موسسه طیبات
موسسه تحقیقات و آموزش فقه اقتصادی

عناوین ۱۱۰(یکصدو ده) قاعده فقهی، حقوقی

۱-قاعده ائتمان
متن : « الامین لا یضمن » یا « لیس علی الامین الاالیمین »
یعنی: امین ضامن نیست . یا بر امین چیزی جز سوگند لازم نیست .
( القواعد الفقهیه ، ج ۲، صص ۴ تا ۱۶- ماده ۶۱۴ و۶۱۳ قانون مدنی )
۲-قاعده اتلاف
متن: « من اتلف مال الغیر فهوله ضامن »
یعنی : هر کس مال دیگری را تلف کند ضامن آن خواهد بود.
( القواعد الفقهیه ،ج۲، صص ۱۷ تا ۳۹- ماده ۲۳۸قانون مدنی
۳-احترام مال مسلمان
متن: « حرمه مال المومن کحرمه دمه » ( حد یث نبوی )
یعنی : مال مومن همانند خون وی محترم است .(اصل ۴۶و۴۷ قانون اساسی )
۴- قاعده احسان
متن: « ما علی المحسنین من سبی .( سوره توبه/۹۱)
یعنی بر نیکوکاران ایرادی نیست .
(دکتر ابوالحسن محمدی ، قواعد فقه ، ص۴۱ – ماده ۳۰۶ قانون مدنی – ماده ۵۵ مجازات اسلامی )
۵-قاعده ارشاد
متن : « اعلام الجاهل علی العالم واجب .»
یعنی : اقدام انسان در جهت ضرر خود ، مسقط ضمان است .
( دکتر محمدی، قواعد فقه ، ص۲۳۵- ۱۲۱۵قانون مدنی )
۷- قاعده اقرار عقلا
متن : « اقرار العقلا علی انفسهم جائز »
یعنی : اقرار انسان عاقل به ضرر خود نافذ است .
(تحریرالجمله ، ج۱،ص۹۹ ، ش ۶۴ – ماده ۱۲۷۵ قانون مدنی – ماده ۲۰۲ آیین دادرسی مدنی مصوب ۱۳۷۹ )
۸- « الاقرب یمنع الا بعد »
متن: « الزموهم بما الزموا انفسهم .»
یعنی : به هر آنچه که غیر خودتان ( پیروان مذاهب اسلامی ملتزم هستند ، شما نیز آنان را ملزم کنید .
(توضیح المسائل، بحث قاعده الزام ، آیه الله خوبی )
۱۰- « البینه علی المدعی و الیمین علی من انکر »
یعنی : آوردن شاهد بر عهده مدعی و سوگند خوردن بر عهده خوانده است .
( القواعد و الفوائد ، ج۱، قاعده ۱۵۴ ، ص ۴۱۷- ماده ۱۲۵۷ و ۱۳۲۵ قانون مدنی – ماده ۱۹۷ و ۲۷۲ قانون آیین دادرسی مدنی )
۱۱- « تصد یق الامین فیما ائتمن علیه »
یعنی : صاحب مال باید قول امینی را که مال را نزد او امانت گذارده بپذ یرد .
۱۲- تعیین
اگر امر دایر بین تعیین و تخییر در انجام وظیفه ای شد، اصل بر حقیقت است .
۱۳- التلف زمن الخیار من مال من لا خیار له .
یعنی : تلف شدن مال در زمان خیار ، از کیسه آن که حق خیار ندارد محسوب می شود .
( القواعد الفقهیه ، ج۲ صص ۶۲ تا ۸۴ – ماده ۳۸۷ قانون مدنی )
۱۵- قاعده حل
متن : کل شی کان مشتبها بین الحلال و الحرام بحمل علی الحلال .»
یعنی : اگر چیزی مشکوک بین حلال و حرام بود آن را جزء حلال ها محسوب می کنیم .
۱۶- الدین مقدم علی الارث .
