المثل بپردازد.
آیه الله بهجت: اجاره باطل است و برای تصرّفات مستأجر اجره المثل ثابت است.
آیه الله فاضل: اگر به این صورت باشد که هر شب که ماندی فلان مقدار اجاره بدهید یا هر ماه که اقامت کردی فلان مبلغ بدهید صحیح است و تا وقتی که متعارف است میتواند بماند و موجر حق ندارد تقاضا کند که محل را تخلیه کند.
آیه الله مکارم: چنین اجارهای باطل است و اگر مورد اجاره دست مستأجر بماند باید اجرهالمثل بپردازد.
2-۹- ضمانت یا ضمان
بدهی بر دو نوع است: ذَمه و عهده . اگر بدهی یک شی ء مشخص و عین خارجی باشد, عهده نامیده می شود. و اگر بدهی کلی که تشخص خارجی ندارد باشد, ذمه نامیده می شود. ذمه برای امور کلی و عهده برای امور جزیی و مشخص خارجی است.
تعریف: ضمان ، متعهّد شدن به مالی است که در ذمّۀ شخصی برای دیگری ثابت میباشد.
مثلاً حسن صد تومان به محمّد بدهکار است. علی متعهد میشود صد تومان بدهی او را به محمد بپردازد.
متعهد را ضامن , مال را مضمون له و مدیون اصلی را مضمون عنه می گویند.
شرایط صحّت ضمان
امور زیر در صحت ضمان شرط میباشد:
1. منجز(یعنی چیز ثابت) و قطعی بودن بنابر احتیاط واجب. پس اگر ضامن شدنِ خودش را بر چیزی مشروط کند، مثل اینکه بگوید: «من ضامن میشوم، اگر پدرم اجازه دهد….»، باطل میباشد.
2. دَینی را که ضامن میشود در ذمّۀ بدهکار ثابت باشد، خواه مستقر باشد، مانند قرض و ثمن و مثمن در بیعی که خیار فسخ ندارد، یا متزلزل. مانند یکی از دو عوض در بیعی که دارای خیار فسخ است ـ پس اگر بگوید: به فلانی قرض بده و من ضامن هستم، صحیح نیست.
ملکیت بر دو نوع است : مستقر و متزلزل یا غیر مستقر
مالکیت مستقر در برابر مالکیت غیر مستقر یا متزلزل است. منظور از مالکیت غیر مستقر آن است که مالکیت از شخص انتقال دهنده به انتقال گیرنده منتقل شود ولی به علت وجود قیدی (مثلا در خصوص ترکه به علت عدم پرداخت دیون و وصایا و…) این انتقال تثبیت نشده است.
3 ـ دَین، بدهکار و طلبکار مشخص باشند. یعنی مبهم و مردّد نباشند پس ضمان یکی از دو دَین صحیح نیست. اگرچه بدهکار و طلبکار معیّن باشند و همچنین ضمان برای یکی از دو بدهکار صحیح نیست اگرچه طلبکار معین باشد یا ضمان برای یکی از دو طلبکار صحیح نیست اگرچه بدهکار معین باشد.
شرایط ضامن و طلبکار
1 ـ بلوغ
2 ـ عقل
3 ـ رشید بودن
4 ـ اختیار
شرط مخصوص طلبکار: به علت ورشکستگی از تصرف در اموال ممنوع نباشد.
احکام ضمان
الف ) شرایط رجوع ضامن، یا ورثۀ او به بدهکار:
1 ـ اگر بدون اجازۀ بدهکار، ضامن شود حق رجوع به او را ندارد و اگر به اجازۀ او باشد در صورتی به او مراجعه میکنند که دین را ادا کرده باشد، این موردی است که مدّت دین سر رسیده باشد وگرنه حق رجوع به او را ندارد، مگر پس از رسیدن وقت آن.
2 ـ اگر ضامن قبل از پایان مدّت دین بمیرد، دین مدّت دار به مرگ او حال میشود و ورثهاش از ترکۀ او میپردازند و میتوانند در زمان سررسید دین به بدهکار رجوع کنند.
ب) احکام ضمان دین حالّ و مدّت دار:
1 ـ ضامن میتواند دین حالّ را به صورت حالّ یا مدتدار ضمانت کند.
2 ـ ضامن میتواند دین مدتدار را به صورت حالّ یا مدتدار ضمانت کند.
3 ـ ضامن میتواند دین مدتدار را به کمتر یا بیشتر ازمدت تعیین شده، ضمانت کند.
4 ـ اگر ضامن، دین مدّت دار را به طور حالّ یا به کمتر از مدّت آن، ضمانت کند سپس آن را ادا کند؛ حق رجوع به بدهکار را ندارد، مگر بعد از رسیدن وقت آن.
سؤال : کسی که در حساب بانکی خود موجودی ندارد، آیا میتواند چکی را به عنوان وثیقه ضمانت از شخص دیگری، صادر کند؟
جواب: میزان در این گونه امور قوانین نظام جمهوری اسلامی است.
3-۹- جعاله :
«جعاله» عبارت است از تعهّد پرداخت پاداش معلوم در برابر کار حلال و مورد توجه عقلا. به بیانی دیگر جعاله عبارت است از آن چه در مقابل عملی قرار داده می شود. کلمه ی متعارف آن در زیان فارسی, پیمانکاری یا مقاطعه کاری است. یعنی شخص در مقابل پرداخت مبلغ معین (اجرت یا دستمزد مشخص و معلوم) از طرف مقابل می خواهد که عمل معینی را طبق قرار داد انجام دهد.
جعاله بانکی:در معاملات بانکی نیز منظور از آن عبارت است از التزام شخص (جاعل) یا کارفرما به ادای مبلغ یا اجرت معلوم (جعل) در مقابل انجام عمل معین (طبق قرارداد).
طرفی که عمل را انجام میدهد (عامل یا پیمانکار) نامیده میشود. در جعاله، بانک یا عامل است و یا جاعل.
در مواردی که بانک عامل جعاله باشد باید در قرارداد جعاله، اختیار واگذاری انجام قسمتی از عمل معین به غیر را تحت عنوان جعالۀ ثانوی داشته باشد. در مواردی که بانک، جاعل جعاله باشد، عامل میتواند با موافقت بانک، انجام قسمتی از کار را به دیگری واگذار نماید.
4-۹-احکام صلح :
تعریف: صلح آن است که انسان با دیگرى سازش کند که مقدارى از مال یامنفعت مال خود راملک او کند, یا از طلب یا حق خود بگذرد که او هم در عوض مقدارى از مال یا منفعت مالخود را بـه او واگـذار نـمـایـد, یا از طلب , یا حقى که داردبگذرد, بلکه اگر بدونآن که عوض بگیرد مـقـدارى از مال , یا منفعت مال خود را به کسى واگذار کند, یا ازطلب یا حق خود بگذرد, باز هم صلح صحیح است .
احکام:
1-کسى که چیزى را به دیگرى صلح مى کند, باید بالغ و عاقل باشد وکسى او را مجبور نـکـرده بـاشد وقصد صلح داشته باشد و سفیه و ممنوع از تصرف دراموالشانبه حکم حاکم شرع بواسطه افلاس نباشد.
2- لازم نیست صیغه صلح به عربى خوانده شود, بلکه با هر لفظى کهبفهماند با هم صلح وسازش کرده اند صحیح است .
3-اگر کسى گوسفندهاى خود را به چوپان بدهد که مثلا یکسال نگهدارىکند واز شیرآنها استفاده نماید ومقدارى روغن بدهد, چنانچه شیرگوسفند را در مقابلزحمتهاى چوپان و آن روغـن صـلح کند و قرار نگذارند که روغن حاصل از خود آن شیر باشدصحیح است .و نیز اگر گـوسـفـند را یکسال به چوپان اجاره دهد که از شیر آنها استفاده کند ودر عوض , مقدارى روغن بدهد صحیح است .
4- اگر کسى بخواهد طلب یا حق خود را بدیگرى صلح کند درصورتى صحیحاست کـه او قـبـول نـماید.ولى اگر بخواهد از طلب یا حق خود بدون صلح بگذرد قبول کردن او لازم نیست .