یعنی ادای دین ، مقدم بر ارث بردن است .( ماده ۸۶۸ قانون مدنی ) .
( القواعد الفقهیه ، ج ۱ ، ص ۲۴۰ – ماده ۷۴۰ قانون مدنی )
۱۷الزعیم غارم .( حدیث نبوی)
یعنی : کفیل باید از عهده مورد کفالت بر آید .( القواعد الفقهیه ، ج ۱ ص ۲۴۰ – ماده ۷۴۰ قانون مدنی )
۱۸ قاعده تسلیط
متن : « الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم .» ( حدیث نبوی )
یعنی : مردمبر جان و مال خویش ، سلطه و اختیار دارند . ( ترمینو لوژی حقوقی ، ص ۲۵۸ ، ش ۲۰۸۳ – اصل ۴۶ و ۴۷ قانون اساسی )
۱۹- قاعده سوق
یعنی: آنچه در بازار و جامعه مسلمانان عرضه می شود پاک و حلال است مگر خلافش ثابت شود .
۲۰- اصل صحت
متن : « حمل فعل المسلم علی الصحه.»
یعنی : اعمال شخص مسلمان ،محمول بر صحت و درستی می باشد .( القواعد الفقهیه ، ج ۱، ص۲۳۹)
۲۱ – عدل و انصاف
یعنی : اگر در تعلق مالی به یکی از دو نفر مردد باشیم بین آن دو بالمنصفاته تقسیم می شود .
۲۲- عدم سماع الا انکار بعد الا قرار .
( ماده ۱۲۷۷ قانون مدنی )
۲۳- قاعد ه تبعیت عقد از قصد
متن : « العقود تابعه للقصود .»
یعنی : عقدها تابع قصدهای متعاقدین است .
( القواعد الفقهیه ، ج ۴ ، ص ۲۱۲ – ماده ۱۹۱ و ۱۹۴ قانون مدنی )
۲۴- قاعده علی الید
متن : « علی الید ما اخذت حتی تودیه .»
یعنی : بر صاحب ید است تا آنچه را که گرفته به ذی حقش تحویل دهد .
( القواعد الفقهیه ، ج ۴، ص۲۱ – ماده ۳۰۸ قانون مدنی )
۲۵ – قاعده غرور
متن: « المغرور یرجع علی من غره .»
یعنی : فریب خورده به کسی که فریبش داده مراجعه می کند ( تا خسارت بگیرد)
( القواعد الفقهیه ، ج ۱، ص۲۲۵ )
۲۶- قاعده فراش
متن : «الولد للفراش و للعاهر الحجر .»( حدیث نبوی )
یعنی : فرزند به صاحب فراش ملحق است وزانی باید سنگسار شود .
( القواعد الفقهیه ، ج ۴ ص۲۵ – التهذیب ، ج ۸ص ۱۶۸ – ماده ۱۱۵۸ قانون مدنی )
۲۷ – قاعده قرعه
متن : « لکل امر مشکل قرعه .»
یعنی : در هر امرغیر قابل حل باید به قرعه متوسل شود .
( ناصر مکارم شیرازی ، القواعد فقهیه ، ج ۲ ، ص ۱۵۵ )
۲۸ – کل رهن فانه غیر مضمون .
یعنی : در عقد رهن نباید شرط ضمان قرارداد .
( ماده ۷۸۹ قانون مدنی )
۲۹- قاعده لا یضمن
متن : « کل عقد لا یضمن بصحیحه لا یضمن بفاسده »
یعنی: هر عقدی که صحیحش ضمان آور نباشد فاسدش هم ضمان آور نیست .
۳۰- کل عقد یضمن بصحیحه یضمن بفاسده .
یعنی : هر عقدی که صحیحش ضمان آور باشد فاسدش هم ضمان آور است .
( سبکی ، الا شباه و الانضائر ، ج۲، ص ۴۵ )
۳۱- کلما کان له منفعه محلله مقصوده تصح اجاره .
یعنی : هر چیزی که دارای منافع حلال مورد نظر باشد اجاره دادنش درست است .