5- اگر انسان مقدار بدهى خود را بداند وطلبکار او نداند, چنانچهطلبکار طلب خود را بـه کـمـتـر از مقدارى که هست صلح کند, مثلا پنجاه تومان طلبکارباشد وطلب خود را به ده تومان صلح نماید, زیادى براى بدهکار حلال نیست , مگر آن کهمقدار بدهى خود را به او بگوید و او را راضـى کـنـد یـا طـورى بـاشدکه اگر مقدارطلب خود را مى دانست , بازهم به آن مقدار صلح مى کرد.
6- اگر بخواهند دو چیزى را که از یک جنس ووزن آنها معلوم است بهیکدیگر صلح کـنـنـد, باید وزن یکى بیشتر از دیگرى نباشد, بلکه اگر وزن آنها معلومنباشد واحتمال دهند که وزن یکى بیشتر از دیگرى است احتیاط آن است که آنها رابهیکدیگر صلح نکنند.
7- اگـر دو نـفـر از یـک نفر طلبکار باشند یا دو نفر از دو نفردیگر طلبکارباشند و بـخـواهـند طلبهاى خود را به یکدیگر صلح کنند, چنانچه طلب آناناز یک جنس و وزن آنها یکى بـاشد مثلا هر دو ده من گندم طلبکار باشند, مصالحه صحیحاست .
و همچنین است اگر جنس طـلـب آنان یکى نباشد, مثلا یکى ده من برنج ودیگرى دوازدهمن گندم طلبکار باشد ولى اگر طـلب آنان از یک جنس وچیزى باشدکه معمولا با وزن یاپیمانه آن را معامله مى کنند, در صورتى که وزن یا پیمانه آنهامساوى نباشد, مصالحهآنان باطل است .
8- اگر از کسى طلبى دارد که باید بعد از مدتى بگیرد, چنانچه طلب خودرا بمقدار کـمـتـرى صـلح کند ومقصودش این باشد که از مقدارى از طلب خودگذشت کند وبقیه را نقد بگیرد اشکال ندارد.
9- اگر دو نفر چیزى را باهم صلح کنند, با رضایت یکدیگر مى توانندصلحرا بهم بزنند و نـیـز اگـر در ضـمن معامله براى هر دو, یا یکى از آنان حق بهم زدنمعامله را قرار داده باشند, کسى که آن حق را دارد مى تواند صلح را بهم بزند.
10- تا وقتى خریدار وفروشنده از مجلس معامله متفرق نشده اندمى توانندمعامله را بهم بزنند.و نیز اگر مشترى حیوانى را بخرد, تا سه روز حق بهم زدن معامله را دارد.
و همچنین اگر پـول جنسى را که نقد خریده تا سه روز ندهد وجنس را تحویل نگیرد, فروشنده مى تواند معامله را بهم بزند, ولى کسى که مالى راصلح مى کند در این سه صورتحق بهم زدن صلح را ندارد و در نه صورت دیگر که در احکام خرید وفروش گفته شد مىتواند صلح را بهم بزند.
11- اگر چیزى را که بصلح گرفته معیوب باشد, مى تواند صلح را بهم بزند, ولى اگر بخواهد تفاوت قیمت صحیح ومعیوب را بگیرد اشکال دارد.
12- هرگاه مال خود را به کسى صلح نماید وبا او شرط کند که بایدچیزىرا که به تو صلح کردم وقف کنى و او هم این شرط را قبول کند, باید به شرط عملنماید.
5-۹- کفالت
تعریف:کفالت آن است که انسان ضامن شود که هر وقت طلبکار بدهکار راخواست , بدست او بدهد وبه کسى که اینطور ضامن مى شود کفیل مى گویند.
احکام کفالت:
1-کفالت درصورتى صحیح است که کفیل بهر لفظى اگر چه عربى نباشد بهطلبکار بگوید که من ضامنم هر وقت بدهکار خود را بخواهى بدست توبدهم وطلبکار هم قبولنماید.
2-کفیل باید مکلف وعاقل باشد و او را در کفالت مجبور نکردهباشندوبتواند کسى را که کفیل او شده حاضر نماید.