( ماده ۴۶۷و ۴۶۶ قانون مدنی )
۳۲- قاعده لا ضرر
متن : « لا ضرر و لا ضرار فی الا سلام »
یعنی : حکم ضرری در اسلام وضع نشده است .
( القواعد الفقهیه ،ج ۶، صص۹، ۱۲، ۷۸- اصل ۴۰و بند ۵ اصل ۴۳ قانون اساسی )
۳۳- لا ضمان علی المستعیر .
یعنی : عاریه گیرنده ضامن نیست .( القواعد الفقهیه ، ج ۷ ص ۵- ماده ۶۴۰ قانون مدنی )
۳۴- الممنوع شرعا کال ممتنع عقلا .
یعنی : چیزی که شرعاً ممنوع است گویا عقلا هم ممکن نیست . ( تحریر الجمله ، ص ۴۳ )
۳۵- لا مسا محه فی التحد یدات .
یعنی چیزهایی که شرعاً اندازه خاصی دارند ( آب کر ، مقدار سفر ، بلوغ و …) قابل مسامحه از جهت کم وزیاد شدن نیستند .
۳۶- لا میراث للقلتل .
یعنی : قاتل از ارث مورث ، محروم است . ( ماده ۸۸۰ قانون مدنی )
۳۷- اصل لزوم
متن : « الاصل فی العقود لزوم .»
یعنی : اصل در عقدها لزوم آنها است ( مگر خلافش ثابت شود ) ( القواعد الفقهیه ، ج ۴ ، ص ۱۶۳ – ماده ۲۱۹ قانون مدنی )
۳۸- من احیی ارضا فهی له .
یعنی: هر کس که زمینی را اهیا کند از آن اوست .
( مواد ۱۴۰، ۱۴۱،۱۴۳ قانون مدنی )
۳۹- من استخرج ماء فهی له .
یعنی : هر کس آبی را استخراج کند از آن اوست .( ماده ۱۵۰ قانون اساسی )
۴۰- من حاز ملک
یعنی :هر کس که حیازت ملکی را نماید مالک آن خواهد شد .( ماده ۱۴۲و ۱۴۳ قانون مدنی )
۴۱- قاعده من ملک .
متن : « من ملک شیئاً ملک الا قراربه .»
یعنی : هر که مالک چیزی شد می تواند به آن نیز اقرار نماید .
( القواعد الفقهیه ، ج ۱ ص ۷۸ )
۴۲- من له الغنم فعلیه العزم .
یعنی : آن که منافع را می برد ، زیان را هم باید تحمل کند . ( التحریر الجمله ، ص ۵۶ )
۴۳- نفی سبیل
یعنی: خداوند هرگز کافران را بر مومنان تسلطی نداده است( نساء /۱۴۱)
متن :« و لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا»
(القواعد الفقهیه ، ج ۱ ، ص ۱۵۷ – اصول ۸۱، ۸۲، ۱۵۳، بند ۵ اصل ۳ وبند ۸ اصل ۴۳ قانون اساسی )
۴۴- قاعده نفی عسر و حرج
متن : « و ما جعل علیکم فی الدین من حرج »
( حج / ۷۸) ترجمه : و خداوند در دین کار سنگین و سختی بر شما قرار نداد .
یعنی : هیچ کمکی نباید موجب عسر و حرج مکلف شود.
( دانشنامه حقوقی ، ج ۳ ، ص ۱۴۴ به بعد – ماده ۱۱۳۰ قانون مدنی )
۴۵- وجوب اعلام الجاهل فیما یعطی .
یعنی : اگر کسی چیزی را که خطرناک است به دیگری که جاهل بر آن است بدهد ، باید او را از آن خطر آگاه کند و گرنه ضامن است .۴۶- و جوب التخلیه بین المال و ملکه
یعنی : بایع باید موانع تملک و سلطه مشتری بر مبیع را بر طرف کند .
( ماده ۳۶۲ قانون مدنی )
۴۷- وجوب دفع الضرر المحتمل
یعنی : دفع ضرر احتمالی واجب است (و نیز دفع افسد به فاسد جایز است )
۴۸- الوقف حسب ما یو قفها اهلها .
یعنی : وقف ها بر اساس آنچه واقفین معین کرده اند عمل می شود .
( مستدرک الوسائل ، ج ۲ ، ص ۵۱۱- ماده ۶۱ قانون مدنی )
۴۹- یحرم من الرضاع ما یحرم من النسب .
یعنی : هر آنچه که بر اثر خویشاوندی نسبی حرام است ، تر اثر خویشاوندی رضاعی هم حرام خواهد بود .
( وسائل الشعبه ، ج ۱۴، ص ۲۸۰،- ماده ۱۰۴۶ قانون مدنی )
۵۰- الزرع للزارع و لو کان غاصبا .
یعنی : زراعت و کشت از آن زارع است ولو در زمین غصبی باشد .( ماده ۳۳ قانون مدنی )
۵۱- لا مهرلبغیه .
یعنی : زن زانیه ، مهریه ندارد ( قیاس اولویت و مفهوم مخالف ماده ۱۰۹۹ قانون مدنی )
۵۲- الغاصب یوخذ باشق الاحوال .
یعنی : با غاصب به شدیدترین احکام رفتار می شود .( جواهر الکلام ، کتاب غصب ، ص ۱۰)
۵۳- لا ینسب للساکت قول .
یعنی به شخص سکوت کننده چیزی منسوب نمی شود . ( سبوطی ، الاشباه والنظایر ، صص۱۴۲ و ۱۴۳- ماده قانون مدنی )
۵۴-الحاکم ولی الممتنع .
یعنی دادرس بر شخص امتناع کننده از انجام تکالیف ، ولایت دارد .( ماده ۲۳۷ و ۸۳۳ قانون مدنی )
۵۵- الجاکم ولی من لا وای له .
یعنی : دادرس بر کسی که فاقد ولی ات ولایت دارد .
( ماده ۱۲۱۸ قانون مدنی – ماده ۲۶۶ قانون مجازات اسلامی )
۵۶- الجاکم وارث من لا وارث له .
یعنی : حاکم وارث شخص بدون وارث است . ( ماده ۸۶۶ قانون مدنی )
۵۷- الغائب علی حجه .
یعنی: شخص غائب در دادرسی حق اقامه دلیل دارد .
( القواعد الفقهیه ، ج ۳ ، ص ۸۶- ماده ۳۰۵به بعد قانون آیین دادرسی مدنی مصوب ۱۳۷۶ )
۵۸- البیعان بالخیار ما لم یفترقا .
( حدیث نبوی )
یعنی : متبایعین تا زمانی که از هم جدا نشده اند حق خیار دارند .
( مجله الا احکام العدلیه ، ماده ۴- کاتو زیان، عقود معین ، ص ۴۶ – ماده ۳۹۷ قانون مدنی )
۵۹- الکتاب کالخطاب .
یعنی: نوشته مثل گفته است .( القواعد و الفوائد ، ج ۱ ص ۱۹۸- دانشنامه حقوق ، ج ۴ ، ص ۴۲۲-۴۳۷ )
۶۰- الحرام لا یحرم الحلال .
یعنی : عمل حرام بعدی ، حلال قبلی را حرام نمی کند (تهذیب الا حکام ، ج ۲ ، ص ۲۰۸ – ماده ۱۰۵۵ قانون مدنی )
۶۱- الحق القدیم لا یبطله شی
یعنی: چیزی نمی تواند حق به وجود آمده قبلی را از بین ببرد . ( ماده ۹۷ قانون مدنی )
۶۲- الحق للمتقدم .
یعنی : اگرکسی ابتدا اقدام به ایجاد حقی نماید نسبت به آن بر دیگران اولویت دارد .( ماده ۱۴۲ قانون مدنی )
۶۳- الخراج با لضمان .