3-اگر کسى بزور بدهکار را از دست طلبکار رها کند, چنانچهطلبکاردسترسى به او نـداشـتـه بـاشـد, کسى که بدهکار را رها کرده , باید او را بدستطلبکاربدهد ویا طلب طلبکار را بپردازد
4-یکى از پنج چیز, کفالت را بهم مى زند:
اول – کفیل , بدهکار رابدستطلبکار بدهد.
دوم – طلب طلبکار داده شود.
سوم – طلبکار از طلب خودبگذرد.
چهارم – بدهکار بمیرد.
پنجم – طلبکار کفیل را از کفالت آزاد کند.
6-۹- حواله
حواله عقدى است که به موجب آن، طلب طلبکار از ذمّه بدهکار بهذمّه شخص ثالث منتقل مىشود.
ـ حواله بانکی
از جمله کارهای بانک، حواله است ، اگر شخصی مبلغ معینی را در شهری به بانک بپردازد، و بانک آنرا به بانک شهر دیگر حواله نماید و بانک در مقابل حواله دادنش مبلغ معینی بگیرد اشکالی ندارد.
احــکام حــواله دادن:
1 ـ اگر انسان طلبکار خود را حواله بدهد که طلب خود را از دیگرى بگیرد و طلبکار قبول نماید، بعد از آنکه حواله درست شد، کسى که به او حواله شده بدهکار مى شود، و دیگر طلبکار نمى تواند طلبى را که دارد از بدهکار اولى مطالبه نماید.
2 ـ بدهکار و طلبکار و کسى که سر او حواله شده، باید مکلف و عاقل باشند و کسى آنها را مجبور نکرده باشد، و نیز باید سفیه نباشند، یعنى مال خود را در کارهاى بیهوده مصرف نکنند.
3- حواله دادن سر کسى که بدهکار نیست، در صورتى صحیح است که او قبول کند، و نیز اگر انسان بخواهد به کسى که جنسى بدهکار است، جنس دیگر حواله دهد مثلاً به کسى که جو بدهکار است گندم حواله دهد، تا او قبول نکند حواله صحیح نیست.
4 ـ موقعى که انسان حواله مى دهد باید بدهکار باشد، پس اگر بخواهد از کسى قرض کند، تا وقتى از او قرض نکرده نمى تواند او را به کسى حواله دهد که آنچه را بعداً قرض مى دهد از آن کس بگیرد.
5- حواله دهنده و طلبکار باید مقدار حواله و جنس آنرا بدانند، پس اگر مثلاً ده من گندم و ده تومان پول به یک نفر بدهکار باشد و به او بگوید، یکى از دو طلب خود را از فلانى بگیر و آنرا معین نکند، حواله درست نیست.
6 – اگر بدهى واقعاً معین باشد، ولى بدهکار و طلبکار در موقع حواله دادن، مقدار آن یا جنس آن را ندانند حواله صحیح است، مثلاً اگر طلب کسى را در دفتر نوشته باشد و پیش از دیدن دفتر حواله بدهد و بعد دفتر را ببیند و به طلبکار مقدار طلبش را بگوید، حواله صحیح مى باشد.
7 ـ طلبکار مى تواند حواله را قبول نکند، اگر چه کسى که به او حواله شده فقیر نباشد، و در پرداختن حواله هم کوتاهى ننماید.
8 ـ اگر سر کسى حواله بدهد که بدهکار نیست، چنانچه او حواله را قبول کند، پیش از پرداختن حواله نمى تواند مقدار حواله را از حواله دهنده بگیرد ولى اگر طلبکار طلب خود را به مقدار کمترى صلح کند، کسى که حواله را قبول کرده، همان مقدار را مى تواند از حواله دهنده مطالبه نماید.
9- بعد از آنکه حواله درست شد، حواله دهنده و کسى که به او حواله شده، نمى توانند حواله را بهم بزنند، و هر گاه کسى که به او حواله شده در موقع حواله فقیر نباشد، اگر چه بعداً فقیر شود، طلبکار هم نمى تواند حواله را بهم بزند، و همچنین است اگر موقع حواله فقیر باشد و طلبکار بداند فقیر است، ولى اگر نداند فقیر است و بعداً بفهمد، اگر چه در آنوقت مال دار شده باشد، طلبکار مى تواند حواله را بهم بزند و طلب خود را از حواله دهنده بگیرد.