یعنی: منافع در مقابل ضامن بودن است .( شرح الجمله ، ج ۱، ص ۵۶ و ۵۷ )
۶۴- الساقط لا یعود کما ان المعدوم لا یعود .
یعنی : حق ساقط شده باز نمی گردد همچنان که چیز از بین رفته حیات نمی یابد .
( تحریر الجمله ، ج ۱، صص۳۶ و ۳۸ – بند ۳ ماده ۲۶۴ و مواد ۲۸۹، ۲۹۰ و ۲۹۱ قانون مدنی )
۶۵- الصلح جائز بین المسلمین الا صلحاً احل حراماً و حرم حلالاً .
یعنی: عقد صلح بین مسلمانان جایز است مگر صلحی که بخواهد حرامی را حلال کند یا حلالی را حرام نماید .
( القئاعد الفقهیه ، ج ۵ ، صص۸ و ۳۹ ماده ۷۵۴ قانون مدنی )
۶۶- الشرط جائز بین المسلمین الا شرطاً احل حراماً او حرم حلالاً .
جایز یعنی : شرط کردن بین مسلمانان است مگر شرطی که حرامی را حلال کند یا حلالی را حرام نماید .
( تحریر الجمله ، صص ۷۵ و ۷۶- ماده ۲۳۲ قانون مدنی )
۶۷- الشرط الفاسد لیس بمفسد .
یعنی : شرط فاسد عقد را باطل نمی کند .
( القواعد الفقهیه ، ج ۴ ، صص ۲۰۰ ، ۲۱۷ ، ۲۱۸ – ماده ۲۳۲ قانون مدنی )
۶۸- الطلاق بید من اخذ بالساق .
( حدیث نبوی ) یعنی : طلاق به دست کسی است که عقد به دست اوست .( مرد )
( حقوق خانواده ، محقق داماد ، صص۱۳۶ و ۱۳۷ – ماده ۱۱۳۳ قانون مدنی )
۶۹- اکل مال به باطل .
متن : یا ایها الذین امنو لا تا کلو اموالکم بینکم بالباطل الا ان تکون تجاره عن تراض منکم…( نساء /۲۹ )
یعنی : امال یکدیگر را به ناحق نخورید مگر این که بر اساس تجارتی رضایت آمیز باشد .
۷۰- المومنون عند شروطهم . ( حدیث نبوی )
یعنی : مومنان به شرطهایشان پایبندند . ( محقق داماد ، قواعد فقه ، بخش مدنی ۲ ، ص ۳۷ )
۷۱- نهی النبی عن الغرور . ( حدیث نبوی )
یعنی معامله غرری ( زیان آوری که نتیجه آن نامعلوم است ) باطل است .
( دکتر محمدی ، مبانی استنباط حقوق اسلامی ، ص ۹۴)
۷۲- اوفوا بالعقود . ( متنده /۱ )
یعنی : به پیمانها و قراردادهای خود وفا کنید . ( ماده ۱۰ قانون مدنی )
قواعد کیفری
۷۳- لا تقیه فی الدما ء .
یعنی : جایی که پای جان در میان است تقیه جایز نیست .
( وسائل الشعبه ، ج ۱۱ ، ص ۴۸۳- مکاسب ، ج ۴ ، ص ۳۵۶ )
۷۴- عمد الصبی بمنزله الخطا-
یعنی : فعل عمدی کودک همانند فعل خطایی محسوب می شود .
( القواعد و الفوائد ، ج ۱، ص ۲۲۳ )
۷۵- لا کفاله فی الحد . ( حدیث نبوی )
یعنی : شفاعت کردن و درخواست به تأخیر انداختن ، در حدود جایز نیست .
( ترمینو لوژی حقوق ، ش ۴۵۰۸ )
۷۶- قاعده جب .
متن : الاسلام یجب ما قبله . ( حدیث نبوی )
یعنی : مسلمان شدن ، گناهان پیش از آن را پاک می کند .
( القواعد الفقهیه ، ج ۱ ، صص۳۶،۳۹ ، ۴۶- اصا ۱۶۹ قانون اساسی – ماده ۱۱ قانون مجازات اسلامی – ماده ۴ قانون مدنی )
۷۷- اقامه الحدود الی من الیه الحکم .
یعنی : اجرای حدود و مجازلت ها به دست حاکم است . ( اصل ۳۶ قانون اساسی )
۷۸- الامتناع با لا ختیار لا ینا فی الاختیار .
یعنی : از روی اختیار و قدرت اگر باعث تحقق چیزی شویم ، موجب نمی شود که فاعل را مسلوب الاختیار تلقی کرد .
( دائره المعارف حقوق ، ج ۵ ، ص ۵۰، – ماده ۵۳ قانون مجازات اسلامی )
۷۹- قاعده درا .
متن : الحدود تدرا بالشبهات .
یعنی : اجرای حدود با حصول شبهه متوقف می شود .
( الا شباه و النظائر ، صص۱۲۲ و ۱۲۳- مواد۶۶ و۶۷ قانون مجازات اسلامی )
۸۰- دم المسلم لا یذهب هدرا .
یعنی : خون مسلمان نباید پایمال شود . ( مواد ۳۱۲ و۳۱۳ قانون مجازات اسلامی )
۸۱- الضرورات تتقدر تقدرها .
یعنی : در موارد ضروری باید به حداقل اکتفا کرد . ( ماده ۵۵ قانون مجازات اسلامی )
۸۲- الضرورات تبیح المحظورات . ( حقوق رم legemetnacessitas non bab )
یعنی : ضرورتها باعث مباح شدن امور ممنوعه می شود .
( سوره مائده /۳-سبوطی ، الشباه و النظایر ، ص۶۰- ماده ۵۵ قانون مجازات اسلامی )
۸۳- قاعده ارش .
متن :کل جنایه لا مقدر لها ففیها ارش .
یعنی :بر هر جنایتی که دیه اش معین نشده ، ارش تعلق می گیرد .
( ماده ۳۶۷ قانون مجازات اسلامی )
۸۴- کل عضو تقتص منه مع وجوده توخذ الدیه مع فقده .
یعنی : هر عضوی که موجود است باید قصاص شود و در صورت فقدان ، به جایش دیه گرفته می شود .
( ماده ۲۹۳ قانون مجازات اسلامی )
۸۵- قاعده اضطرار
متن : کل محرم اضطر ، الیه فهو حلال .
یعنی : در حال اضطرار ،هر حرامی حلال می شود .( ماده ۵۵ قانون مجازات اسلامی )
۸۶- کل من لم یباشر بالقتل لم یقتص منه
یعنی: هر فردی که مباشر قتل نباشد قصاص نمی شود. ( تبصره ۱ ماده ۲۶۹ و ماده ۲۰۷ قانون مجازات اسلامی )
۸۷- لا دیه لمن قتله الحد
یعنی: دیه به کسی که بر اثر اجرای حد کشته شده باشد ، تعلق نمی گیرد. ( ملاک ماده ۳۳۲ قانون مجازات اسلامی )
۸۸- لا ربا الا فیما یکال او یزون
یعنی: ربا جز در اموال مکیل و موزون جاری نیست .( ماده ۵۹۵ قانون مجازات اسلامی )
قواعد اصولی و مشترک
۸۹- قاعده اذن .
متن : الاذن فی الشیئی اذن فی لوازمه .
یعنی : اذن دادن در چیزی ،اذن در لوازم آن نیز هست .
( القواعد و الفوائد ،ج ۲، ص۷۰، قاعده ۱۶۷ )
۹۰- قاعده اشتراک
متن : همه مسلمانان در همه عصرها و زمانها نسبت به تکلیف شرعیه بکسانند .
۹۱- قاعده تساقط
متن: اگر دو دلیل با هم معارض بودند هر دو از درجه اعتبار ساقطند.