10ـ اگر بدهکار و طلبکار و کسى که به او حواله شده، یا یکى از آنان براى خود حق بهم زدن حواله را قرار دهند، مطابق قرارى که گذاشته اند، مى توانند حواله را بهم بزنند.
11- اگر حواله دهنده خودش طلب طلبکار را بدهد، چنانچه به خواهش کسى که به او حواله شده داده است، مى تواند چیزى را که داده از او بگیرد و اگر بدون خواهش او داده و قصدش این بوده که عوض آنرا نگیرد، نمى تواند چیزى را که داده از او مطالبه نماید.
12-در حواله صیغهخاصّى وجود ندارد و همین که بدهکار و طلبکار و شخص سوم از حواله آگاه شوند وبپذیرند، حواله صحیح است.
13-بدهکار و طلبکار وشخص ثالثى که به او حواله شده، باید مکلّف و عاقل باشند و کسى آنها را مجبور نکردهباشد و نیز باید سفیه نباشند، یعنى مال خود را در کارهاى بیهوده مصرف نکنند و نیزاگر حاکم شرع کسى را به واسطه ورشکستگى از تصرّف در اموال خود منع کرده باشد،نمىتوان او را حواله داد تا طلب خود را از دیگرى بگیرد و خود او هم نمىتواند بهکسى حواله بدهد؛ ولى اگر به کسى حواله بدهد که به او بدهکار نیست، اشکال ندارد.
14-براى صحّت حوالهلازم نیست آنچه حواله داده مىشود «عین» باشد، بلکه اگر منفعت یا کارى که مباشرتشخص بدهکار در آن شرط نیست ـ مانند خواندن نماز یا روزه و یا دوختن لباس ـ حوالهداده شود نیز صحیح است.
15-اگر به کسى حوالهبدهند که به حواله دهنده بدهکار است، احتیاط واجب آن است که قبول کند؛ ولى حوالهدادن به کسى که بدهکار نیست، در صورتى صحیح است که او قبول کند.
7-۹=احکام سرقفلی
یکی از درآمدهایی که در جامعه ما وجود دارد سرقفلی است . در قوانین مدون، ما با دو کلمه روبرو می شویم:سرقفلی و حق کسب و پیشه و تجارت. در جامعه ما گاه این دو به یک معنی به کار رفته و گاه از هم تفکیک شده اند و با معانی مختلف مطرح شده اند.اما سرقفلی وجهی است که مالک (خواه مالک عین باشد یا منفعت) در ابتدای اجاره و جدای از مال الاجاره از مستاجر می گیرد تا محل را به وی اجاره بدهد و واگذار کند. در حالی که حق کسب و تجارت حقی است که به طور تدریجی و به مرور زمان برای مستاجر محل کسب و پیشه و تجارت به وجود می آید. درنتیجه بعد از اینکه مستاجر کار و فعالیت کرد و مشتری و اعتبار بدست آورد، حقی برای او به وجود می آید که به آن حق کسب و پیشه و تجارت می گویند. پس این دو در ماهیت کاملاً باهم متفاوت هستند. قتی به قوانین سال های ۱۳۲۲ تا ۱۳۷۶ نگاه می کنیم هر جا کلمه سرقفلی به کار رفته منظور حق کسب و پیشه و تجارت بود. این در حالی است که مشروعیت در حق کسب و پیشه و تجارت همیشه از لحاظ شرعی محل بحث و مناقشه و تردید بود. اما سرقفلی همیشه مجاز بوده است . آیا حق کسب و پیشه و تجارت در حال حاضر وجود دارد؟ در سال ۱۳۷۶ قانونی در خصوص روابط موجر و مستاجر به تصویب رسید و مقرر گردید که اخذ سرقفلی در مواردی که در قانون مزبور آمده جایز است اما مطالبه هر وجهی غیر از سر قفلی ممنوع است. در نتیجه به موجب این قانون هر قرارداد اجاره ای که از سال ۱۳۷۶ به بعد در خصوص اماکن تجاری منعقد شده، گرفتن سرقفلی در آنها جایز است اما حق کسب و پیشه و تجارت به مستاجر تعلق نمیگیرد. در قانون سال ۷۶ سرقفلی در چه مواردی تعلق می گیرد؟ ماده ۶ قانون سال ۷۶ می گوید، هر گاه مالک، ملک تجاری خود را به اجاره واگذار کند می تواند مبلغی به عنوان سرقفلی از مستاجر دریافت کند و مستاجر می تواند در طول مدت اجاره برای واگذاری حق خود مبلغی را از موجر یا مستاجر دیگر به عنوان سرقفلی در یافت کند مگر آنکه در ضمن حق اجاره حق انتقال به غیر از وی سلب شده باشد. تبصره الف: چنانچه مالک سرقفلی نگرفته باشد و مستاجر با دریافت سرقفلی ملک را به دیگری واگذار کند، پس از پایان مدت اجاره مستاجر اخیر حق مطالبه سرقفلی را ازمالک ندارد. تبصره ب : در صورتی که موجر به طریق صحیح شرعی سرقفلی را به مستاجر منتقل کند، هنگام تخلیه مستاجر حق مطالبه سرقفلی به قیمت عادلانه روز را دارد. ماده۷ هرگاه ضمن عقد اجاره شرط شود تا زمانی که عین مستاجره در تصرف مستاجر باشد، مالک حق افزایش اجاره بها و تخلیه عین مستاجره را نداشته باشد و متعهد شود که هر ساله عین مستاجره را به همان مبلغ به او واگذار کند. در این صورت مستاجر می تواند از موجر یا مستاجر دیگر مبلغی به عنوان سرقفلی برای حقوق خود دریافت کند. همچنین هرگاه ضمن عقد اجاره شرط شود که مالک عین مستاجره را به غیر مستاجر اجاره ندهد و هرساله آن را به اجاره متعارف به مستاجر متصرف واگذار کند، مستاجر می تواند برای دریافت حقوق خود یا تخلیه محل مبلغی را بعنوان سرقفلی مطالبه کند.
از نظر احکام اسلام , سرقفلی دارای اقسامی است که برخی از آنها حرام و بعضی حلال میباشد.
سرقفلی های حرام:
1-چنانچه بودن مستاجر در محل مورد اجاره موجب زیاد شدن ارزش آنجا شده باشد و به همین دلیل مستاجر پس از پایان مدت اجاره بخواهد مبلغی را به عنوان سرقفلی از موجر بگیرد، این نوع سرقفلی حرام است .
2-چیزی را که انسان بدون قید و شرط اجاره کرده ، باید پس از مدت پایان اجاره به صاحبش برگرداند، و چنانچه مالک راضی به تجدید قرار داد نباشد ، نمیتواند وی را وادار به تجدید قرار داد نماید . پس مستاجر نمیتواند به بهانه اینکه مدتی در آن ملک بوده یا اگر آن ملک را تخلیه کند ، کاسبی او کساد میشود و مشتریهای خود را از دست می دهد مبلغی را از مالک به عنوان سرقفلی یا هر عنوان دیگر بگیرد .واگر ملک را تخلیه نکند غاصب و ضامن محل و ضامن اجرت معمولی آن است . البته ناگفته نماند در چنین مواردی که مستاجر هیچ گونه حقی ندارد ، اگر مالک با رضایت خود و طیب خاطر ، کمکی به مستاجر نماید و مبلغی به او بدهد که مشکلی از مشکلات او حل شود ، بسیار مطلوب و پسندیده است و خداوند متعال به مال او برکت بیشتری عطا می فرماید .
سرقفلی های حلال :
1-چنانچه پیش از تمام شدن مدت اجاره ،موجر مبلغی را به عنوان سرقفلی به مستاجر بپردازد تا وی بقیه مدت رابخشیده و محل را تخلیه کند، این قسم از سرقفلی مشروع و حلال میباشد.
2-اگر موجر شرط کرده باشد که فقط مستاجر از مورد اجاره استفاده نماید و مستاجر مبلغی را به عنوان سرقفلی به موجر بپردازد تا او رضایت دهد که مستاجر آن محل را به شخص دیگری اجاره دهد، این نوع سرقفلی نیز جایز و حلال است .