۹۲- و ان الظن لا یغنی عن الحق شیئا ً ( سوره نجم /۲۸)
یعنی: وگمان ، هیچ گاهچیزی از حق را بر ما روشن نمی سازد.
۹۳- الولد یلحق باشرف الوالدین
یعنی: فرزند به والد شریف تر (مسلمان) تعلق می گیرد.( از حیث مسلمان بودن )
۹۴- عدل و انصاف
متن: اگر در تعلق مالی به یکی از دو نفر مردد باشیم بین آن دو بالمناصفه تقسیم می گردد
۹۵- فحوا
رعایت مفهوم موافق در جمله یا دستور و سرایت دادن حکم از فرد ضعیف به فرد قوی.
مثل آیه ( لا تقل لهمااف ) که به طریق اولی ، ضربو شتم والدین را هم نهی می کند .
۹۶- مقدمه واجب ، واجب است ولی مقدمه حرام ، حرام نیست مگر موصل به حرام باشد.
۹۷- قاعده تلازم
متن: کلما حکم به العقل حکم به الشرع و کاما حکم به الشرع حکم به العقل
یعنی: بر هر چه که عقل حکم کند ، و بر هر چه که شرع حکم می کند ، عقل هم حکم می نماید .
۹۸- الممنوع شرعا کالممتنع عقلا
یعنی: چیزی که شرعاً ممنوع است گویا عقلاً هم قابل انجام نیست. ( تحریر الجمله ، ص ۳۴)
۹۹- اجتهاد در مقابل نص جایز نیست. ( تحریر الجمله ، ج ۱، ص۲۱- اصل ۱۶۷ قانون اساسی )
۱۰۰-المیسور لا یسقط بالمعسور
یعنی: کار قابل انجام دادن به واسطه حدوث کار غیر ممکن ، از گردن ساقط نمی شود .(القواعد الفقهیه ج۴، ص ۱۲۱)
۱۰۱- اعمال الکلام اولی من اهماله
برای کلام و عبارت به کار رفته ، معنی و مفهوم قایل شدن ، بهتر از بیهوده پنداشتن آن است.
۱۰۲- الاصل دلیل حیث لا دلیل
اصل در جایی قابل استناد است که دلیل قانونی موجود نباشد .
( عوائد الایام ، ص ۷۳- مواد ۱۹۷و ۱۹۸ قانون آیین دادرسی مدنی )
۱۰۳- المطلق ینصرف الی فرد شائع
معنی و مفهوم موضوع مطلق ، به فرد شایع و رایج آن منصرف است .
۱۰۴- قبح تأخر بیان در وقت حاجت
بیان نکردن مراد ومقصود در موقع نیاز بدان ناپسند است ،ولی سکوت در وقت بیان خود نوعی بیان است .
۱۰۵- ما من عام الاو قد خص
هیچ عامی نیست که تخصیص نخورده باشد .
۱۰۶- وصف به موصوفنزدیک تر بر می گردد.
اگر چند موصوف با یک وصف بیان شده باشند آن وصف ، متعلق به موصوف آخر خواهد بود .
۱۰۷- مورد ، مخصص نیست .
اگر چیزی برای مورد خاصی ذکر شده باشد ، دلیل بر آن نیست که فقط به آن مورد خاص اعلق دارد.
۱۰۸ – الاجتهاد لا ینقض بمثله
اجتهاد را اجتهاد دیگر نقض نمی کند . ( الاشبا ه و النظایر ، ص ۴۱- تحریر الجماه ، ج ۱ ، ص۲۲ )
۱۰۹- اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال
اگر احتمال به جایی وارد شود استدلال فایده ای ندارد. ( دکتر محمدی ، قواعد فقه ، ص ۱۶۱ )
۱۱۰- اذا زال المانع عادالممنوع
اگرمانع بر طرف شود موضوع منع شده به جای خود بر می گردد. ( دانشنامه حقوقی ، ج ۴ ، صص۴۳۲-۴۳۷ )