3-اگر موجر بخواهد مبلغی را به عنوان سرقفلی از مستاجر بگیرد تا آن محل را به او اجاره دهد، این قسم از سرقفلی نیز مشروع و حلال است و در حقیقت جزو مال الاجاره میباشد. همچنین اگر مستاجر حق اجاره به دیگری را داشته باشد میتواند از دیگری مبلغی را به عنوان سرقفلی بگیرد و آن محل را به او اجاره دهد، ولی اگر مدت اجاره خودش باقی است و میخواهد به مبلغ بیشتر اجاره دهد بنابراحتیاط باید کاری از قبیل تعمیر در آن انجام داده باشد.
4- اگر موجر در ضمن عقد اجاره شرط کند تا وقتی مستاجر در آن ملک است و خواهان آن می باشد ، ملک را به او اجاره دهد و مبلغ اجاره را زیاد نکند و حق بیرون کرن وی را نداشته باشد ، مستاجر میتواند از موجر یا شخص دیگری مقداری به عنوان سرقفلی در برابر اسقاط حقش یا تخلیه محل در یافت نماید .
5- اگر محلی را از صاحبش اجاره کند و در ضمن عقد اجاره با او شرط کند که مثلا تا مدت ۲۰ سال قیمت اجاره را بالا نبرد و مستاجر حق داشته باشد محل را به دیگری تحویل دهد و اگر محل مذکور را به دیگری تحویل داد نیز صاحب محل با او نیز به همین گونه رفتار کند و اگر سومی به دیگری تحویل داد به همین صورت اجاره را بالا نبرد ، در این صورت جایز است مستاجر محل را به دیگری اجاره دهد و مقداری سرقفلی از او بگیرد تا محل را به او تحویل دهد و سرقفلی به این شکل حلال است و بقیه مستاجران نیز می توانند به حسب قرار داد تحویل مستاجر بعدی دهند و سرقفلی بگیرند.
6- اگر مستاجر در ضمن عقد اجاره بر موجر شرط کند که مبلغ اجاره را تا مدت معینی زیاد نکند و حق اخراج او را از آن محل نداشته باشد و یا مستاجر حق داشته باشد به مقداری که اجاره نموده در سالهای بعد نیز از او اجاره نماید و موجر شرط را قبول کند ، در این صورت مستاجر میتواند مبغی را از موجر یا غیر او به عنوان تخلیه محل یا به عنوان اینکه از حق خود صرف نظر کند بگیرد که حلال و مشروع است.
سوالاتی در مورد احکام کار و کارگری از مراجع مختلف
کار در مراکز گناه و فساد
آیا کار کردن در کارخانۀ کنسرو گوشت خوک یا کابارههای شبانه و یا مراکز فساد جایز است؟ و درآمد حاصل از آن چه حکمی دارد؟
حضرت امام: جایز نیست و مالک درآمد آن نمیشود.
آیه الله بهجت: حرام است و درآمد آن هم حرام است.
آیه الله فاضل: اشتغال به کارهیا مذکور و اصولاً کارهای حرام جایز نیست و کسب درآمد نیز از این راهها حرام است و گیرنده پول مالک آن نمیشود. لکن کار در کارخانه کنسرو گوشت اگر برای اهل کتاب تهیه شود حرام نیست.
آیه الله خامنهای: اشتغال به کارهای حرام مثل فروش گوشت خوک، شراب، ایجاد و ادارۀ کابارههای شبانه، مراکز فساد و فحشا و قمار و شرابخواری ومانند آن جایز نیست و کسب درآمد از طریق آنها حرام است و انسان مالک اجرتی که در برابر آن میگیرد نمیشود.
آیه الله مکارم: کار کردن در کاباره و مراکز فساد جایز نیست و در مورد بستهبندی گوشت خوک نیز خالی از اشکال نمیباشد.
آیا کسب درآمد از طریق کامیونهای حمل مشروبات الکلی جایز است؟
حضرت امام : جایز نیست.
آیه الله بهجت: جایز نیست.
آیه الله فاضل: حرام است.
آیه الله خامنهای : اگر کامیونها برای حمل مشروبات الکلی مورد استفاده قرار بگیرند، در این صورت اشتغال به تعمیر آنها جایز نیست.
آیه الله مکارم: اشکال دارد.
آیا ساخت سالن در صورتی که احتمال داده شود که برای رقص و مانند آن استفاده میشود ، جایز است؟
حضرت امام : در صورتی که به قصد خصوص استفادۀ حرام نباشد فی نفسه اشکال ندارد.
آیه الله بهجت: اگر به قصد استفادۀ حرام نباشد، اشکال ندارد.
آیه الله فاضل: فی نفسه جایز است و مجرّد احتمال مانع نیست، بلی اگر میداند فردی در آنجا کار حرام انجام میدهد نمیتواند به او واگذار کند.
آیه الله خامنهای : ساخت سالن برای استفاده حرام جایز نیست، ولی مجرّد احتمال مانعی ندارد.
آیه الله مکارم: اشکالی ندارد.
من درمکانی کار میکنم که صاحب آن همیشه به نوارهای غنا گوش میدهد و من هم مجبور به شنیدن آن هستم. آیا این کار برای من جایز است یا خیر؟
حضرت امام: کار کردن اشکال ندارد ولی نباید گوش بدهد، هرچند که به گوش به او بخورد.
آیه الله بهجت: ماندن در آنجا تکلیفاً جایز نیست.
آیه الله فاضل: گوش دادن و شنیدن موسیقی مناسب با مجالس لهو جایز نیست و شما باید شغل خود را تغییر دهید. در صورت ناگزیر بودن میتواند به آنجا برود و کار کند ولی توجّه به موسیقی نکرده و به آن گوش نکند هرچند به گوش او بخورد.
آیه الله خامنهای : اگر نوارهای در بردارندۀ غنا و موسیقی لهوی مناسب با مجالس لهو و معصیت باشند گوش دادن و شنیدن آن جایز نیست، ولی اگر مجبور به حضور در آن مکان هستید، رفتن به آنجا و کار کردن در آن برای شما اشکالی ندارد ولی واجب است به غنا گوش ندهید، هرچند که به گوش شما بخورد و آن رابشنوید.
آیه الله مکارم: در صورتی که ناچارازکارکردن در آن مکان باشید مانعی ندارد ولی عمداً گوش ندهید.
شخصی در یکی از شرکتها راننده میباشد، گاهی مجبور میشود که رؤسای شرکت و یا بعضی از افراد خارجی و غیره را که میخواهند (نعوذ بالله) شراب بخورند و یا گناه دیگری مرتکب شوند به محل مربوطه ببرد، آیا جایز است این شخص در چنین شرکتی باقی بماند؟
حضرت امام: ادامۀ کار اشکال ندارد، لیکن از حمل افراد بردن به مراکز فساد و ارتکاب گناه خودداری کند وا گر خودداری میسور نیست از ادامۀ کار خودداری نماید.
آیه الله بهجت: اگر اجتناب از حمل آن افراد میسّر نیست، باید آن کار را ترک کند.
آیه الله فاضل: میتواند به شغل خود ادامه دهد؛ ولی نباید افراد را به مراکز فساد و گناه ببرد و اگر چارهای نداشته باشد باید کار خود را رها کند.
آیه الله مکارم: برای راننده اشکالی ندارد.
منابع
:
1- شیخ انصاری – تلخیص مکاسب محرمه – مترجم : مسلم تقی پور گیلانی – انتشارات توس ۱۳۸۴
2- حسین فاضل – سید مرتضی – احکام مالی – انتشارات تحسین ۱۳۸۴
3- فاضل هرندی – محی الدین – ترجمه و شرح المکاسب – قم –بوستان کتاب – ۱۳۸۴
4- حیدری نرلقی – علی محمد – آیین تجارت از دیدگاه اسلام – قم – مهدی نراقی – ۱۳۸۲
5- مدرسی – محمد تقی – احکام عمومی عقود و قرار دادها – مترجم : سید یاسر قزوینی حائری – قم –محبان الحسین ۱۳۷۸
6- غیاثی کرمانی – سید محمد رضا – احکام اصناف – انتشارات نورالسجاد – ۱۳۸۳